نوشته اصلی توسط
mhtn
سلام.
من تو خانواده ای بزرگ شدم که بین پدر و مادرم اختلاف زیادی وجود داره.این اختلاف ها تقریبا در تمام جوانب ممکن هست و اغلب عمر من تو همین اختلاف ها و ناسازگاری ها سپری شده.این عدم تناسب بین پدر و مادر باعث شده که من بین این دو نفر محبتی نبینم و اگر هم محبتی بوده به خاطر نیاز و عادت بوده.اما اینا الان مشکل من نیست.
مشکل من اینه که چون بین پدر و مادرم محبتی پیدا نکردم، تو ضمیر ناخود آگاهم نمیتونم بپذیرم که یه زن، مردی رو دوست داشته باشه؛البته چون خودم پسرم حالت برعکسش یعنی محبت پسر به دختر رو میتونم بپذیرم.البته میدونم که هر جنسی به جنس مخالفش کشش داره اما تو دلم نمیتونم قبول کنم.من الان با یه دختری در مورد ازدواج صحبت کردم اما مشکل اینه اون خیلی مذهبی و تا اندازه ای مغروره و اگه حتی به من جواب مثبت بده فکر نکنم بهم بگه که دوسم داره. واسه همین من نگرانم که تا آخر عمر با کسی زندگی کنم که دوستم نداشته باشه.