چگونگی مطلع کردن یک بیمار قلبی از مرگ همسرش

[مامان خانم]

با سلام مادرم بعلت مشکل قلبی در بیمارستان بستری شدند بعد از گذشت جند روز دکتر تصمیم به عمل قلب باز گرفتند روزیکه مطلع شدیم متاسفانه خیلی ناگهانی پدرم را از دست دادیم فردای آنروز روزی که پدرم را غسل و کفن میکردیم مادرم اورژانسی عمل شد دکتر مطلقا منع کرد که به او اطلاع دهیم یا صحبتی بمیان آوریم با حربه های فراوان او را گمراه کرده ایم 13 اسفند چهلم پدرم است باید کم کم او را مطلع کنیم تصمیم گرفتیم همه بچه ها در آنروز جمع باشیم چه کنم 50 سال زندگی را چگونه بگویم نیست و رفت به او گفته ایم پدرم بیمارستان بستری است حال چه کنیم کمترین آسیب متوجه مادرم شود

[farokh]

با سلام مادرم بعلت مشکل قلبی در بیمارستان بستری شدند بعد از گذشت جند روز دکتر تصمیم به عمل قلب باز گرفتند روزیکه مطلع شدیم متاسفانه خیلی ناگهانی پدرم را از دست دادیم فردای آنروز روزی که پدرم را غسل و کفن میکردیم مادرم اورژانسی عمل شد دکتر مطلقا منع کرد که به او اطلاع دهیم یا صحبتی بمیان آوریم با حربه های فراوان او را گمراه کرده ایم 13 اسفند چهلم پدرم است باید کم کم او را مطلع کنیم تصمیم گرفتیم همه بچه ها در آنروز جمع باشیم چه کنم 50 سال زندگی را چگونه بگویم نیست و رفت به او گفته ایم پدرم بیمارستان بستری است حال چه کنیم کمترین آسیب متوجه مادرم شود

در این مورد حتما" با پزشک معالج ایشون باید مشورت کنید

به هرحال پزشک جراح مادرتون با مشاوره روانشناسی گرفتن میتونه وضع عمومی مادرتون رو در وضعی قابل قبول قرار بده

[پریماه.]

بازم مدتی صبر بدید. دور از جون مادرتون حالش بدتر نشه

[مامان خانم]

عزیزان گلم ممنون از لطف و راهنمایی خوبتون همه ما بخاطر مامان غم بابا رو خفه کردیم خودمون هم ماتمزده و شوکه ایم میزان دردش اینقدر زیاده که تا کسی خودش براش پیش نیاد نمی تونه بفهمه درک کردن یه حرف دور از باوره درد دزدکی گریه کردن لباس رنگی پوشیدن و آرایش کردن با خودت کنار اومدن و تو چشم مامانت نگاه کردن و دروغ گفتن حتی خودم داره باورم میشه میرم بیمارستان و راهم نمی دن. یا وقتی مامان پشت سر هم مثل روز شمار میگه 24 روزه باباتو ندیدم تو هم بخندی بگی یه روز عقب رفتی خانم امروز شد 25 روز. سخته سر خاک نری یا اگ رفتی دو تا چشم پرسون دنبالت کنه و تو هم بگی گفت سلام مامانت رو خیلی برسون و ببوسش. گریه های شبونه خودمون با یادش که لحظه به لحظه دنبالت میکنه چی دارم بگم جز اینکه با این اتفاق در حکمت خدا موندم ما همگی تمام فامیل ریز و درشت اینقدر پدرم رو دوست داشتیم که حتی سرماخوردگیش ما رو از هم میپاشونداما روزیکه پدرم رو غسل دادیم شبش مامان عمل داشت و ما تجربه جدید خوشحالی در عین ماتم رو داشتیم چنان شادی کردیم که عزا یادمون رفت مامانم اورژانسی عمل شد و های ریسک بود خدا غم از دست دادن بابام رو در برابر بدست آوردن مامانم قرار داد تا بتونیم راحتتر تحملش کنیم حالا تمام داراییمون مامانه که اونم دکتر براش هرگونه هیجان رو ممنوع کرده و گفت باید حداقل 20 روز از مرخصیش بگذره باید داروهای فشار و قلب رو بدیم فشارش رو چک کنیم و در یک مرکز پزشکی مجهز خبر رو بگیم اما چطور زمینه سازی خاصی میخواد من بهش گفتم بیمارستانه بخاطر نمونه برداری تیروییدش ممنوع الملاقات شده بزور میریم. حالا باید چکار کنم بهش بگم حالش زیاد خوب نیست براش دعا کن خدا ازش راضی شه شاید کم کم بپذیرد که بخاطر خودش باید ازش دل بکنه بگم رفت تو کما چون قبلا هم یکماه تو کما بود نه تنها مامانم ما هم به کمک نیاز داریم درست روز سالگرد ازدواج من فوت شد وقتی بهش شوک میدادن دستش روگرفتم و بهش گفتم بابا اینکارو نکن حداقل با من نکن امروز نه!!! تو هزارتا خطر رو پشت سر گذاشتی اینم یکی از اونا توی آمبولانس دستش توی دستم گرم بود اما ناخوناش کبود کبود اینا رو یادم نمی ره میترسم مامانم رو ول کنم آخه بابا رو بخاطر کار پزشکی مامانم گذاشتم پیش پسر خواهرم که خیلی حواسش به بابام بود اما در یک آن اینطور شد زنگ زد گفت بابا حالش بد شده. حالا میترسم مامانم رو به کسی بدم یا ازش کوچکترین غفلتی کنم. میدونم سوپر من داستان نیستم و آمدن و رفتن دست من نیست اما چه کنم محتاج راهنمایی شما دوستان خوبم

[Taghi Titan]

خدا پدرتونو رحمت کنه .چقدر غم انگیز..........

واقعا تو این زمینه مشاوره درستی نمیتونین بگیرید

هر کسی به هر نحوی به مادرتون خبرو بده واکنشهای متفاوت میتونه داشته باشه

از طرفی هم نمیتونین تا ابد مخفی کنید .

ولی با نظر دوستمون موافقم این خبر در حضور دکترشون ( و مشورت دکترشون ) و داخل بیمارستان باشه بهتره .

[مامان خانم]

بازم ممنون اما بنظر شما باید یکدفعه مسئله رو مطرح کرد یا نیاز به زمینه چینی هست من تا 13 اسفند وقت دارم بهش بگم :حالش بد شده، یا نه بزارم سر وقت خودش و بهش بگم چه اتفاقی افتاده الان میدونم که باید کجا مسئله رو مطرح کنم این قسمت از سوال حل شد حالا دیگه چطور مطرح کردن مشکل منه لطفا کمک کنید اگر فردی تخصص بحران داره راهنمایی کنن لطفا