نوشته اصلی توسط
n.m
دختری 27 ساله هستم بعد از یک شکست عشقی دیگه نتونستم کسی رو دوست داشته باشم .تا اینکه جایی مشغول کار شدم اوایل حس خاصی نسبت به ریسم نداشتم اما کم کم رفتار هایش من یاد عشق قدیمم می نداخت.کم کم احساس کردم وقتی می بینمش تپش قلب می گیرم و دلم باش خیلی تنگ می شه اونم فهمید که دوسش دارم برای همین بهم نزدیک شد وبا من در ارتباط بود اما چون زن و بچه داشت غذاب وجدان می گرفتم و چون تا به اون روز با کسی رابطه نداشتم ازش دوری کردم اما اون می دونست چقدر دوسش دارم و از دوست داشتنم سو استفاده می کرد حتی حق و حقوق کار کردنمو بهم نداد چند بار خواستم از محل کارم رفتم اما نتونستم تحمل کنم سعیمو کردم دیگه با اون رابطه ای نداشته باشم و موفق هم شدم.اما الان اون با من بد رفتاری می کنه و جدیدن هم هز همسرش جدا شده.بودن اون با دخترای مختلف منو داغون می کنه اما نمی تونم چیزی بگم حتی نمی تونم به کسی حتی خودش بگم که دوسش دارم همش با خودم کلنجار می رم.رفتارهای اون از یک سمت ،انجام دادن کارهایی که وظیفه کاری من نیست و بی پولی و بی حقوقی از سمت دیگه منو تحتدفشار قرار داده.همش احساس ناراحتی دارم هیچ چیزی خوشحالم نمی کنه همش گریه می کنم خسته شدم از این وضعیت همش تو فکرو خیالم می دونم هیچ اینده ای با اون ندارم نمی خوامم با هاش باشم اما حس درونیم من داغون کرده نمی تونم کس دیگه ای رو دست داشته باشم یه لب خنده کوچبک اون به من یکم حالمو خوب می کنه.دلم می خواد پیشش باشم امانمی تونم بهش بگم به من بگین چیکار کنم که حالم خوب شه.متاسفانه ایشون خیلی دختر بازن و من هر بار می رم سر کار نشانه هایی از کاراشونو می بینم ازش بدم میاد اما تا می بینمش همه چی یادم می ره.اونم می دونه دوسش دارم واسه همین اصلا سمت من نمیاد خیلی رسمی با من برخورد می کنه.از خودم دیگه بدم میاد انگار یه ادم بی ارزش شدم اعتماد به نفسمو از دست دادم دیگه اون دختر شاد و سر حال نیستم.این موضوع حتی تو زندگی ایندمم تاثیر گذاشته نمی تونم کسی رو دوست داشته باشم.بکین چیکار کنم.