نمایش نتایج: از 1 به 28 از 28

موضوع: طنز و فکاهی 4

3270
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    طنز و فکاهی 4

    مادروقتی که تو 1 ساله بودی اون مادر بهت غذامیدادوتورومی شست وبه اصطلاح تروخشکت میکرد، توهم باگریه کردن واذیت کردن درتمام شب ازش تشکرمیکردی.
    وقتی2 ساله بودی،اون بهت یادداد تاچه جوری راه بری توهم اینطوری ازش تشکرمیکردی که وقتی صدات میزد،محل نمیگذاشتی وفرارمیکردی.
    وقتی تو3ساله بودی او باعشق تمام غذایت راآماده میکرد توهم باریختن غذا درکف اتاق ازش تشکرمیکردی.
    وقتی که تو4ساله بودی،اون برات مدادرنگی خرید،توهم بارنگ کردن میزودیوارازش تشکرمیکردی تانشونش بدی که چقدر هنرمندی.
    وقتی5 ساله بودی،اون لباس تمیزوشیک به تنت کردتابه تعطیلات بری،توهم باانداختن خودت توی خاک وگل ازش تشکرکردی.
    وقتی که6ساله بودی اون توروتامدرسه همراهی میکرد توهم بافریادزدن:"من نمیخوام برم!"ازش تشکرکردی.
    وقتی که 7ساله بودی اون برات وسایل بازی خرید توهم باپرت کردن توپ به پنجره همسایه ازش تشکرکردی.
    وقتی8ساله بودی اون برات بستنی میخرید توهم باچ************دن بستنی به روی تمام لباست ازش تشکرمیکردی.
    وقتی که9ساله بودی اون هزینه کلاس های فوق برنامه توروپرداخت توهم بدون زحمت دادن به خودت برای یادگیری ازش تشکرکردی وبه جاش فقط به فکرمسخره بازی بودی.
    وقتی10ساله بودی اون تمام روز رومعطل توبود ورانندگی کردتاتوروازتمرین فوتبال به کلاس تقویتی وبعد به جشن تولددوستت ببره،توهم بابیرون پریدن ازماشین بدون اینکه پشت سرت رونگاه کنی ازش تشکرکردی.
    وقتی که11ساله بودی اون توودوستت روبه سینمابرد توهم ازش خواستی درردیف دیگه بشینه وبذاره راحت باشیدواینجوری ازش تشکرکردی.
    وقتی که12ساله بودی اون توروازتماشای بعضی برنامه های تلویزیون برحذرداشت توهم صبرکردی تاازخونه بره بیرون تاکارخودتوبکنی واینطوری ازش تشکرکردی.
    وقتی که13 ساله بودی اون بهت پیشنهاددادکه موهاتواصلاح کنی توهم باگفتن توسلیقه نداری من هرجور که راحتم زندگی میکنم ازش تشکرکردی.
    وقتی که14ساله بودی اون هزینه اردوی یک ماهه تابستون روبرات پرداخت کرد.توهم بافراموش کردن تماس یاحتی نامه ازش تشکرکردی
    وقتی15ساله بودی اون ازسرکااومد ومیخواست ابرازمحبت کنه توهم باقفل کردن در اتاقت نمیگذاشتی واردبشه واینجوری ازش تشکرکردی تاخستگیش دربره.
    وقتی که16 ساله بودی اون بهت یادداد ماشین برونی توهم هروقت میخواستی ماشینش روبرمیداشتی ومیرفتی وگاهی خردش میکردی.
    وقتی17ساله بودی اون منتظر یه تماس مهم بودتوهم باصحبت کردن درتمام شب ازش تشکرکردی.
    وقتی 18ساله بودی درجشن فارق التحصیلی دبیرستانت ازخوشحالی گریه کردتوهم تااخرجشن پیشش نیومدی واینطوری ازش تشکرکردی
    وقتی19ساله بودی اون شهریه دانشگاهت روپرداخت کردووسایلت روتادانشگاه حمل کرد توهم برای اینکه بهت نگن بچه ننه جلوخوابگاه باخداحافظی خشک وخالی ازش تشکرکردی واون همونجا خشکش زد.
    وقتی20 ساله بودی اون ازت پرسید ایابرای ازدواج شخص خواستی مدنظرت هست؟توهم باگفتن به توربطی نداره من خودم بلدم برای زندگیم تصمیم بگیرم ازش تشکرکردی
    وقتی21ساله بودی اون پیشنهاد خوب برای ایندت داد توهم باگفتن من نمیخوام مثل توباشم فکرات قدیمیه دنیاعوض شده ازش تشکرکردی.
    وقتی 22ساله بودی اون تورودرجشن فارق التحصیلی دانشگاهت دراغوش گرفت توهم ازش پرسیدی هزینه سفربه اروپاروبرام تهیه میکنی؟
    وقتی23ساله بودی برای اولین اپارتمانت به جای کادو یه عالمه اثاثیه خریدتوهم پیش دوستات گفتی اون اثاثیه هاچقدرزشتن
    وقتی24ساله بودی اون دارایی هاتودید وپرسید بااونهاچیکارمیکنی؟توهم چون دیگه هیکلت خیلی بزرگ ترازاون شده بود بادریدگی وصدایی که ناشی ازخشم بودفریاد زدی: مادرررررر لطفا توکارمن دخالت نکنیداعصاب ندارم
    وقتی25ساله بودی کمکت کردتاخرج عروسی توپرداخت کنی وبهت گفت دلش برات تنگ میشه توهم درعوض رفتی جای دورخونه گرفتی تامزاحمت نشه
    وقتی30ساله بودی ازطریق شخص دیگه فهمیدبچه دارشدی بهت زنگ زدتاتبریک بگه توهم باگفتن این جمله ازش تشکرکردی که همه چی دیگه تغییرکرده وچون خانومت میخواست بره پارک فوری تلفن قطع کردی
    وقتی40ساله بودی بهت زنگ زدتاسالگردفوت پدرتویاداوری کنه توهم باگفتن من الان گرفتارم ازش تشکرکردی وبهش تسلیت گفتی
    وقتی50ساله بودی اون دیگه خیلی پیرشده بودونیازبه مراقبت داشت توهم باسخنرانی کردن درباره اینکه والدین سربارفرزندانشون میشن ازش تشکرکردی
    وسپس.......
    یک روز بهت میگن مادرت درتنهایی مرده وچندروز بعد ازمرگش جنازه بوگرفتشو همسایه ها پیداکردن وتو..وتوراحت میشی اماتمام کارهایی که تودرحق مادرت انجام ندادی مثل تندر برقلبت فرودمیاد چون دیگه کسی نیست که توروبرای خودت نه برای چیزهای دیگه توروازصمیم قلب دوست داشته باشه.
    اگه مادرت زندست بهش بیشترازهمیشه محبت کن واگه مرده محبتاشوفراموش نکن.
    درطول عمرفقط یک مادرداریم اما هزاران دوست هزاران وقت داریم.
    ایامیدانید بدن انسان میتواندتا45 واحددرد تحمل کنه امادرزمان تولد مادرتا57واحددرد تحمل میکنه که معادل همزمان شکسته شدن 20استخونه
    مادرم دوستت دارم

  2. 7 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    ﺍﻣﺮﻭﺭ ﺗﻮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﭘﻮﺭﺷﻪ ﺧﻮﺵ ﺭﻧﮓ ﭘﺎﺭﮎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺟﺎﺗﻮﻥ ﺧﺎﻟﯽ !
    ﮐﻮﺩﮎ ﻋﻘﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺧﻂ ﺧﻄﯿﺶ ﮐﻦ !
    ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : خاک برمخت ، ﻧﺪﯾﺪ ﺑﺪﯾﺪﺍ ﺍﯾﻦﮐﺎﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻦ !
    ﮐﻮﺩﮎ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﻟﺤﺴﻮﺩ ، ﻻﯾﺴﻮﺩ ، لامرض !
    هیچى دیگه ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ باهم ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺑﻮﺩﻥ
    که یهو ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺧﺮ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﯾﻪ ﻟﮕﺪ ﺑﻬﺶ ﺯﺩ ﺻﺪﺍﺵ ﺩﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻠﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪیم فرار کردیم

  4. 8 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    ﺣﻮﺻﻠﻢ ﺳﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ۱۱۸
    ﮔﻔﺘﻢ :ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺭﻭ ﻟﻄﻒﮐﻨﯿد
    ﺍﻭﻧﻢ ﯾﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩ
    ﺁﻗﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺯﻧﮕﯿﺪﯾﻢ
    ﯾﮑﯽ ﻭﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ ﺗﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥﻓﺎﺭﺍﺑﯽ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ؟

  6. 6 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    یارو میره خواستگاری، از دختره خوشش نمیاد، به بابای عروس میگه : ما میریم یه دور میزنیم ، بر می‌گردیم ، راستی تا ساعت چند بازید ؟

  8. 5 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    دختر: دوست دارمپسر:هه هه هه
    دختر: میمیرم برات
    پسر: هه هه هه
    دختر: بی تو زندگیم جهنمه
    پسر:هه هه هه
    دختر: امروز تصمیم گرفتم بیام خونتون
    پسر: ا جدی؟ ساعت چند؟
    دختر: هه هه هه

  10. 4 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    اینجا ایـــــــــران قـــــرن 21 اســــت...!اینجا صـــــدای آهنگهــــای پـاپ لس آنجــلســـــــــــــی و غرب زده آن قدر بلنـــــــــــد است که فریـــــــــــــادهای «حـــاج مهـــــــــــــدی باکــــــــــری» به گوش نمی رسد...اینجا ایــــــــــران قرن 21 اســــت!اینجا همه «حـــاج ابراهیـــــــــــــمـ همــــت» را با اتوبان همـــــت می شناسند...اینجا ایــــــــــران قرن 21 است!اینجا بر دیوارهای شهــــــــــر روی عکس شهیـــــــــد ، پوستــــــــر تبلیغـــــــــــاتی می چسبانند...اینجا ایــــــــــران قرن 21 است!اینجا نام شهیــــــــــــد را برای اینکه بچه ها خشونــت طلب و جنگ طلـــب بار نیایند از کوچـــــــــه ها برداشته و نام نگیــــــــــــن و جاویـــــــــد می گذارند...اینجا ایــــــــــــران قرن 21 است!اینجا ستارگان درخشــــــــــان هالیــــــــوود آنقدر زیــــــاد شده اند که دیگر کسی ســتارگان پرفروغ کربــــــــــــــــلای ایــــــــــران را نمی بینــــــد...اینجا ایـــــــــــران قرن 21 است!اینجا دیگر شهـــــــــــــدا زنـــده نیستنــــد و در پیچ و خــــــمـ های عصر ارتباطات، به خاک سپــرده شده انداینجا ایــــــــــــران قرن 21 است!اینجا دیگر کسی نمی خواهد گمنـــــــــــامـ بماند، همه به دنبال کسب نـــــــــامـ هستنداینجا ایــــــــــران قرن 21 است!اینجا جانبــــــــــــازان موجــــــی را از اجتماع دور نگه می دارند تا آسیبی به افکــــــــار عمومــــی نرساننداینجا ایــــــــــران قرن 21 است!اینجا خرمشهـــــر دیگر خونیــــــــن شهر نیست، خرمشهـــــــر دیگر 36 میلیون جمعیــــــت ندارداینجا ایــــــــــران قرن 21 است!اینجا کسی نمی داند، مهـــــــــدی باکـــــــــــری در وصیت نامه خود از خــــــــــدا خواسته بود جسدش برنگردد و تکه ای از زمین را اشغال نکنـــــــــداینجا ایــــــــران قرن 21 است!اینجا دشمـــــــــــــن در خانـــــه های ماست، دیگر کســـی حاضــــــــر به نبــــــرد با دشمـــــــــــــن نیسـتاینجا ایـــــــــران قرن 21 است!اینجا کسی نمی خواهد با صدای اللــــــــــــــه اکبـــــــــــر،لرزه بر تن دشمـــــــــن بیاندازداینجا ایـــــــــــران قرن 21 است!اینجا در پناه مــــــیز هستیم، دیگر کسی پشت خاکـــریـــــــــز پنـــــاه نمی گیرد...اینجا ایـــــــــــران قرن 21 است!اینجا جانبــــــــاز شیمیـــــــــایی ، به خاطر نداشتن پــــــــــول، در بیمارستــــــــان پذیــــــرش نمی شود و شهــــــــــد شهــــــــــــادت می نوشـد...اینجا ایـــــــــــران قرن 21 است!اینجا کسی نمی داند، شب عملیات خیبــــــــــر حاج مهـــدی باکری ، برادرش حمیــــــد باکری را جاگذاشت و رفـــــــت...اینجا ایــــــــران قرن 21 است!اینجا کسی نمی داند، مهــــــــــــدی زیـــــن الـــــــــدین ، رتبه چهار کنکور سراسری را داشت...اینجا ایـــــــــــران قرن 21 است!اینجا کسی نمی داند، تکه های پیکر محـــــــــــمد نوبخـــــت را درون گونـــی برای خانواده اش فرستاده بودند...اینجا ایـــــــــــــران قرن 21 است!اینجا روســـــری ها هر روز کوچکـــــتر می شود و مانتـــــــو ها هر روز کوتاهتـــــر و تنگــتر...اینجا ایــــــــــــران قرن 21 است!اینجا دختــــــرها پســـــر شده اند، پســــرها دختــــر شده اند، مردان بی غیــــــــــرت شده اند، زنـان بی حجــاب شده اند...اینجا ایـــــــــــران قرن 21 است!اینجا دیگر کســـــی، احترامی برای چفیــــــــــه شهـــــــــــــــدا قائل نیست...اینجا ایــــــــــــران قرن 21 است!اینجا دعای عهــــــــــد را فراموش کرده ایم، زمان ندبـــــه و سمــــــاوات را گم کرده ایم...اینجا ایــــــــــــران قرن 21 است!اینجا برای زیبا سازی شهـــــــــــرها، میلیونهــــــا هزینــــــــــــــه می شود اما برای تعویض سنگ قبـــــــر فرسوده شهـــــــــــــدای گمنــــــــــامـ بودجه ای نداریم ...اینجا ایـــــــــــــــران قرن 21 است!اینجا در هر کجای این سرزمین خونین اسلامی، حقیقـــــت به مسلخ مصلحـــــت می رود...!!!اینجا ایـــــــــــران قرن 21 است!بعد از شهـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــدا چه کردیم؟ای شهیـــــــــــدان
    ما بعد از شما هیچ نکــــــــــــردیمـ...لباس های خاکـــــــــی تان را در میــــــــدان های میـــــــن و لابه لای سیـــــــــــمـ خاردارها رهــــــــــا کردیم...
    عهــــــــــــدمان را شکستیـــــــــمـ و دعای عهـــــــد را فراموش کردیم،زمان ندبه و سمات را گم کردیم...
    شربــــــت های صلواتـــــی را با نسیان بر زمین ریختیـــــــمـ و به عطــــش خندیدیـمـ...
    بر تصـــــــــاویر نورانی تان روی دیوارهای شهـــــــــر رنگ غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب کردیم....تاول شیمیـــــــــــایی را از یاد بردیم...و غیـــــــــــــــــرت ها را به بهایی اندک فروختیم...عشــــــــق را به بازے گرفتیم و از خـــــــــــــون هایتان به راحتـــــــے گذشتیم... ***شـهــــــــــدا شــرمــنــــــــــــــده ایـمـ . . .**

  12. 5 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    يهپسرايي هستن که...صداي خنده هاشون تو خيابون ميپيچهشلواراشون نه خيلي براشون بزرگه نه خيلي کوچيکابروهاشون فابريک خودشونههمونايي که نه لکسوز دارن نه کمـریاما مـرام دارنچشمشون همه جا کار نمي کنه دنبال موي بلوند و چشم آبي نيستنهمونايي كه هدفشون نياز جنسي شون نيستپسرايي که موزيکـ هاي خارجي رو بدون معني کردن حفظ نميکننپُــــز نميـــــــدنپاتوق شون مهموني و شيشه و انواع مشروبي جات نيستاونايي که تکيه کلامشون معرفتهبي ريا، با خدا، مهـربون و با مسئوليتنآدم ميتــونه بهشون تکيه کنهکنارشـون آرامش داريکنـارش باشي يا نباشي حواسش به بقيه دخترا نيستو آدم ها رو مثل هـم نمي بينناين جور پسرا خيلي مـردنخيلي تکن، خيلي خاصن ...خيلي شوخن و جنگولکـ بازي در ميـارنولي احساس شون قويهآه که بکشن خدا دنيا رو واسشون زير و رو ميکنه...


  14. 6 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    خانوم معلم با ساپورت میاد سر کلاس...:دییییییییییییییییی
    یکی از بچه ها میگه:
    خانوم اجازه؟!!!
    اگه من ساق پاتونو دیده باشم چی میشه!!!؟؟؟
    خانوم معلم گوش بچه هه رو میپیچونه در حدی که گریش میگیره!!!
    یه دفه یکی از بچه ها بدون اینکه چیزی بگه میذاره میره بیرون!!!
    خانوم معلم میگه کجا؟؟؟!!!
    میگه:
    خانوم اجازه ما یه جاییو دیدیم که باید ترک تحصیل کنیم!!!
    :دییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییی یییییییییییی

  16. 5 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خوندن به تفریح رفته بودن و هیچ آمادگی برایامتحان نداشتن.

    روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای رو سوار کردن . به این صورت که سر

    و صورتشون رو کثیف کردن و مقداری هم لباساشون رو پاره کردن و توظاهر شون تغیراتی رو به وجود آوردن .

    بعد به دانشگاه پیش استاد رفتند. ماجرا را این طور برا استاد گفتن... که دیشب به

    یه مراسم عروسی در خارج از شهر رفته بودیم. و در راه برگشت از شانس بد ما یکی

    از لاستیک های ماشین پنچر شد وبا هزار زحمت وهل دادن ماشین رو به حایی

    رسوندیم و این طور بود که به امادگی لازم برای روز امتحان نرسیدیم در نهایت قرار

    میشه که استاد سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این چهار نفر برگزار کند.

    اون ها هم خوشحال از این موفقیت سه روز تمام درس می خونن و روز امتحان با

    اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن . استاد عنوان میکنه به خاطر خاص و خارج از

    نوبت بودن امتحان باید هرکدوم تو یه کلاس بشینند و امتحان بدن. انها هم به دلیل

    امادگی کامل موافقت میکنن...

    امتحان حاوی دو سوال بود......


    1- نام و نام خانوادگی (6نمره)


    2- کدام لاستیک ماشین پنچر شد؟ (14نمره)

    الف) لاستیک سمت راست جلو

    ب)لاستیک سمت چت جلو

    ج) لاستیک سمت راست عقب

    د) لاستیک سمت چت عقب

  18. 7 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    قبلا اگه به يه دختر ميگفتي سلام ميگفت كوفت زهرمار
    .
    .
    .
    .
    .
    الان تا ميگي سلام ميگه اسم بچه مونو چي بذاريم جيگر!

  20. 5 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    این خاطره که نقل میکنم مربوطه به4 سالگی اینجانب:
    خاله ما اون موقع دبیرستانی بود.یه جمعه شبی داشت مانتوشو اتو میکرد برا فردا.از این میز اتوهای نشستنی!!مادربزرگم هم یه 30سانت اونورتر خوابیده بود.منم اونورا می پلکیدم ..خلاصه خاله ما میره شلوارشو رو آویز بندازه.منم از فرصت استفاده میکنم یه کله میرم اتو رو ور میداررم میذارم رو دست مامان بزرگم.....آه ه ه ه چه صحنه ای بود.بعدها انگیزه منو راجبه این قضیه پرسیدن ومن گفتم:میخاسم چروک دست مامانی رو صاف کنم!!!!!!!!
    روانی بودم آآآیا؟؟؟

  22. 5 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    بفرمایید شامپاین چیست؟!
    در گویش اصفهانی
    : “بفرمایید طبقه پایین برای صرف شام !

  24. 4 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    نقل قول نوشته اصلی توسط احمد یوسفی نمایش پست ها
    این خاطره که نقل میکنم مربوطه به4 سالگی اینجانب:
    خاله ما اون موقع دبیرستانی بود.یه جمعه شبی داشت مانتوشو اتو میکرد برا فردا.از این میز اتوهای نشستنی!!مادربزرگم هم یه 30سانت اونورتر خوابیده بود.منم اونورا می پلکیدم ..خلاصه خاله ما میره شلوارشو رو آویز بندازه.منم از فرصت استفاده میکنم یه کله میرم اتو رو ور میداررم میذارم رو دست مامان بزرگم.....آه ه ه ه چه صحنه ای بود.بعدها انگیزه منو راجبه این قضیه پرسیدن ومن گفتم:میخاسم چروک دست مامانی رو صاف کنم!!!!!!!!
    روانی بودم آآآیا؟؟؟
    چروک دست مادر

  26. 4 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    وقتی کسی به شما نیاز دارد
    گفتن : ” گرفتارم” بسیار آسان است.
    اما وقتی شما به کسی نیاز درید
    شنیدن: ” گرفتارم” بسیار دردناک است . . .

  28. 3 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4


  30. 3 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4


  32. 5 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11373
    نوشته ها
    33
    تشکـر
    1,789
    تشکر شده 55 بار در 23 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    وای واقعا قشنگ بودن.....

  34. کاربران زیر از سپیده 2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6252
    نوشته ها
    287
    تشکـر
    216
    تشکر شده 191 بار در 126 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : طنز و فکاهی 4


  36. 2 کاربران زیر از sepideh.t بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    [replacer_a]

    مجموعه : کمی بخندیم …طنز
    مطالب طنز

    دعای خانم ها: خدایا به من عشق بده تا همسرم را دوست بدارم، صبر بده تا تحملش کنم، اما قدرت نده که میزنم لهش میکنما!

    یارو میره از این ماشینا میخره که فرمونش سمت راسته. بهش میگن حالا ازش راضی هستی؟ میگه: راضی که هستم، فقط هر وقت تف میکنم میخوره تو صورت زنم!
    یارو داشته یکی رو بدجور میزده و هی داد میزده کمک کمک! بهش میگن بابا تو که داری اینو می زنی، تو چرا کمک می‌خوای؟ میگه آخه این گفته اگه بلند شم لهت میکنم!

    یارو میره عیادت یکی از دوستاش، وقتی میخواد بره به اقوام دوستش که اونجا بودن میگه: این دفعه مثل دفعه قبل نکنید، که مریضتون مُرد و منو خبر نکردیدها!

    یارو رادیولوژیست بوده، به مریض میگه: تو عکستون یک شکستگی بزرگ در دنده راستتون دیدم، اما اصلاً نگران نباشید خودم با فتوشاب درستش کردم!

  38. 3 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  39. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    [replacer_a]

    طنز های جدید و باحال انقدر بدم میاد …
    طنز جدید
    طنز باحال
    طنز های خواندنی
    عکس های طنز
    طنز بدم میاد
    طنز انقدر بدم میاد
    خنده
    طنز و خنده
    طنز جالب انقدر بدم میاد
    انقدر بدم میاد
    مطالب طنز
    انقدر بدم میاد
    انقدر بدم میاد

  40. 3 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  41. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    [replacer_a]

    مجموعه : واقعا تقصیر کیست که دختران ازدواج نمیکنند


    تقصیر ساعت کاری ام است که صبح خروس خوان می روم و صلاة ظهر می آیم و شانس دیده شدن را از دست می دهم!

    تقصیر خواهرم است که از شوهرش طلاق گرفت و باعث شد نظر همه نسبت به ما عوض شود!
    تقصیر بابا است که آن قدر پول ندارد که چشم ملت در بیاید!
    تقصیر مامان است… مگر نمی گویند مادر را ببین دختر را بگیر؟!
    تقصیر پسر عموست که نفهمید عقد دختر عمو و پسرعمو را در آسمان ها بسته اند!
    تقصیر استادمان است که جلوی همه به من ابراز علاقه کرد و باعث شد دیگر کسی جرات نکند از من خواستگاری کند!
    تقصیر مادر شوهر عمه است، می دانم که بختم را او بسته!
    تقصیر پسر همسایه دست راستی است که به خودش اجازه داد از من خواستگاری کند!
    تقصیر پسر همسایه دست چپی است که به خودش اجازه نداد از من خواستگاری کند!
    تقصیر تلویزیون است که توی همه سریال هایش همه جوان ها ازدواج می کنند و اصلا به مشکلات ما جوان های ازدواج نکرده نمی پردازد!
    تقصیر مطبوعات است که توی مطالبشان همه جوان ها از هم طلاق می گیرند و مردم را نسبت به ازدواج بدبین می کنند!
    تقصیر دولت است که فکری برای حل بحران ازدواج جوان ها نمی کند!
    تقصیر مجلس است که به جای سربازی اجباری، پسرها را مجبور به ازدواج اجباری نمی کند!
    تقصیر عراق است که کلی از پسرهای آماده ازدواج ما را به کشتن داد!
    تقصیر انگلیس است، این که اصلا گفتن ندارد. همه می دانند که همیشه و همه جا کار، کار انگلیس است!
    تقصیر سازمان ملل است که روی سردرش نوشته شده "بنی آدم اعضای یکدیگرند" اما مشخص نکرده که مثلا من بنی عضو کی هستم؟!
    تقصیر کره زمین است که جوری نچرخید که من و نیمه گمشده ام به هم برسیم!
    تقصیر قمر است که روز به دنیا آمدن من در عقرب بوده!!!

  42. 2 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    [replacer_a]

    مجموعه : انواع ازدواج های پیشنهادی برای آقایان (طنز)
    مطالب طنز:انواع ازدواج های پیشنهادی


    * ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.


    * ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.

    * ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند.

    * ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد.

    * ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید.
    [replacer_a]

    * ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد.
    [replacer_a]

    * ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست.

    * ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد.
    [replacer_a]

    * ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد.
    [replacer_a]

    * ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد.

    * ازدواج مکرر: مرد آن قدر زن بگیرد تا جانش از فلان جایش در برود


  44. 2 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  45. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    (خنده دار هست و باید بخندید اما نتیجه اخلاقی یادتون نره)


    پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟

    دختر: سلام. خواهش می کنم.? asl plz

    پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟

    دختر‌ : تهران/نازنین/۲۲

    پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.

    دختر: مرسی!شما مجردین؟ پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟


    دختر : نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟

    پسر : من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟

    دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.

    پسر : wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.

    دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟

    پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟

    دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟

    پسر : خیابون دربند. شما چی؟

    دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟

    پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک….شما چی؟

    دختر : اسم فامیلی شما چیه؟

    پسر : من؟ حسینی! چطور؟

    دختر : چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟

    پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده…. آخه می دونین………..

    دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!

    پسر : عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!

    دختر :‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا! راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای

    پسر : باشه عمه ملوک! بای……

  46. 3 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  47. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    [replacer_a]

    مجموعه : بخون و بخند …!! (طنز)

    کچل باشی، بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی، این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر…!!!
    ***********************
    یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا؟؟؟ مگه تو امتحان نداری؟؟؟
    ***********************
    میازار موری که دانه کش است… در مورد مورچه ای که دانه همراه اش نیست چیزی صادر نشده می توانید بیازارید…!!!
    ***********************
    تلویزیون داره سیرک نشون میده که چهارتا گاو میان از رو طناب میپرن و میرن! مامانم یه نگاه به تلویزیون میندازه و بعدش یه نگاه به من! میگه : اینا گاو تربیت کردن ما هنوز تو تربیت تو موندیم…!!!
    ***********************
    جاتون خالی دیشب رفته بودم شهر بازی و فقط به یه نتیجه رسیدم: توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی "غلط کردم" هم بزارن…!!!
    ***********************
    تا حالا دقت کردی وقتی کباب با برنج میخوریم 90% حواسمون به اینه که هردوتاش باهم تموم شه..!!!
    ***********************
    تا حالا دقت کردین لذتی که در پرت کردن شلوار گوشه اتاق هست، تو زدنش به چوب لباسی‎ ‎نیست …!!!
    ***********************
    بابام اومده تو اتاقم میگه: اینترنت قطعه؟؟؟ میگم: نه چرا قطع باشه!؟ میگه: آخه دیدم داری درس میخونی…!!!

  48. 3 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    [replacer_a]

    الان رسيديم خونه بعد از مسافرت ماه عسل و تو خونه جديد مستقر شديم ..خيلي سرگرم کننده هست اين که واسه ريچارد آشپزي ميکنم ..امروز ميخوام يه جور کيک درست کنم که تو دستوراتش ذکر کرده که 12 تا تخم مرغ رو جدا کنين و بزنين ولي من کاسه به اندازه کافي نداشتم واسه همين مجبور شدم 12 تا کاسه قرض بگيرم تا بتونم تخم مرغ ها رو توش بزنم. سه شنبه
    ما تصميم گرفتيم واسه شام سالاد ميوه بخوريم ..در روش تهيه اون نوشته بود..بدون پوشش سرو شود ..خوب منم اين دستور رو انجام دادم ..ولي ريچارد يکي از دوستاشو واسه شام آورده بود خونه مون ..نميدونم چرا هر دو تاشون وقتي که داشتم واسشون سالاد رو سرو ميکردم.. اون جور عجيب و شگفت زده به من نگاه ميکردن چهار شنبه من امروز تصميم گرفتم برنج درست کنم و يه دستور غذايي هم پيدا کردم واسه اين کار که ميگفت قبل از دم کردن برنج کاملا شستشو کنين .پس من آبگرمکن رو راه انداخنم و يه حموم و شستشوي حسابي کردم قبل از اين که برنج رو دم کنم..ولي من آخرش نفهميدم اين کار چه تاثيري تو دم کردن بهتر برنج داشت پنجشنبه بازم امروز ريچارد ازم خواست که واسش سالاد درست کنم ..خوب منم يه دستور جديد رو امتحان کردم ... تو دستورش گفته بود مواد لازم رو آماده کنين و بعد اونو روي يه رديف کاهو پخش کنين و بزارين يه ساعت بمونه قبل از اين که اونو بخورين .. خوب منم کلي گشتم تا يه باغچه پيدا کردم و سالادمو روي يه رديف از کاهوهايي که اون جا بود پخش و پلا کردم و فقط مجبور شدم يه ساعت بلاي سرش بايستم که يه دفعه يه سگي نياد اونو بخوره ريچارد اومد اون جا و ازم پرسيد من واقعا حالم خوبه؟؟ نميدونم چرا ؟..عجيبه!!! ..حتما خيلي تو کارش استرس داشته ..بايد سعي کنم يه مقداري دلداريش بدم
    جمعه امروز يه دستور غذايي راحت پيدا کردم ..نوشته بود همه مواد لازم رو تو يه کاسه بريز و بزن به چاک ..خوب منم ريختم تو کاسه و رفتم خونه ي مامانم ..ولي فکر کنم دستوره اشتباه بود .چون وقتي برگشتم خونه.. مواد لازم همون جوري که ريخته بودمشون تو کاسه ..مونده بودن شنبه ريچارد امروز رفت مغازه و يه مرغ خريد و از من خواست که واسه مراسم روز يکشنبه اونو آماده کنم ..ولي من مطمئن نبودم که چه جوري آخه ميشه يه مرغ رو واسه يکشنبه لباس تنش کرد و آماده اش کرد ..قبلا به اين نکته تو مزرعه مون توجهي نکرده بودم ولي بالاخره يه لباس قديمي عروسک پيدا کردم و با کفش هاي خوشگلش ..واي من فکر ميکنم مرغه خيلي خوشگل شده بود وقتي ريچارد مرغه رو ديد ..اول شروع کرد تا شماره 10 به شمردن و ولي بازم خيلي پريشون بود .. حتما به خاطر شغلشه يا شايدم انتظار داشته مرغه واسش برقصه. وقتي ازش پرسيدم عزيزم آيا اتفاقي افتاده ؟شروع کرد به گريه و زاري و هي داد ميزد ..آخه چــــرا من ؟؟چــــــرا من؟ آها ..حتما به خاطر استرس کارشه ..مطمئنم

  50. 3 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  51. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    [replacer_a]

    جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.


    جوان گفت:
    شنیده ام قد او کوتاه است.
    پیرزن گفت: اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود
    جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
    پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد
    جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است
    پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد.
    جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است
    پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد
    جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد
    پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد.


  52. کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  53. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    [replacer_a]


    خر کیف یعنی سر کلاس کاردانی نشسته باشی، دونفر از جلوی در کلاس رد بشن و بگن :" نه اینجا
    نیست… اینا بچه های کارشناسی ارشدن "•
    خر کیف یعنی کلاستو دو در کنی و همون روز استاد حضورغیاب نکنه!
    خر كبف یعنی اینكه یه لپ تاپ می گیری دستت اما 2 قرون سواد نداری بهت بگن آقای
    مهندس!•
    خر کیف یعنی راننده تاکسی باشی و دانشجوی پزشکی رو سوار کنی اونوقت وقتی
    می خواد پیاده شه
    بر حسب عادت به محیط دانشگاه بگه: مرسی آقای دکتر!
    خر کیف یعنی زنگ موبایلت حسابی جلب توجه کنه!
    خر کیف یعنی کسب بالاترین نمره میان ترم فقط از راه تقلب و امدادهای غیبی!
    خر کیف یعنی فکر کنی کارتت تموم شده ولی در کمال ناامیدی کانکت شی و ساعتها تو
    اینترنت بچرخی!
    خر کیف یعنی بابات قبض موبایلت رو پرداخت کنه و اصلا نپرسه که چرا اینقدر رقمش نجومی
    شده!
    خر کیف یعنی استادت بگه نگران نباش! نمی افتی!
    خر کیف یعنی با دوستات بری تریا، دوست اصفهانیت حساب کنه!
    خر کیف یعنی توی یک مجلس بزرگ همه چشمشون دنبال مدل لباست باشه!
    خر کیف یعنی دانشجو نباشی ولی از سایت دانشگاه، مفتکی استفاده کنی!
    خر کیف یعنی پشت چراغ قرمز از ماشین بغلی یه چیزی پرت شه تو ماشینت (مثل شماره
    تلفن و یا حتی گوشی طرف!)
    خر کیف یعنی یه جا با یه نفر همصحبت شی و رمانتیک بگه: "از قیافه تون معلومه که دانشجویین!"
    خر کیف یعنی یک منشی با مدیر عامل شرکت ازدواج کنه!
    خر کیف یعنی بین کلاس 12 تا 2 و کلاس 2 تا 4 خودتو به یک آدم اهل رو درواسی بچسبونی
    و بری باهاش ناهار بخوری!
    خر کیف یعنی موقع امتحان عملی استاد بره بیرون از کلاس و در رو هم ببنده!
    خر کیف یعنی هیچی نخونده باشی و همه رو از رو دست بغلیت بنویسی بعد نمره ت از اون
    بیشتر شه!
    خر کیف یعنی استاد یک سوال قلمبه بپرسه هیچکش جز تو نتونه جواب بده!
    خر کیف یعنی وقتی مهمونای شهرستانیتون می رن بچه شون قشنگترین عروسکشو
    جا بذاره!

  54. کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  55. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : طنز و فکاهی 4

    [replacer_a]


    چند سال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدندکه ( ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر)). رفتم خواستگاری، دختر پرسید: مدرک تحصیلی ات چیست؟ گفتم: دیپلم تمام! گفت: بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشو برو دانشگاه. رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم برگشم، رفتم خواستگاری. پدر دختر پرسید: خدمت رفته ای؟ گفتم : نه هنوز. گفت: مرد نشد نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی. رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم برگشتم. رفتم خواستگاری. مادر دختر پرسید: شغلت چیست؟ گفتم فعلا کار گیر نیاوردم. گفت: بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار. رفتم کار پیدا کنم گفتند: سابقه کار می خواهیم. رفتم سابقه کار جور کنم. گفتند: باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم. دوباره رفتم کار کنم، گفتند باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم. برگشتم رفتم خواستگاری گفتم : رفتم کار کنم گفتند سابقه کار ، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی. گفتند: برو جایی که سابقه کار نخواهد. رفتم جایی که نخواستند. گفتند باید متاهل باشی!. برگشتم رفتم خواستگاری گفتم : رفتم جایی که سابقه کار نخواستند ولی گفتند باید متاهل باشی. گفتند باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی. رفتم گفتم: باید کار داشته باشم تا متاهل شوم. گفتند: باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم. برگشتم رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!!!

  56. کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد