نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: نگرانی از افکار تکراری

1246
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9637
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    نگرانی از افکار تکراری

    سلام به دوستای عزیزم.
    یه سوال داشتم.ببینید من مدت سه ماهه که افکار تکراری و دری وری میومد سراغم.رفتم مشاوره گفتن تنها راه درمانش فقط و فقط بی خیال شدن و توجه نکردن به این افکاره.بدون هیچ قرص و دارویی چون باید فکرتو با همبن بیخیالی و یه جورایی گستاخی به افکارت یعنی اینکه اتفاقا بذاری بیان و برن و اصن بگی خوب کاری کردن که اومدن اصلاح کنی.
    حالا سوالم این بود....
    من نگران این هستم که نکنه در آینده دوباره بیاد سراغم و نمیخوام برچسب افکار وسواسی همراهم باشه.از این نگرانم که نکنه این برچسب همیه باهام باشه...نمیخوام این توو ذهنم باشه که منم روزی یه اختلال داشتم....میخوام این برچسبه رو بکنم از خودم...نگرانیم اینه که نکنه یه جور دیگه خودشو نشون بده... فقظ مطمسنم که دارو راهش نیس و فقط علامت ها پاک میشه سه جورایی پاک شدن صورا مساله.من دارم با این فکرا کنار میام و تنها نگرانیم همین برچسبه و نگرانی از بروز مجددشه.لظفا راهنماییم کنین که چطور از بابت خودم به ایمان و باور برسم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : یه سوال خیلیییی مهم

    از هر چیزی بترسی میاد سراغت حتما اینوشنیدین
    حالا که مطمءن هستید که خوب شدینو دیگه مثل قبل نیستی پس دلیلی وجود نداره ازش بترسیوبهش فکر کنی پس قوی باش
    جرات هر کاری و داشته باش اجازه نده این نگرانی بهت غلبه کنه دوست من

  3. کاربران زیر از farimah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : نگرانی از آینده و عدم اعتماد به نفس

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرزانه 1370 نمایش پست ها
    سلام به دوستای عزیزم.
    یه سوال داشتم.ببینید من مدت سه ماهه که افکار تکراری و دری وری میومد سراغم.رفتم مشاوره گفتن تنها راه درمانش فقط و فقط بی خیال شدن و توجه نکردن به این افکاره.بدون هیچ قرص و دارویی چون باید فکرتو با همبن بیخیالی و یه جورایی گستاخی به افکارت یعنی اینکه اتفاقا بذاری بیان و برن و اصن بگی خوب کاری کردن که اومدن اصلاح کنی.
    حالا سوالم این بود....
    من نگران این هستم که نکنه در آینده دوباره بیاد سراغم و نمیخوام برچسب افکار وسواسی همراهم باشه.از این نگرانم که نکنه این برچسب همیه باهام باشه...نمیخوام این توو ذهنم باشه که منم روزی یه اختلال داشتم....میخوام این برچسبه رو بکنم از خودم...نگرانیم اینه که نکنه یه جور دیگه خودشو نشون بده... فقظ مطمسنم که دارو راهش نیس و فقط علامت ها پاک میشه سه جورایی پاک شدن صورا مساله.من دارم با این فکرا کنار میام و تنها نگرانیم همین برچسبه و نگرانی از بروز مجددشه.لظفا راهنماییم کنین که چطور از بابت خودم به ایمان و باور برسم
    خب خود شما الان دارید اولین برچسب رو به خودتون میزنید ...

    اگر قراره به این افکار اهمیت ندید پس بهتره در این مورد افکار خودتون رو کنترل کنید

    هر قت این حالت تکرار شد خودتون رو با فکری و کاری مشغول کنید سخته ولی شدنی

    چون انسان وقتی قراره کاری رو انجام نده روش حساس میشه و بیشتر بهش توجه میکنه

    در ضمن از نوشتن کمک بگیرید چون میتونه افکار منفی رو به بند نوشتن بکشونه و شما با چندبارخوندشون اونارو دور میریزید

    چون اگر به نوشته خودتون توجه کنید کاملا" مشخصه در کارهاتون هم بی دقت و عجول هستید

    پس کمی آرامش رو هم چاشنی زندگی خودتون کنید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9637
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یه سوال خیلیییی مهم

    نقل قول نوشته اصلی توسط farimah نمایش پست ها
    از هر چیزی بترسی میاد سراغت حتما اینوشنیدین
    حالا که مطمءن هستید که خوب شدینو دیگه مثل قبل نیستی پس دلیلی وجود نداره ازش بترسیوبهش فکر کنی پس قوی باش
    جرات هر کاری و داشته باش اجازه نده این نگرانی بهت غلبه کنه دوست من

    راستش من تازه روند درمانو شروع کردم....فکرای قبلیم کمتر اذیتم میکنه اما من یادمه مقاومت در برابر یه سری افکار به جای بی خیال بودن بهشون منو از حالت عادیم خارج کرد و باعث شد برم پیش مشاور...نگرانیم اینه که بازهم به این فکر که نکنه در آینده بازهم درگیرم کنه منو ناراحت کرده... اینکه نکنه بازهم مقاومت در مقابلش منو بیشتر اذیت کنه.ببنید من نمیدونم چرا این واژه که وسواس فکری داشتم از خود ماهیتش بیشتر منو آزاز میده و اینکه نکنه باز بیا سراغم....نمیدونم چجوری خودمو ایزوله کنم....مرسی اگه راهنماییم کنی

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9637
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نگرانی از آینده و عدم اعتماد به نفس

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب خود شما الان دارید اولین برچسب رو به خودتون میزنید ...

    اگر قراره به این افکار اهمیت ندید پس بهتره در این مورد افکار خودتون رو کنترل کنید

    هر قت این حالت تکرار شد خودتون رو با فکری و کاری مشغول کنید سخته ولی شدنی

    چون انسان وقتی قراره کاری رو انجام نده روش حساس میشه و بیشتر بهش توجه میکنه

    در ضمن از نوشتن کمک بگیرید چون میتونه افکار منفی رو به بند نوشتن بکشونه و شما با چندبارخوندشون اونارو دور میریزید

    چون اگر به نوشته خودتون توجه کنید کاملا" مشخصه در کارهاتون هم بی دقت و عجول هستید

    پس کمی آرامش رو هم چاشنی زندگی خودتون کنید
    راستش من تازه روند درمانو شروع کردم....فکرای قبلیم کمتر اذیتم میکنه اما من یادمه مقاومت در برابر یه سری افکار به جای بی خیال بودن بهشون منو از حالت عادیم خارج کرد و باعث شد برم پیش مشاور...نگرانیم اینه که بازهم به این فکر که نکنه در آینده بازهم درگیرم کنه منو ناراحت کرده... اینکه نکنه بازهم مقاومت در مقابلش منو بیشتر اذیت کنه.ببنید من نمیدونم چرا این واژه که وسواس فکری داشتم از خود ماهیتش بیشتر منو آزاز میده و اینکه نکنه باز بیا سراغم....نمیدونم چجوری خودمو ایزوله کنم....مرسی اگه راهنماییم کنی

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9637
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یه سوال خیلیییی مهم

    راستش من تازه روند درمانو شروع کردم....فکرای قبلیم کمتر اذیتم میکنه اما من یادمه مقاومت در برابر یه سری افکار به جای بی خیال بودن بهشون منو از حالت عادیم خارج کرد و باعث شد برم پیش مشاور...نگرانیم اینه که بازهم به این فکر که نکنه در آینده بازهم درگیرم کنه منو ناراحت کرده... اینکه نکنه بازهم مقاومت در مقابلش منو بیشتر اذیت کنه.ببنید من نمیدونم چرا این واژه که وسواس فکری داشتم از خود ماهیتش بیشتر منو آزاز میده و اینکه نکنه باز بیا سراغم....نمیدونم چجوری خودمو ایزوله کنم....مرسی اگه راهنماییم کنی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد