نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: مشاوره برای کمک به افسردگی دوستم

1350
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    220
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشاوره برای کمک به افسردگی دوستم

    با سلام ازتون مشاوره میخواستم ، نه برای خودم، بلکه میخوام راهنماییم کنین که به دوستم که مشکلی داره، بتونم کمک کنم راهنماییم کنین که باید چجوری کمکش کنم چجور صحبت کنم باهاش که آروم تر بشه ما دانشجوی پزشکی هستیم و ترم 7.اما ایشون لیسانس مامایی هم دارند و 37 سالشونه و در بیمارستان مشغول به کار هستن با سابقه ی 7 سال. در طی ترم تحصیلی روزها دانشگاه هستن و کارشون هم به طبع غصر کار یا شیفت شب هستن این مختصری بود از سابقه ی شغلی ایشون در درس هم نفر اول کلاس هستن با وجود وقت کمی که دارن برای مطالعه اما به گفته ی خودشون اون طور که دوست دارن برای درس نمیتونن وقت بذارن. از لحاظ خانوادگی: فرزند سوم اند و برادر و خواهر بزرگتر از خود دارن که البته برادرشون تشکیل خانواده دادن و فرزند دارن. ایشون با پدر و مادر و خواهر بزرگتر و دو خواهر کوچکتر زندگی میکنن به علت بیماری پدر مراقب ایشون هم هستن و همین طور مادر در کل از نظر شخصیتی، دختر پرجنب و جوش و با انرژی ای هستن. خیلی مهربان، وظیفه شناس دوست دارن مورد توجه جمع باشن و باعث ایجاد خوشحالی اطرافیان دوستان زیادی دارند و روابط گسترده در کل آدم اجتماعی ای هستن اما موضوعی که باعث شده از شما کمک بخوام برای کمک به دوستم رو عرض میکنم: چند روز پیش تماس گرفتن و از من پرسیدن که ایا روانشناس خوب میشناسم یا نه من بهشون گفتم که من هستم و قول میدم به حرفات گوش کنم اما باز هم در تماسی که داشتیم بهم گفتن که مشکلی پیدا کردن و میخوان مشورت بگیرن از مشاور حالا قرار شده اول به مشاور دانشکده مراجعه کنیم امروز صبح این موضوع رو با من مطرح کردن و گفتند نزدیک به سه چهار ماهه که پرخاشگر شدن دوست دارن تنها باشن و تنهایی رو به در جمع بودن ترجیح میدن علاقه ای به جواب دادن تماس دوستان و اطرافیان ندارن البته ذکر کردن بدون هیچ غرضی دوستان خیلی تماس میگیرن و واسش دلسوزی میکنن همیشه که ای وای آخی گناه داری چقدر کار میکنی و ... از حس دلسوزی خوششون نمی یاد البته میدونن دوستان این حرف رو از روی محبتشون میگن ولا غیر ترجیح میدن وقتشونو با کار با اینترنت و ارتباط با افراد مجازی بگذرونن دلیل این موضوع رو هم گفتن که به خاطر مجازی بودن هیچ تعهدی وجود نداره و اگر حتی بعد از هفته ها هم به یه وبلاگی سر بزنن با روی خوش پذیرفته میشن من توی ذهنم این حرفشونو مقایسه کردم با این حرف: که دوستان تماس میگیرن و ایشون جواب نمیدن البته بی غرض اما این اصلا خوب نیست چون میگفتن من همچین آدمی نیستم و علت اینکه همچین حسی رو دارن درک نمیکردن و میگفتن دست خودم نیست و از روی عمد نیست ناراحت بودن از اینکه همین جوری بدون دلیل این حس بهشون دست میده دوست دارن تنها باشن پرخاشگر شدن با کوچک ترین موضوع سریع ناراحت میشن آستانه ی عصبانیتشون اومده پایین سر کوچکترین مسائلی که برای بقیه معمولیه ایشونو خیلی آزار میده از چیز هایی که قبلا ازش لذت میبردن دیگه واسشون لذت بخش نیست قبلا روحیه ی خیلی شادی داشتن و تو جمع بودن همیشه در ضمن این رو هم ذکر کردن که کار و درس واسشون چیز سختی نیست و آخرین چیزی که گفتن این بود که الان به هیچی فکر نمیکنن به جز فارغ التحصیلی و زودتر دوس دارن فارغ التحصیل بشن ازتون من راهنمایی میخوان که بهم بگین چطور میتونم کمکش کنم چطور صحبت کنم تا الان همیشه من تو هر موقعیتی همراهش بودم هیچ وقت تنهاش نمیذارم از قبل متشکرم از راهنماییتون

  2. 2 کاربران زیر از fateme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره برای کمک به افسردگی دوستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme نمایش پست ها
    با سلام ازتون مشاوره میخواستم ، نه برای خودم، بلکه میخوام راهنماییم کنین که به دوستم که مشکلی داره، بتونم کمک کنم راهنماییم کنین که باید چجوری کمکش کنم چجور صحبت کنم باهاش که آروم تر بشه ما دانشجوی پزشکی هستیم و ترم 7.اما ایشون لیسانس مامایی هم دارند و 37 سالشونه و در بیمارستان مشغول به کار هستن با سابقه ی 7 سال. در طی ترم تحصیلی روزها دانشگاه هستن و کارشون هم به طبع غصر کار یا شیفت شب هستن این مختصری بود از سابقه ی شغلی ایشون در درس هم نفر اول کلاس هستن با وجود وقت کمی که دارن برای مطالعه اما به گفته ی خودشون اون طور که دوست دارن برای درس نمیتونن وقت بذارن. از لحاظ خانوادگی: فرزند سوم اند و برادر و خواهر بزرگتر از خود دارن که البته برادرشون تشکیل خانواده دادن و فرزند دارن. ایشون با پدر و مادر و خواهر بزرگتر و دو خواهر کوچکتر زندگی میکنن به علت بیماری پدر مراقب ایشون هم هستن و همین طور مادر در کل از نظر شخصیتی، دختر پرجنب و جوش و با انرژی ای هستن. خیلی مهربان، وظیفه شناس دوست دارن مورد توجه جمع باشن و باعث ایجاد خوشحالی اطرافیان دوستان زیادی دارند و روابط گسترده در کل آدم اجتماعی ای هستن اما موضوعی که باعث شده از شما کمک بخوام برای کمک به دوستم رو عرض میکنم: چند روز پیش تماس گرفتن و از من پرسیدن که ایا روانشناس خوب میشناسم یا نه من بهشون گفتم که من هستم و قول میدم به حرفات گوش کنم اما باز هم در تماسی که داشتیم بهم گفتن که مشکلی پیدا کردن و میخوان مشورت بگیرن از مشاور حالا قرار شده اول به مشاور دانشکده مراجعه کنیم امروز صبح این موضوع رو با من مطرح کردن و گفتند نزدیک به سه چهار ماهه که پرخاشگر شدن دوست دارن تنها باشن و تنهایی رو به در جمع بودن ترجیح میدن علاقه ای به جواب دادن تماس دوستان و اطرافیان ندارن البته ذکر کردن بدون هیچ غرضی دوستان خیلی تماس میگیرن و واسش دلسوزی میکنن همیشه که ای وای آخی گناه داری چقدر کار میکنی و ... از حس دلسوزی خوششون نمی یاد البته میدونن دوستان این حرف رو از روی محبتشون میگن ولا غیر ترجیح میدن وقتشونو با کار با اینترنت و ارتباط با افراد مجازی بگذرونن دلیل این موضوع رو هم گفتن که به خاطر مجازی بودن هیچ تعهدی وجود نداره و اگر حتی بعد از هفته ها هم به یه وبلاگی سر بزنن با روی خوش پذیرفته میشن من توی ذهنم این حرفشونو مقایسه کردم با این حرف: که دوستان تماس میگیرن و ایشون جواب نمیدن البته بی غرض اما این اصلا خوب نیست چون میگفتن من همچین آدمی نیستم و علت اینکه همچین حسی رو دارن درک نمیکردن و میگفتن دست خودم نیست و از روی عمد نیست ناراحت بودن از اینکه همین جوری بدون دلیل این حس بهشون دست میده دوست دارن تنها باشن پرخاشگر شدن با کوچک ترین موضوع سریع ناراحت میشن آستانه ی عصبانیتشون اومده پایین سر کوچکترین مسائلی که برای بقیه معمولیه ایشونو خیلی آزار میده از چیز هایی که قبلا ازش لذت میبردن دیگه واسشون لذت بخش نیست قبلا روحیه ی خیلی شادی داشتن و تو جمع بودن همیشه در ضمن این رو هم ذکر کردن که کار و درس واسشون چیز سختی نیست و آخرین چیزی که گفتن این بود که الان به هیچی فکر نمیکنن به جز فارغ التحصیلی و زودتر دوس دارن فارغ التحصیل بشن ازتون من راهنمایی میخوان که بهم بگین چطور میتونم کمکش کنم چطور صحبت کنم تا الان همیشه من تو هر موقعیتی همراهش بودم هیچ وقت تنهاش نمیذارم از قبل متشکرم از راهنماییتون
    باسلام
    به مشاور خوش آمديد
    مطلبتونو خوندم و درابتدا به شما بابت اينكه چنين دوست خوب، خيرخواه و متعهدى هستيد تبريك ميگم ، چرا كه امروزه دوستانى همچون شما بسيار نادرند
    برداشتى كه من از صحبتهاتون داشتم اين بود كه ايشون ٣٧ سالشونه و هم درحال تحصيلن و هم كار ميكنن، بسيار پرجنب و جوش و فعال و سرحال بودن و توى خانواده با خواهر بزرگتر و دو خواهر كوچكتر و پدر و مادر بيمارى كه ازشون مراقبت ميكنن زندگى ميكنن
    و اما درباره با مشكلشون كه گفتين پرخاشگر شده و حوصله ى هيچ كسى رو نداره و ترجيح ميده تنها باشه تا تو جمع...
    در اين رابطه بايد بگم كه بعلت مشغله ى همزمان تحصيل و كار و همچنين مشكلاتى كه در زندگى براشون پيش اومده و همچنين مسئوليت مراقبت از والدينش و علاوه بر اينها اين مسئله كه تا اين سن ايشون هنوز زندگى مشتركى رو شروع نكرده و متأهل نشده، همه ى اينها دست به دست هم داده و بقول شما باعث شده كه آستانه ى تحملشون پايين بياد و به همين خاطر دربرابر كوچكترين مشكلى عكس العمل شديدى نشون بده، چرا كه مغز انسان فقط قادره چندتا فكر رو بطور همزمان مديريت كنه، و درصورتيكه تعداد اين افكار بيشتر از حد مجاز بشه عملكرد سيستم مختل شده و مشكلاتى رو بوجود مياره
    در حال حاضر پيشنهاد ما اينه كه دوست شما باوجود اينهمه مشغله و مسئوليتهاى سنگينى كه بر دوشش هست بايد زمانهايى رو بعنوان استراحت و تفريح به خودش اختصاص بده تا مغز هم بتونه مجددا آرامش خودش رو بدست بياره و ريشارژ بشه تا بتونه عملكرد طبيعى خودش رو داشته باشه
    چرا كه درغير اينصورت با علائمى كه شما از ايشون بيان كردين، اينها نشان از افسردگى ميباشد و اگر همچنان پيش برود اوضاع ايشون وخيمتر خواهد شد و ممكنه خدايى ناكرده اين پرخاشگرى به سمت خودشون اعمال بشه (خطر خودكشى)
    علاوه بر اين بايد روش آرام سازى(ريلكسيشن) رو بصورت اصولى آمرزش ديده و تمرين كنند تا از نظر جسمى و روحى قواى تحليل رفته رو بازگردانند
    پيشنهادمون به شما هم بعنوان يك دوست اينه كه نزاريد منزوى بشه و باهاش باشين و سعى كنيد به حرفها و درد دلهاش گوش بدين تا حداقل اينطورى كمى تخليه بشه و درصورتيكه پيشنهاد يا حرفى در ارتباط با صحبتهاش دارين باهاش درميان بزاريد و سعى كنيد به هر طريقى كه فكر ميكنيد جواب ميده انرژى مثبت بهش بدين

  4. 2 کاربران زیر از Ravanshenas بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    220
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره برای کمک به افسردگی دوستم

    تشکر از راهنماییتون
    اما با توجه به وقت کمی که داره یا سر کاره یا می یاد خونه اگه هم وقتی داشته باشه یا به استراحت میگذره یادرس میخونه
    وقتی برای تفریح نداره اگه هم اینو بهش پیشنهاد بدم این دلایلو مطرح میکنه
    تو فکرم این بود که ورزش کنه و مرتب باشگاه بره
    ازم راجع به اموزشگاه موسیقی سوال کرد که من جوابی ندادم چون میدونم بهش وابسته میشه و غمگین تر در شرایط فعلی

  6. کاربران زیر از fateme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    220
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره برای کمک به افسردگی دوستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ravanshenas نمایش پست ها
    باسلام
    به مشاور خوش آمديد
    مطلبتونو خوندم و درابتدا به شما بابت اينكه چنين دوست خوب، خيرخواه و متعهدى هستيد تبريك ميگم ، چرا كه امروزه دوستانى همچون شما بسيار نادرند
    برداشتى كه من از صحبتهاتون داشتم اين بود كه ايشون ٣٧ سالشونه و هم درحال تحصيلن و هم كار ميكنن، بسيار پرجنب و جوش و فعال و سرحال بودن و توى خانواده با خواهر بزرگتر و دو خواهر كوچكتر و پدر و مادر بيمارى كه ازشون مراقبت ميكنن زندگى ميكنن
    و اما درباره با مشكلشون كه گفتين پرخاشگر شده و حوصله ى هيچ كسى رو نداره و ترجيح ميده تنها باشه تا تو جمع...
    در اين رابطه بايد بگم كه بعلت مشغله ى همزمان تحصيل و كار و همچنين مشكلاتى كه در زندگى براشون پيش اومده و همچنين مسئوليت مراقبت از والدينش و علاوه بر اينها اين مسئله كه تا اين سن ايشون هنوز زندگى مشتركى رو شروع نكرده و متأهل نشده، همه ى اينها دست به دست هم داده و بقول شما باعث شده كه آستانه ى تحملشون پايين بياد و به همين خاطر دربرابر كوچكترين مشكلى عكس العمل شديدى نشون بده، چرا كه مغز انسان فقط قادره چندتا فكر رو بطور همزمان مديريت كنه، و درصورتيكه تعداد اين افكار بيشتر از حد مجاز بشه عملكرد سيستم مختل شده و مشكلاتى رو بوجود مياره
    در حال حاضر پيشنهاد ما اينه كه دوست شما باوجود اينهمه مشغله و مسئوليتهاى سنگينى كه بر دوشش هست بايد زمانهايى رو بعنوان استراحت و تفريح به خودش اختصاص بده تا مغز هم بتونه مجددا آرامش خودش رو بدست بياره و ريشارژ بشه تا بتونه عملكرد طبيعى خودش رو داشته باشه
    چرا كه درغير اينصورت با علائمى كه شما از ايشون بيان كردين، اينها نشان از افسردگى ميباشد و اگر همچنان پيش برود اوضاع ايشون وخيمتر خواهد شد و ممكنه خدايى ناكرده اين پرخاشگرى به سمت خودشون اعمال بشه (خطر خودكشى)
    علاوه بر اين بايد روش آرام سازى(ريلكسيشن) رو بصورت اصولى آمرزش ديده و تمرين كنند تا از نظر جسمى و روحى قواى تحليل رفته رو بازگردانند
    پيشنهادمون به شما هم بعنوان يك دوست اينه كه نزاريد منزوى بشه و باهاش باشين و سعى كنيد به حرفها و درد دلهاش گوش بدين تا حداقل اينطورى كمى تخليه بشه و درصورتيكه پيشنهاد يا حرفى در ارتباط با صحبتهاش دارين باهاش درميان بزاريد و سعى كنيد به هر طريقى كه فكر ميكنيد جواب ميده انرژى مثبت بهش بدين


    تشکر از راهنماییتون
    اما با توجه به وقت کمی که داره یا سر کاره یا می یاد خونه اگه هم وقتی داشته باشه یا به استراحت میگذره یادرس میخونه
    وقتی برای تفریح نداره اگه هم اینو بهش پیشنهاد بدم این دلایلو مطرح میکنه
    تو فکرم این بود که ورزش کنه و مرتب باشگاه بره
    ازم راجع به اموزشگاه موسیقی سوال کرد که من جوابی ندادم چون میدونم بهش وابسته میشه و غمگین تر در شرایط فعلی

  8. کاربران زیر از fateme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره برای کمک به افسردگی دوستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme نمایش پست ها
    تشکر از راهنماییتون
    اما با توجه به وقت کمی که داره یا سر کاره یا می یاد خونه اگه هم وقتی داشته باشه یا به استراحت میگذره یادرس میخونه
    وقتی برای تفریح نداره اگه هم اینو بهش پیشنهاد بدم این دلایلو مطرح میکنه
    تو فکرم این بود که ورزش کنه و مرتب باشگاه بره
    ازم راجع به اموزشگاه موسیقی سوال کرد که من جوابی ندادم چون میدونم بهش وابسته میشه و غمگین تر در شرایط فعلی
    رفتن به باشگاه و ورزش پیشنهاد بسیار خوبیه و خیلی میتونه در روند بهبود ایشون مؤثر باشه
    و اما در رابطه با موسیقی باید بگم که لزوما باعث تشدید شرایطشون و غمگین تر شدن ایشون نمیشه و این بستگی به روحیه و علائق فرد داره ، چرا که در برخی افراد جواب میده و باعث افزایش خلقشون میشه ولی در بعضی دیگه بصورت عکس عمل میکنه. اما درصورتیکه شما باوجود شناختی که از ایشون و روحیانشون دارید فکر میکنید موجب پایین تر اومدن خلقشون و تشدید وضعیتشون میشه این مورد رو پیشنهاد نمیکنیم
    اگه سؤال دیگه ای بود در خدمتم

  10. کاربران زیر از Ravanshenas بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوستـی دخـتر و پسـر به امیـد ازدواج
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 08-30-2013, 08:13 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد