نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: سردرگمی در رابطه با دوست پسر

1938
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13981
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    سردرگمی در رابطه با دوست پسر

    سلام .من از سال 91 با پسری دوست هستم که قرارمون ازدواج هست . من در حد متوسط دوسش داشتم اما چون قصدش ازدواج بود و خیلی بهم محبت میکرد این رابطه رو ادامه دادم تا جایی که خیلی بهش دل بستم . توی این مدت خواستگارامو به بهونه ای رد کردم. بهم گفت فعلا به خانواده نگم تا شرایط کاریش تثبیت شه میخواست دفتر بیمه بزنه و توی این مدت ارشد هم قبول شد و مدام بهم میگفت صبر کنم و میگفت که خانوادهها نفهمن چون میگفت نمیخوام مادرم بفهمه که دوست بودیم و بعدا اذیت کنه. خانوادشون مذهبی هست و من اینو قبول کرده بودم. توی این 3 سال خیلی خوب بود همیشه هوامو داشت من ازش خیالم خیلی راحت بود هیچ وقت خواسته ی رابطه جنسی ازم نداشت . از وقتی رفت دانشگاه کمی اخلاقش تغییر کرده بود تا اینکه من یه خواستگار داشتم که مادرم اصرار میکرد از دستش ندم و شماره منو داد به مادره پسره که با هم حرف بزنیم من ناچارا قبول کردم تا اینکه بعد یه مدت بگم که ازش خوشم نیومد.حتی از 5 تا زنگش به یکی ج میدادم.از دوست پسرم قایم کردم که نگران نشه اما متاسفانه توی گوشیم اس ام اس رو دید خیلی عصبی شد حتی گفت دیگه بهم زنگ نزن.کلی خواهش کردم که اجازه داد قضیه رو بگم گفتم ببخشم مجبور شدم گفتم میدونی که آقای من تویی جز تو کسی تو قلبم نیس. حتی خواستگارو رد کردم پیش خودش.گفت میبخشم اماااااااا !!! کم کم اخلاقش خیلی عوض شد یه کارایی میکرد که من ناراحت شم میومد از همکلاسی های دخترش تعریف میکرد با آب وتاب .. حتی کم کم صداشو بالا میبرد و یا کم زنگ میزد و من هم که خیلی بهش وابسته بودم هی گله میکردم و اونم داد میزد و دعوا شروع میشد تا اینکه بهم گفت ما دیگه باهم تفاهم نداریم تموم شه گفتم من نمیتونم و باز ادامه دادیم رابطه رو...اما دیگه من هر روز بیشتر تحقیر میشم یه روز میگه دوسم داره یه روز میگه حوصلتو ندارم ..کسی که راضی نمیشد آب توی دلم ت************ بخوره هر روز اشکمو در میاره. حتی توی این مدت کمی رابطه جنسی هم داشتیم ولی بازم ازم دور میشه...میدونم این رابطه جنسی ارزشمو کم میکنه اما اون خواست در حد کم من هم قبول کردم میخواستم بدونه دوستش دارم ..ولی بازم اخلاقش سرده..خیلی زود عصبی میشه الکی میگه چون توی کارم موفق نیستم و نا امیدم دیگه نمیتونم تو رو هم خوشبخت کنم!!!! با همه بد اخلاقیاش نمیتونم دل بکنم اون آقام بود هنوز محبتاش از یادم نرفته. میگه نمیتونم مثل قبل باشم میگم چرا میگه نمیدونم میگه دیگه واسم خنده دار میاد که اونقدر نازتو میکشیدم...بیشتر اوقات من بهش زنگ میزنم. نمدونم چشه؟ چی کار کنم؟/

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : سردرگمی در رابطه 3 ساله با دوست پسرم

    شما نه اولین هستین نه آخرین...از نوع رابطه شما زیاد هست.
    برایه نجات رابطه الانتون من راه حلی ندارم.چون دقیقا میدونم چ بلایی سرش اومده و این رابطه مث سابق نخواهد شد.تنها چیزی که میمونه نجات خودتونه و جدا شدن از این رابطه و رفتن به سمت سرنوشتتونه.خواهر عزیز این حس و رابطه سرانجام جالبی نداره .شما بهترین راهی که میتونین انتخاب کنین جدا شدن و فراموش کردن این رابطست.سخته اما شدنیه.
    کاش دخترا و پسرا میدونستن با خودشون چیکار میکنن...
    متاسفانه با موردایه زیادی برخورد داشتم.شما ایشون رو فراموش کنید و در کمال منطق و با عقل همسر آیندتونو اتنخاب کنید.صلاح شما تو این کاره

  3. 4 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : سردرگمی در رابطه 3 ساله با دوست پسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط s.sahar نمایش پست ها
    سلام .من از سال 91 با پسری دوست هستم که قرارمون ازدواج هست . من در حد متوسط دوسش داشتم اما چون قصدش ازدواج بود و خیلی بهم محبت میکرد این رابطه رو ادامه دادم تا جایی که خیلی بهش دل بستم . توی این مدت خواستگارامو به بهونه ای رد کردم. بهم گفت فعلا به خانواده نگم تا شرایط کاریش تثبیت شه میخواست دفتر بیمه بزنه و توی این مدت ارشد هم قبول شد و مدام بهم میگفت صبر کنم و میگفت که خانوادهها نفهمن چون میگفت نمیخوام مادرم بفهمه که دوست بودیم و بعدا اذیت کنه. خانوادشون مذهبی هست و من اینو قبول کرده بودم. توی این 3 سال خیلی خوب بود همیشه هوامو داشت من ازش خیالم خیلی راحت بود هیچ وقت خواسته ی رابطه جنسی ازم نداشت . از وقتی رفت دانشگاه کمی اخلاقش تغییر کرده بود تا اینکه من یه خواستگار داشتم که مادرم اصرار میکرد از دستش ندم و شماره منو داد به مادره پسره که با هم حرف بزنیم من ناچارا قبول کردم تا اینکه بعد یه مدت بگم که ازش خوشم نیومد.حتی از 5 تا زنگش به یکی ج میدادم.از دوست پسرم قایم کردم که نگران نشه اما متاسفانه توی گوشیم اس ام اس رو دید خیلی عصبی شد حتی گفت دیگه بهم زنگ نزن.کلی خواهش کردم که اجازه داد قضیه رو بگم گفتم ببخشم مجبور شدم گفتم میدونی که آقای من تویی جز تو کسی تو قلبم نیس. حتی خواستگارو رد کردم پیش خودش.گفت میبخشم اماااااااا !!! کم کم اخلاقش خیلی عوض شد یه کارایی میکرد که من ناراحت شم میومد از همکلاسی های دخترش تعریف میکرد با آب وتاب .. حتی کم کم صداشو بالا میبرد و یا کم زنگ میزد و من هم که خیلی بهش وابسته بودم هی گله میکردم و اونم داد میزد و دعوا شروع میشد تا اینکه بهم گفت ما دیگه باهم تفاهم نداریم تموم شه گفتم من نمیتونم و باز ادامه دادیم رابطه رو...اما دیگه من هر روز بیشتر تحقیر میشم یه روز میگه دوسم داره یه روز میگه حوصلتو ندارم ..کسی که راضی نمیشد آب توی دلم ت************ بخوره هر روز اشکمو در میاره. حتی توی این مدت کمی رابطه جنسی هم داشتیم ولی بازم ازم دور میشه...میدونم این رابطه جنسی ارزشمو کم میکنه اما اون خواست در حد کم من هم قبول کردم میخواستم بدونه دوستش دارم ..ولی بازم اخلاقش سرده..خیلی زود عصبی میشه الکی میگه چون توی کارم موفق نیستم و نا امیدم دیگه نمیتونم تو رو هم خوشبخت کنم!!!! با همه بد اخلاقیاش نمیتونم دل بکنم اون آقام بود هنوز محبتاش از یادم نرفته. میگه نمیتونم مثل قبل باشم میگم چرا میگه نمیدونم میگه دیگه واسم خنده دار میاد که اونقدر نازتو میکشیدم...بیشتر اوقات من بهش زنگ میزنم. نمدونم چشه؟ چی کار کنم؟/
    اولین اشتباهت این بود که قبول کردی برای خواستگاری پاپیش نذاره، خب وقتی اجازه میدی بدون تعهد رابطه تون پیش بره پس باید انتظار هرچیزی را داشته باشی،

    حالا چه یه روز باشه چه سه سال

    و اشتباه دوم: مشخصا لو دادی چقدر بهش وابسته ای، برای همین دیگه ارزش قبل رو پیشش نداری ، مخصوصا اینکه نسبت بهت بددل هم شده

    به نظر من بیشتر از این خودتو کوچیک نکن عزیزم، الان هرچی شما بری جلوتر و بیشتر ناز بکشی، ایشون بیشتر پس میزنه

    یه قدم برگرد عقب، محکم تر باش و زیربار هرنوع رفتاری نرو، اینکه نمیخوای بعد از سه سال از دستش بدی قابل درکه، اما قرار نیست شما هر رفتاری را به این خاطر تحمل کنی

    تکلیفتو مشخص کن اگه واقعا دیگه نمیخوادت و نمیتونه مثل قبل دوستت داشته باشه کات کن، درسته سخته اما وفتی قرار نیست رابطه بینتون درست شه هرچی زودتر جداشین بهتره

    در هر حال به این روال ادامه نده، بگو اگه دوستت داره رسما اقدام کنه ، اگه هم دلشو زدی تمومش کن و فرصتای دیگه تو از دست نده
    امضای ایشان



  5. 4 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13981
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی در رابطه 3 ساله با دوست پسرم

    ممنونم از راهنماییتون. 5 ماهه خیلی نازشو میکشم اما بدتر میشه.خدا میدونه چقدر گریه کردم. خیلی بهش دل بستم میخوام بدونم آخه تقصیرم چی بود اشتباهم چی بود یا همه حرفاش دروغ بوده؟یه آدم چطور اینقدر تغییر میکنه؟ حتی اون حیای قبل رو نداره..راحت از مسائل جنسی و خواسته هاش میگه و زنگ میزنه چرت وپرت میگه .انگار فقط همینو بلده. خیلی دل بستم

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13981
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی در رابطه 3 ساله با دوست پسرم

    مرسی از شما. میشه برام توضیح بدین چی رابطه ی ما رو به اینجا کشید اشتباهم چی بود کسی که سه سال فقط نازمو میکشید چطور اینقدر عوض شد همش دروغ بوده یعنی چطوری میتونه..تازگیها بهونه کرده که تو زیاد غر میزنی ...اصلا براش مهم نیستم...امکانش هست که کسه دیگه اومده تو زندگیش؟

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : سردرگمی در رابطه 3 ساله با دوست پسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط s.sahar نمایش پست ها
    ممنونم از راهنماییتون. 5 ماهه خیلی نازشو میکشم اما بدتر میشه.خدا میدونه چقدر گریه کردم. خیلی بهش دل بستم میخوام بدونم آخه تقصیرم چی بود اشتباهم چی بود یا همه حرفاش دروغ بوده؟یه آدم چطور اینقدر تغییر میکنه؟ حتی اون حیای قبل رو نداره..راحت از مسائل جنسی و خواسته هاش میگه و زنگ میزنه چرت وپرت میگه .انگار فقط همینو بلده. خیلی دل بستم
    نقل قول نوشته اصلی توسط s.sahar نمایش پست ها
    مرسی از شما. میشه برام توضیح بدین چی رابطه ی ما رو به اینجا کشید اشتباهم چی بود کسی که سه سال فقط نازمو میکشید چطور اینقدر عوض شد همش دروغ بوده یعنی چطوری میتونه..تازگیها بهونه کرده که تو زیاد غر میزنی ...اصلا براش مهم نیستم...امکانش هست که کسه دیگه اومده تو زندگیش؟
    دو تا اشتباهی که به نظرمن شما انجام دادین را که نوشتم: 1.رابطه بدون تعهد 2.ابراز وابستگی و کم ارزش کردن خودتون

    و نه دلیل نمیشه که الزاما همه چیز تا الان دروغ بوده باشه یا ایشون با شخص دیگه ای در ارتباط باشه، این رفتاری که نشون میده یجورایی میشه گفت طبیعیه...

    زن مظهر نازه و مرد مظهر نیاز، پسرا برای رسیدن به دختری که دوسش دارن خیلی تلاش میکنن، اما اگه همون دختر بی چون و چرا در اختیارشون قرار بگیره براشون بی ارزش میشه

    و در مورد وابستگی و احساس، پسرا معمولا اول رابطه خیلی عشقشون آتیشیه اما کم کم به تعادل میرسه، برعکس، دخترا هرچی از رابطه میگدره وابسته تر میشن

    پس درواقع این هنر دختره که در دراز مدت عشق رو بتونه زنده نگه داره

    برای همین تفاوت های ذاتی دختر و پسره که میگن حتی دوران نامزدی نباید بیش از حد طولانی بشه، چون وجود یه تعهد به نام "ازدواج" لازمه تا بقای رابطه تضمین بشه

    به هرحال شما باید شرایط حاضر را بپذیرین، چیزی که الان مهمه اینه که تکلیفتون را روشن کنین، از دوحالت خارج نیست، یا ایشون شما را به عنوان همسرش قبول داره یا خیر

    اگه بله که ایشون "باید و لازمه" اولا رفتار تحقیرآمیزی که با شما داره را اصلاح کنه و دوما رسما برای خواستگاری اقدام کنه

    اگه هم خیر که شما "باید ولازمه" رابطه را هرچه زودتر و برای همیشه تموم کنی و سعی کنی فراموشش کنی

    البته این نظر منه
    امضای ایشان



  9. 3 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمی در رابطه 3 ساله با دوست پسرم

    سلام
    ناراحت کننده بود...

    منم با نظرات دوستان به خصوص naghme موافقم.
    اگه بخوام در مورد شرایط الآنت صحبت کنم باید بگم که با ناز کشیدن به هیچ جایی نمیرسی و بیشتر تفکرات اون پسر مبنی بر اینکه لایقش نیستی رو تایید می کنه.
    اگه می خوای بدونی دوست داره و یا اینکه رابطتون مثل قبل می تونه بشه یه راه حل دارم: اینکه کلا رابطه رو بزاری کنار، اگه تو این مدت نبودت رو حس کرد خوبیات رو به یاد میاره و بر می گرده، اگه که نه...
    ولی شما این قضیه رو تموم کن و فکر برگشتش نباش.
    هنوز فرصت ازدواج داری، البته این دفعه تجربه داری و می دونی که تعهد ازدواج بدون خواستگاری یه چیز بی خودیه... و اینکه پیشنهاد می کنم به خاطر تنها شدن وارد یه رابطه دیگه نشید چون واقعا مشکل بزرگ تری رو درست می کنه.
    امضای ایشان


  11. 2 کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13981
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی در رابطه 3 ساله با دوست پسرم

    مرسیییییی چشم همین کارو میکنم با اینکه سختمهه

  13. کاربران زیر از s.sahar بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13981
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی در رابطه 3 ساله با دوست پسرم

    مرسی واقعا به این راهنمایی نیاز داشتم

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13981
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی در رابطه 3 ساله با دوست پسرم

    در ضمن چند بار که پرسیدم چرا اینجوری میکنه میگه افسردم کار ندارم حتی رفته دکتر و اینکه میگه قلبش مادرزادی مشکل داره...نمیدونم اینارو توجیهی میکنه واسه کاراش یا واقعا همینطوره...و اینکه رک بهم گفت که مثل قبل دوستم نداره اما براش مهمم..میگه خودت باعث َشدی کار به بی احترامی بکشه و سرت داد بزنم ...اعصابمو خرد کردی.....ولی خودش اینو میدونه که زود عصبی میشه......میگه حس زیستن ندارم..... فقط ایه ی یاس میخونه

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13981
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی در رابطه 3 ساله با دوست پسرم

    ​کمک............

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوست پسر بدهکار
    توسط lili lovely در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 08-27-2021, 02:39 PM
  2. بی احساس بودن دوست پسر
    توسط pooneh... در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 01-10-2021, 12:19 PM
  3. عشق دوست پسرم
    توسط ایلار امنزاده در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 07-05-2014, 03:09 PM
  4. تهدید دوست پسر
    توسط pari a در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 22
    آخرين نوشته: 07-04-2014, 06:26 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد