نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
متنی که مینویسم قسمتی از فصل اول کتابیه به همین نام
نويسنده: اوریانا فالاچی
مترجم: زویا گوهری
راوي:الهه ابراهیمی
لینک [replacer_a]
مرد خواهی بود یا زن؟؟؟
دلم میخواد زن باشی، میخواهم آنچه را که احساس کردم روزی احساس کنی، من هرگز با مادرم هم فکر نیستم که میگوید: "زن به دنیا آمدن خود یک بدبختی است"
مادرم وقتی ناامید میشوذ می نالد و میگوید:"آه اگر مرد به دنیا آمده بودم..."
من این را میدانم دنیای ما بوسیله مرد و برای مردها ساخته شده و قدرت و برتری آنها آنقدر دیرینه است که بر آن نهایتی نیست،
و در افسانه هایی که مردها برای توضیح دادن زندگی ساخته اند اولین مخلوق یک زن نیست، مردی به نام آدم است...
.... و باوجود این، یا بهتر بگویم به این خاطر زن بودن چه شورانگیز است،
زیرا این اقبالی است که مستلزم شجاعتی ست بزرگ، ستیزه ایست که خستگی ندارد، اگر زن به دنیا بیایی چه چیزهایی که باید بر عهده بگیری:
باید به مبارزه برخیزی و اعلام کنی آفرینشگر به خوبی میتوانست پیرزنی با موی سپید یا دختری زیبا باشد، سپس باید برای توضیح اینکه گناه از آن روز پدید نیامد که هوا سیبی چید نبرد کنی، آن روز فضیلت باشکوهی جلوه گر شد که نافرمانی نام دارد.بالاخره باید مبارزه کنی تا ثابت کنی...
اما نباید مایوس شوی، مبارزه کردن از برنده شدن بسی زیباتر است، سفر کردن از به مقصد رسیدن شادی بیشتری دارد.
بله آرزو کن که زن باشی...
ولی اگر مرد به دنیا آمدی همانقدر شادمان خواهم شد، شاید هم بیشتر، زیراکه اگر مرد به دنیا آمدی هیچگاه ازین بیم نخواهی داشت که در خم یک کوچه تاریک به تو تجاوز شود، برای اینکه در اولین نگاه تو را بپذیرند به صورت زیبا نیاز نداری و برای پنهان کردن هوشت محتاج اندام موزون نیستی، با هرکس که بخواهی هستی بدون اینکه مجبور به تحمل قضاوت های بدخواهانه باشی، به تو نخواهند گفت که گناه روزی پدید آمد که تو سیبی از درخت برچیدی.کمتر خودت را خسته و درمانده خواهی کرد،
میتوانی بی آنکه مسخره ت کنند نافرمانی کنی، میتوانی بی آنکه یک شب با احساس فرو افتادن درگرداب بیدار بمانی دوست بداری، میتوانی بدون اینکه در آخر کار دشنام بشنوی از خودت دفاع کنی...
طبعا الزام های دیگر و بی عدالتی های دیگری را تحمل خواهی کرد، زندگی برای یک مرد هم چندان آسان نیست، حرفم را باور کن،
چونکه اندامت قوی تر خواهد بود بارهای سنگین تری بر تو خواهند نهاد، مسئولیت های مستبدانه ای بر تو تحمیل خواهند کرد،
چون ریش داری اگر گریه کنی بر تو خواهند خندید، حتی اگر محتاح به محبت باشی...
درجنگ به تو دستور خواهند داد که بکشی یا بمیری و تو را ملزم خواهند کرد که در ظلم و جور ایجاد شده در دوران غارنشینی، شریک جرم باشی.
و با وجود این یا بهتر بگویم به این خاطر مرد بودن نیز حادثه شگفتی ست...