نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: سرد برخورد کردن با همسر

14802
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10962
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    6
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy سرد برخورد کردن با همسر

    سلام
    من 24 سالمه،یه دختر خیلی تنوع طلب و خیلی هم دوست پسر داشتم تو دوران مجردیم
    ولی هیچوقت علاقه ای به ازدواج با هیچکدومشون نداشتم،همشه دوست داشتم عشق بعد ازدواج بوجود بیاد،دوست داشتنهای قبل ازدواج و خیلی مضخرف میدونستم
    2سال پیش پسرعمو بهم پیشنهاد ازدواج داد ولی رد کردم تا اینکه 7 ماه پیش به این نتیجه رسیدم اون از همه نظر برای من مناسبتره،و اینکه ما 2 تا خواهر هستیم گفتم دوماد خوبی هم برای بابا مامانم میشه
    من و اون 7 ماهه باهم عقد کردیم،نمیگم رابطمون خیلی بد بود نه،جلوی بقیه خیلی حفظ ابرو میکنیم،راستش از بابام و عموم خیلی میترسم،ولی من اون عشقی که بعد ازدواج میخواستم و هنوز ندیدم،دلم میخواد عاشق شوهرم باشم،اون زیاد زبون باز نیست
    تو این 7 ماه دارم حسرت اینو میخورم اصلا چرا ازدواج کردم،کاش با یکی از همون دوست پسرام که دوسشون داشتم ازدواج میکردم
    توروخدا کمکم کنین،خیلی درموندم،همیشه باهاش بد برخورد میکنم و باهاش سردم،تو رابطه جنسی خیلی خودم سرد نشون میدم
    3 ماه دیگه هم عروسی میکنیم و میریم سر خونه زندگیمون


    ببخشید پر حرفی کردم
    امضای ایشان
    انتخاب با توست
    میتوانی بگویی صبح به خیر خدا جان
    یا بگوییخدا به خیر کنه صبح شده
    (وین دایر)


  2. 2 کاربران زیر از پریسا خانوم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نگران زندگی زناشوییم هستم

    سلام
    به نظر من شما در گذشته زندگی میکنی و هنوز قبول نکردی که ازدواج کردی
    شایدم دوست نداری خودت و از لذت های دوران مجردی جدا کنی
    نمیدوم
    خلاصه تو یه دنیایی دیگه هستی
    واقعیت اینکه این 2 تا دنیا خوبی و بدی های خودش و داره
    حتی همون دوران مجردی و دوست پسر بازی و غیره هم بدی های خاص خودش و داره
    دوران تاهل و ازدواج هم خوبی های خودش و داره که شما چشات و روش بستی
    در واقع هنوز در گذشته زندگی میکنی
    باید شرایط قبول کنی همه خوب و بدش و و سعی کنی نقاط ضعف این رابطه رو پیدا و از بین ببری
    و نقاط قوت (مثل اشتراکاتت با همسرت ) و پیدا و تقویت کنی
    این تصمیمیه که خودت گرفتی پس پاش وایستا و تا آخرش ادامه بده
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  4. 3 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : نگران زندگی زناشوییم هستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریسا خانوم نمایش پست ها
    سلام
    من 24 سالمه،یه دختر خیلی تنوع طلب و خیلی هم دوست پسر داشتم تو دوران مجردیم
    ولی هیچوقت علاقه ای به ازدواج با هیچکدومشون نداشتم،همشه دوست داشتم عشق بعد ازدواج بوجود بیاد،دوست داشتنهای قبل ازدواج و خیلی مضخرف میدونستم2سال پیش پسرعمو بهم پیشنهاد ازدواج داد ولی رد کردم تا اینکه 7 ماه پیش به این نتیجه رسیدم اون از همه نظر برای من مناسبتره،و اینکه ما 2 تا خواهر هستیم گفتم دوماد خوبی هم برای بابا مامانم میشهمن و اون 7 ماهه باهم عقد کردیم،نمیگم رابطمون خیلی بد بود نه،جلوی بقیه خیلی حفظ ابرو میکنیم،راستش از بابام و عموم خیلی میترسم،ولی من اون عشقی که بعد ازدواج میخواستم و هنوز ندیدم،دلم میخواد عاشق شوهرم باشم،اون زیاد زبون باز نیستتو این 7 ماه دارم حسرت اینو میخورم اصلا چرا ازدواج کردم،کاش با یکی از همون دوست پسرام که دوسشون داشتم ازدواج میکردم توروخدا کمکم کنین،خیلی درموندم،همیشه باهاش بد برخورد میکنم و باهاش سردم،تو رابطه جنسی خیلی خودم سرد نشون میدم 3 ماه دیگه هم عروسی میکنیم و میریم سر خونه زندگیمونببخشید پر حرفی کردم
    دوست عزیز اگر فرد تنوع طلبی بودید که اگر با هر کسی دیگه ازدواج میکردید همین حس رو داشتید

    ولی چون خودتون در اولین برخورد حس کردید که پسرعموت میتونه شریک خوبی برای زندگیت باشه

    پس میشه گفت که از این نظر به دلتون نشسته ....

    ولی اگر مشکلی وجود داره باید و باید با گفتگو با همسرت به نتیجه برسید

    اگر نیاز به مشاور هم دارید باید دو نفری و حضوری مراجعه کنید


    http://forum.moshaver.co/f116/%D8%A2...827/#post36658
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  6. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نگران زندگی زناشوییم هستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریسا خانوم نمایش پست ها
    سلام
    من 24 سالمه،یه دختر خیلی تنوع طلب و خیلی هم دوست پسر داشتم تو دوران مجردیم
    ولی هیچوقت علاقه ای به ازدواج با هیچکدومشون نداشتم،همشه دوست داشتم عشق بعد ازدواج بوجود بیاد،دوست داشتنهای قبل ازدواج و خیلی مضخرف میدونستم
    2سال پیش پسرعمو بهم پیشنهاد ازدواج داد ولی رد کردم تا اینکه 7 ماه پیش به این نتیجه رسیدم اون از همه نظر برای من مناسبتره،و اینکه ما 2 تا خواهر هستیم گفتم دوماد خوبی هم برای بابا مامانم میشه
    من و اون 7 ماهه باهم عقد کردیم،نمیگم رابطمون خیلی بد بود نه،جلوی بقیه خیلی حفظ ابرو میکنیم،راستش از بابام و عموم خیلی میترسم،ولی من اون عشقی که بعد ازدواج میخواستم و هنوز ندیدم،دلم میخواد عاشق شوهرم باشم،اون زیاد زبون باز نیست
    تو این 7 ماه دارم حسرت اینو میخورم اصلا چرا ازدواج کردم،کاش با یکی از همون دوست پسرام که دوسشون داشتم ازدواج میکردم
    توروخدا کمکم کنین،خیلی درموندم،همیشه باهاش بد برخورد میکنم و باهاش سردم،تو رابطه جنسی خیلی خودم سرد نشون میدم
    3 ماه دیگه هم عروسی میکنیم و میریم سر خونه زندگیمون


    ببخشید پر حرفی کردم
    سلام

    شما اصلا به درد ازدواج نمیخوری!!!!!!!!

    نه با ایشون ونه هیچ کس دیگه.!

    عزیز خیلی خیلی راجب انسان و عشق کم میدانی. بهتره بیشتر بخوانی و بدانی در ازدواج عجله نکن اصلا. موفق باشی

    دکترا در روانشناسی

  8. 2 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10779
    نوشته ها
    186
    تشکـر
    314
    تشکر شده 360 بار در 123 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نگران زندگی زناشوییم هستم

    به نظر من اخلاقتو درست کن.

    از حس وحال تنوع طلبی بیا بیرون که یه دفعه خودتو خونوادتو با تنوعت بیچاره می کنی.

    اگه زبون باز نیست خوب شماهم خیلی چیزا براش کم گزاشتید.

    البته مراقب رابطه جنسی در دوران عقد باشید.

    یادتون باشه اگه به کسی محبت وهمربانی می کنید اون شخص خیلی،بیشتر نیازمنده.

    تمام تلاشتو برای خوب بودن وخوب،شدن انجام بده.

    بعد اگه به نتیجه نرسید کمک می خواید.

    اگرم نخواید و راضی نباشید، تلاش نکنید فایده نداره وبهتره

    به حرف اقا شهرام گوش کنید.
    (موفق باشید)
    امضای ایشان
    . وقتی به کسی،به طور کامل
    وبدون هیچ شک وتردیدی
    اعتماد
    می کنید درنهایت دونتیجه کلی خواهد داشت. :
    یا شخصیبرای زندگی
    یادرسیبرای زندگی

  10. کاربران زیر از n@jmeh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10962
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    6
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نگران زندگی زناشوییم هستم

    ممنون از راهنماییتون
    ولی اینکه میگین من به درد ازدواج نمیخورم درست نیست
    شما جای اینکه طرف و دلخوش زندگی کنین خیلی راحت میگین دل بکنبن
    من نمیخوام زندگیم خراب بشه
    یه سری راه حل بیان کنین که بیشتر دوسش داشته باشم
    اخلاقم خشن نباشه وقتی باهاش روبرو میشم
    امضای ایشان
    انتخاب با توست
    میتوانی بگویی صبح به خیر خدا جان
    یا بگوییخدا به خیر کنه صبح شده
    (وین دایر)


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10962
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    6
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نگران زندگی زناشوییم هستم

    من خودم هم از عشق میفهمم هم از زندگی،چون خیلی مشاور خوبی بودم تو دوران دانشجویی برای دوستام
    ولی نوبت زندگی خودم شد کم اوردم
    من فقط میخوام کمکم کنین از خودم شروع کنم و خودم تلاش کنم
    امضای ایشان
    انتخاب با توست
    میتوانی بگویی صبح به خیر خدا جان
    یا بگوییخدا به خیر کنه صبح شده
    (وین دایر)


  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نگران زندگی زناشوییم هستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریسا خانوم نمایش پست ها
    ممنون از راهنماییتون
    ولی اینکه میگین من به درد ازدواج نمیخورم درست نیست
    شما جای اینکه طرف و دلخوش زندگی کنین خیلی راحت میگین دل بکنبن
    من نمیخوام زندگیم خراب بشه
    یه سری راه حل بیان کنین که بیشتر دوسش داشته باشم
    اخلاقم خشن نباشه وقتی باهاش روبرو میشم
    عزیز

    شما از یک دکتر طب زمانی که تشخیص داد شخصی سرطان داره توقع دارید که به اون شخص نگه سرطان داری و چند مدت وقت داری و بهش دلخوشی بده و بگه حتما خوب میشی نگران نباش!!!!؟؟

    من شما رو که نمیشناسم غرض شخصی هم ندارم ولی خوب وظیفه و تعهد تخصصی ایجاب میکنه که حقایق رو عنوان کنم و پیشنهاد بدم.

    ببین گلم نگفتم جدا شو . گفتم عجله نکن .حتما هر دو یک مشاوره ازدواج بدین. و حتما از کتابهای خود شناسی در ضمینه انسان و عشق و ازدواج بیشتر بخوان و بدان. ازدواج خوبه ولی ازدواج از روی عشق و عقل و احساس و نیاز و شور و شعور والا ازدواج غلط حتما بده و بدتر از اون طلاق غلط. موفق باشی

    دکترا-روانشناس
    ویرایش توسط شهرام2014 : 01-15-2015 در ساعت 11:31 AM

  14. 2 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نگران زندگی زناشوییم هستم

    سلام
    من راه حل بهتون دادم
    از دنیای مجردی خودتون و جدا کنید تا شیرینی ازدوواج و بچشید
    تو این دنیا نمیشه هم خرو خواست هم خرمارو
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  16. 3 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14413
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نگران زندگی زناشوییم هستم

    عزیزم دوستان راست میگن مجردیتو فراموش کن و به زندگی متاهلید بیشتر اهمیت بده
    دوست پسرات در دوران مجردی در حد دوس بودن ولی پسرعموت جراتش بیشتر از اونا بود واسه خوشبخت کردنت.پس خوشبختش کن

  18. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15064
    نوشته ها
    123
    تشکـر
    0
    تشکر شده 62 بار در 49 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : سرد برخورد کردن با همسر

    دوستم سلام
    تو این دور زمونه خیلی از دخترا و پسرا به این مشکل گرفتارن .
    تنها راه بنظرم اینه که کمتر همسرتو با بقیه قیاس کنی و یا اگه قیاس کردی خوبی همسرتو نسبت به دوستای مجردیت بزرگتر کنی تو ذهنت . خاطرات خوبت رو با همسرت پر رنگ تر کن و یاد بگیر تو هم مثل همسرت خوبی وبدی داری و سعی کن بدیت رو کمرنگ کنی(حس تنوع طلبی)
    موفق باشی

  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15064
    نوشته ها
    123
    تشکـر
    0
    تشکر شده 62 بار در 49 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : نگران زندگی زناشوییم هستم

    [دوستم سلام
    تو این دور زمونه خیلی از دخترا و پسرا به این مشکل گرفتارن .
    تنها راه بنظرم اینه که کمتر همسرتو با بقیه قیاس کنی و یا اگه قیاس کردی خوبی همسرتو نسبت به دوستای مجردیت بزرگتر کنی تو ذهنت . خاطرات خوبت رو با همسرت پر رنگ تر کن و یاد بگیر تو هم مثل همسرت خوبی وبدی داری و سعی کن بدیت رو کمرنگ کنی(حس تنوع طلبی)
    موفق باشی

  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18348
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سرد برخورد کردن با همسر

    سلام چون منم همین مشکل رو دارم نمی خواستم یه صفحه جدید باز کنم.
    من 1 سال وچند ماهه که نامزد کردم باپسری که دوسال ازم بزرگتره چون من فعلا محصلم تا پایان درسم قرار عقد وازدواج رو گذاشتیم والان 17 سالمه ولی یه مشکل دارم که دقیقا چند ماه بعد از نامزدیم
    متوجه اون شدم نامزد من خیلی باهام روابط صمیمی نداره طوری که من نمیتونم مشکلات یا اسرار زندگی رو به اون بگم نامزدم طوری که بادوستاش برخورد میکنه بامنم همینطوره من از این اخلاقش خیلی
    بدم میاد ولی وقتی بهش میگم میگه تو زود ناراحت میشی والکی سخت میگیری.واینکه اصلا نمیتونه ناز کردن منو بخره کلا از لوس بازی متنفره ودوست نداره من این کارو بکنم ولی من چون فرزند اخر
    خانواده ام لوس شدم چون همه توجه اونا به من بود ولی حالا اون اصلا به این نیاز های من توجهی نداره بااینکه نامزد من عاشق منه ولی خوب چون تو خانواده ای بزرگ شده که همگی خشک ورسمی
    برخورد می کردنداینم خشک ورسمی نیست ولی از احساسات دخترونه هیچی رو درک نمیکنه.این مشکل باعث شده ما هرروز یاباهم قهر باشیم یا بحثمون بشه لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم ولی
    من نمیخوام اونو درگیرکنم
    امضای ایشان

    تو نباشی...
    دوستام که هیچ...
    دوستات هم هستن!!



  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19031
    نوشته ها
    63
    تشکـر
    4
    تشکر شده 35 بار در 24 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : سرد برخورد کردن با همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریسا خانوم نمایش پست ها
    سلام
    من 24 سالمه،یه دختر خیلی تنوع طلب و خیلی هم دوست پسر داشتم تو دوران مجردیم
    ولی هیچوقت علاقه ای به ازدواج با هیچکدومشون نداشتم،همشه دوست داشتم عشق بعد ازدواج بوجود بیاد،دوست داشتنهای قبل ازدواج و خیلی مضخرف میدونستم
    2سال پیش پسرعمو بهم پیشنهاد ازدواج داد ولی رد کردم تا اینکه 7 ماه پیش به این نتیجه رسیدم اون از همه نظر برای من مناسبتره،و اینکه ما 2 تا خواهر هستیم گفتم دوماد خوبی هم برای بابا مامانم میشه
    من و اون 7 ماهه باهم عقد کردیم،نمیگم رابطمون خیلی بد بود نه،جلوی بقیه خیلی حفظ ابرو میکنیم،راستش از بابام و عموم خیلی میترسم،ولی من اون عشقی که بعد ازدواج میخواستم و هنوز ندیدم،دلم میخواد عاشق شوهرم باشم،اون زیاد زبون باز نیست
    تو این 7 ماه دارم حسرت اینو میخورم اصلا چرا ازدواج کردم،کاش با یکی از همون دوست پسرام که دوسشون داشتم ازدواج میکردم
    توروخدا کمکم کنین،خیلی درموندم،همیشه باهاش بد برخورد میکنم و باهاش سردم،تو رابطه جنسی خیلی خودم سرد نشون میدم
    3 ماه دیگه هم عروسی میکنیم و میریم سر خونه زندگیمون


    ببخشید پر حرفی کردم
    دوست عزیز اضافه بر اون مطلبی که آقا فرخ عزیز عرض کردند شما درست مطلب رو باز نکردید .... منظور شما از اون عشقی که باید دیده میشد که نشده چیه ؟؟؟

    میشه بهتر توضیح بدین عزیز ؟


  22. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22104
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سرد برخورد کردن با همسر

    سلام
    به نظرم بیشتر به اهمیت ازدواج فکر کن پسرایی که قبل از این باهاشون خوب بودی انقدر به علاقه داشتن به تو مطمین بودن که مثل پسر عموت پا جلو بذارن؟
    بعضی وقتا توی زندگی باید به این فکر کرد که فرد خودش چقدر طرف مقابلو خوشبخت کرده ؟درسته که شما کامل وارد زندگی مشترک نشدین ولی هر چقدر که برای خوشبختی اون تلاش کنید حتما اون هم همین کارو میکنه
    تکلیف خودتو معلوم کن اگه به نظرت در مقایسه با پسرای دیگه ارزش اینو داره پس برای حفظ زندگی تون تلاش کن
    سرد برخورد کردن باهاش مشکلی رو حل نمیکنه بلکه ایجاد کننده مشکلات دیگس و غرورشو میشکنه و منجر میشه که احساسش نسبت به شما تغییر کنه چه بسا که شما جواب خواستگاریشو انقدر با فاصله دادین شاید باید بهش ثابت کنین که بخاطره ویزگی هایی که داره انتخابش کردین نه اینکه بعد یک سال وچند ماه حالا باهاش با بد اخلاقی و سردی برخورد کنین
    گفتین که دوست داشتین عشق بعد از ازدواج ایجاد بشه همچین اعتقادی مستلزم اینه که شما اول به صورت عاقلانه یک انتخاب درست انجام بدین بعدش خودتون هم در بوجود اوردن محبت و وابستگی تلاش کنین نه اینکه منتظر باشین عشق به زندگی تون پرتاب بشه
    من خودم عاقلانه ازدواج کردم اولش هم مثل شما خیلی مردد بودم ولی با توجه کردن به نقاط قوت و خوبی های همسر و با دیدن اخلاقا و نقطه ضعف خودم و اینکه اون منو با همه بدی هام و ضعفام بازم دوست داره و مثل من همش دنبال ایراد گرفتن و تغیر دادن من نیست بهش بیشتر علاقه مند شدم
    ولی تاکید میکنم باید مطمئن باشید که انتخاب درستی بوده

  23. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : سرد برخورد کردن با همسر

    اکثر خانمایی که تو مجردیشون دنبال دوست پسرهای مختلف رفتن مشکل شما را دارن چون با پسرایی ارتباط داشتن که به شدت زبون باز بودن و دوست داشتن واسه جلب توجه دختره آینده مجازی درست کنن

    بعد حالا ازدواج میکنن میبینن همسرشون زبون باز نیست و نمیخواد آینده مجازی درست کنه چون مدیریت یه زندگی بر عهدشه و این میشه داستان شما

  24. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42492
    نوشته ها
    207
    تشکـر
    16
    تشکر شده 31 بار در 20 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : سرد برخورد کردن با همسر

    از تک تک کلمات و لحن نوشتارتون میشه فهمید که شما به لحاظ فکری و ذهنی هنوز بالغ نشدید و ازدواج براتون خیلی زود بود
    از مشاوره حضوری مجرب استفاده کنید وگنه خیلی بد پیش میره این روزگار براتون

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد