نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: ناراحتی بعد از جدایی

1307
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10348
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    8
    تشکر شده 5 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    ناراحتی بعد از جدایی

    سلام. من حدود 1سال بود با یه خانوم فوق العاده ارتباط دوستی داشتم و به قصد ازدواج هم بود خیلی هم خوب همدیگه رو شناختیم و واقعا به نظرم اخلاقا و رفتارا و برنامه هاشون برای اینده و خوشبختی خیلی خوب بود. (من 25سالمه)به دلایل مشکلاتی که اگه بخوام توضیح بدم خیلی طولانی میشه و بعضیاشم اینجا قابل گفتن نیست و مشاوره ی حضوری میخواد الان تقریبا دو هفته ای هست که از هم جدا شدیم. تو این مدت خیلی سعی کردم سرد کنم خودمو از این موضوع و این اتفاق هم افتاد ولی یه مشکلی دارم اینه که کلا نسبت به ازدواج ادم سردی شدم . به خاطر ضربه ی روحی نیست ولی نمیدونم چرا فکر میکنم ازدواج کنم که چی بشه؟حس میکنم نه نیاز جنسی نه نیاز روحی و عاطفی و ... به وجود کسی تو زندگیم ندارم دیگه. دخترای زیبای زیادی شاید روزانه میبینم ولی برام مهم نیستن که بگم شاید یکی مثل اینو بشه برای زندگی انتخاب کرد. (میگم اینی که دیدم الان خوشگل بود خیلی ولی چه معلوم مثلا کارشناسی ارشد داشته باشه؟چه معلوم از جای خوبی مدرک گرفته باشه؟ چه معلوم کار میکنه؟ چه معلوم خانوادش مثل خانواده ی اون دختر خوب باشن؟ چه معلوم خانوادش دخالت نکنن؟ چه معلوم خوش اخلاق باشه؟مهربون باشه؟ یا من دوست دارم دختر دخترونگی داشته باشه یعنی خودشو لوس کنه برای عشقش واسه خاطر عشقش کلی چیزای رنگی و خوشگل بگیره بپوشه و ذوق کنه بگه به خاطر تو اینا رو خریدم. شیطون و پرانرژی باشه. میگم چه معلوم اینجور دختری باشه ؟ اگه یه ادمی مخالف همه ی اینا گیرم اومد ی؟)یکی از دلایل جدایی مخالفت خانواده بود. مامانم مدام میگه برات دو سه تا دختر خوب زیر سر گذاشتم! ولی من همش تو فکرمه که زندگیه خودمه چرا باید برم با کسی که دیگران برام انتخاب میکنن ازدواج کنم همش میترسم به فرض با یکی از اینا ازدواج کردم خوب که چی؟اگه به جدایی کشید؟اگه دوستم نداشت و دوستش نداشتم این دخترو چی؟ اگه مثل تمام زندگیای عادیه دیگه شد توی یه مدت کوتاه سرد شد همه چی و من درگیر فقط کار و اون دخترم درگیر مادر بودنش چی؟مثل زندگیه الان خودمون و خیلیا که میشناسم.یا مثلا نمیدونم لجبازیه چیه ولی میگم وقتی ازدواج کردن و انتخاب شریک زندگیم حق منه چرا باید مادر بگرده یه لیست تهیه کنه و یکیش اخرش بشه دیگه!! میگم وقتی مادرم نظر منو قبول نکرد و کسی که من خواستمو نپذیرفت من چطور به خاطر چه میدونم احترام و ... بیام و با اونایی ازدواج کنم که برام لیست شدن؟ مگه زندگیه من نیست؟اینم باید مادر پدر انتخاب کنن؟ میگم زندگیه منه درسته این دختر نشد ولی بازم نمیذارم مادر م برام انتخاب کنه کسیو.حس میکنم الان دیگه خیلی سختگیر شدم اگه کسی بخواد جایگزینش بشه باید خیلی خیلی زیبا خیلی مهربون با تحصیلات عالی با شغل خوب و .. باشه!! در حالی که از خیلی مشکلای اون دختر من میگذشتم ولی الان سختگیر شدم!! همش فکر میکنم کسی پیدا نمیکنم که عاشقم باشه عاشقش باشم. میگم مادرم پیدا کنه که قطعا اونی نمیه که من میخوام خودمم حس میکنم نمیتونم کسی و پیدا کنم دیگه. یا همش فکر میکنم اگه یه دختری اومد تو زندگیم و به فرض به اندازه ی اون دختری که میخواستم خوش اخلاق نبود به اندازه ی اون کم توقع نبود به اندازه ی اون مهربون نبود. مثل اون نمیتونست علاقشو عملی و هم با حرف نشون بده چی؟ و هزار تا اگه ی دیگه!!شاید همش تو ذهنم مقایسه پیش بیاد. گاهی میشینم فکر میکنم شاید بهتر باشه با تمام مشکلات برگردم به همون دختر ولی بازم منطقی که فکر میکنم میگم تو به این دلایل ازش جدا شدی حالا که هیچ کدوم از مشکلات حل نشده که بخوای برگردی و ...! خیلی بی انگیزه و سرد و بی روح شدم. یه جو رایی افسرده. نمیدونم چی کنم. نه اینکه مدام تو فکر اون دختر قبلی باشم ها اینطور نیست ولی خوب ننمیدونم چرا این کسل و بی حوضله ام تمرکز ندارم حوصله ی کسی ندارم. یا اونجور افکاری میاد سراغم. چیکار کنم
    ویرایش توسط hamid368 : 03-03-2015 در ساعت 03:32 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ناراحتی بعد از جدایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamid368 نمایش پست ها
    سلام. من حدود 1سال بود با یه خانوم فوق العاده ارتباط دوستی داشتم و به قصد ازدواج هم بود خیلی هم خوب همدیگه رو شناختیم و واقعا به نظرم اخلاقا و رفتارا و برنامه هاشون برای اینده و خوشبختی خیلی خوب بود. (من 25سالمه)به دلایل مشکلاتی که اگه بخوام توضیح بدم خیلی طولانی میشه و بعضیاشم اینجا قابل گفتن نیست و مشاوره ی حضوری میخواد الان تقریبا دو هفته ای هست که از هم جدا شدیم. تو این مدت خیلی سعی کردم سرد کنم خودمو از این موضوع و این اتفاق هم افتاد ولی یه مشکلی دارم اینه که کلا نسبت به ازدواج ادم سردی شدم . به خاطر ضربه ی روحی نیست ولی نمیدونم چرا فکر میکنم ازدواج کنم که چی بشه؟حس میکنم نه نیاز جنسی نه نیاز روحی و عاطفی و ... به وجود کسی تو زندگیم ندارم دیگه. دخترای زیبای زیادی شاید روزانه میبینم ولی برام مهم نیستن که بگم شاید یکی مثل اینو بشه برای زندگی انتخاب کرد. (میگم اینی که دیدم الان خوشگل بود خیلی ولی چه معلوم مثلا کارشناسی ارشد داشته باشه؟چه معلوم از جای خوبی مدرک گرفته باشه؟ چه معلوم کار میکنه؟ چه معلوم خانوادش مثل خانواده ی اون دختر خوب باشن؟ چه معلوم خانوادش دخالت نکنن؟ چه معلوم خوش اخلاق باشه؟مهربون باشه؟ یا من دوست دارم دختر دخترونگی داشته باشه یعنی خودشو لوس کنه برای عشقش واسه خاطر عشقش کلی چیزای رنگی و خوشگل بگیره بپوشه و ذوق کنه بگه به خاطر تو اینا رو خریدم. شیطون و پرانرژی باشه. میگم چه معلوم اینجور دختری باشه ؟ اگه یه ادمی مخالف همه ی اینا گیرم اومد ی؟)یکی از دلایل جدایی مخالفت خانواده بود. مامانم مدام میگه برات دو سه تا دختر خوب زیر سر گذاشتم! ولی من همش تو فکرمه که زندگیه خودمه چرا باید برم با کسی که دیگران برام انتخاب میکنن ازدواج کنم همش میترسم به فرض با یکی از اینا ازدواج کردم خوب که چی؟اگه به جدایی کشید؟اگه دوستم نداشت و دوستش نداشتم این دخترو چی؟ اگه مثل تمام زندگیای عادیه دیگه شد توی یه مدت کوتاه سرد شد همه چی و من درگیر فقط کار و اون دخترم درگیر مادر بودنش چی؟مثل زندگیه الان خودمون و خیلیا که میشناسم.یا مثلا نمیدونم لجبازیه چیه ولی میگم وقتی ازدواج کردن و انتخاب شریک زندگیم حق منه چرا باید مادر بگرده یه لیست تهیه کنه و یکیش اخرش بشه دیگه!! میگم وقتی مادرم نظر منو قبول نکرد و کسی که من خواستمو نپذیرفت من چطور به خاطر چه میدونم احترام و ... بیام و با اونایی ازدواج کنم که برام لیست شدن؟ مگه زندگیه من نیست؟اینم باید مادر پدر انتخاب کنن؟ میگم زندگیه منه درسته این دختر نشد ولی بازم نمیذارم مادر م برام انتخاب کنه کسیو.حس میکنم الان دیگه خیلی سختگیر شدم اگه کسی بخواد جایگزینش بشه باید خیلی خیلی زیبا خیلی مهربون با تحصیلات عالی با شغل خوب و .. باشه!! در حالی که از خیلی مشکلای اون دختر من میگذشتم ولی الان سختگیر شدم!! همش فکر میکنم کسی پیدا نمیکنم که عاشقم باشه عاشقش باشم. میگم مادرم پیدا کنه که قطعا اونی نمیه که من میخوام خودمم حس میکنم نمیتونم کسی و پیدا کنم دیگه. یا همش فکر میکنم اگه یه دختری اومد تو زندگیم و به فرض به اندازه ی اون دختری که میخواستم خوش اخلاق نبود به اندازه ی اون کم توقع نبود به اندازه ی اون مهربون نبود. مثل اون نمیتونست علاقشو عملی و هم با حرف نشون بده چی؟ و هزار تا اگه ی دیگه!!شاید همش تو ذهنم مقایسه پیش بیاد. گاهی میشینم فکر میکنم شاید بهتر باشه با تمام مشکلات برگردم به همون دختر ولی بازم منطقی که فکر میکنم میگم تو به این دلایل ازش جدا شدی حالا که هیچ کدوم از مشکلات حل نشده که بخوای برگردی و ...! خیلی بی انگیزه و سرد و بی روح شدم. یه جو رایی افسرده. نمیدونم چی کنم. نه اینکه مدام تو فکر اون دختر قبلی باشم ها اینطور نیست ولی خوب ننمیدونم چرا این کسل و بی حوضله ام تمرکز ندارم حوصله ی کسی ندارم. یا اونجور افکاری میاد سراغم. چیکار کنم

    بهترین کار برای شما اینه که با مشاور روانشناس مشورت کنید

    چون رفتارهای شما نشانه هایی از وسواس فکری و اختلال شخصیت رو نشون میده

    با راهکارهای عملی مشاوره ای مجرب و متعهد میتونید به سطحی برسید که به جای دلیل و برهان اوردن برای کاری اونو بپذیری و درکش کنی

    شما نیاز به ازدواج دارید و برای اینکار معیارهایی رو باید داشته باشید که این معیارها در انتخابتون بسیار مهمه

    به هم خوردن رابطه قبلی شما تاثیربدی روی شما گذاشته و به همین خاطر باید برای رهایی از این استرس و اضطراب مشاوره روانشناسی کنید

    در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6350
    نوشته ها
    545
    تشکـر
    884
    تشکر شده 624 بار در 313 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ناراحتی بعد از جدایی

    برادر عزیز شما یک سالللللل با خانومی بودی که بهش وابسته شدی و فقط دو هفته است جدا شدید یکم به خودت فرصت بده خوب معلومه که یکم ناراحتی
    امضای ایشان
    Who looses today, won’t find tomorrow, There is nothing important as today

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درمان زخم های دیابتی با رژیم غذایی
    توسط R e z a در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 02-25-2021, 10:25 PM
  2. از وقتی ازدواج کردم آزادی ندارم لطفا راهنمایی کنید .
    توسط maeisa در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 25
    آخرين نوشته: 07-17-2014, 03:58 PM
  3. نکته هایی در مورد مردان احساساتی
    توسط Artin در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-30-2014, 09:37 PM
  4. دلیل نابینایی در افراد دیابتی چیست؟
    توسط R e z a در انجمن بیماریهای جسمی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-13-2013, 12:16 AM
  5. راهکارهایی برای وقتی که فرزندتان لباس نامناسبی انتخاب می کند…
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-08-2013, 10:57 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد