....
....
ویرایش توسط talieh : 12-29-2020 در ساعت 01:51 AM
به نظرم شما ازش دوری کنید اگر همسرت میخواد بره به خانوادش سر بزنه مانع نشید ولی شما نرید نمیدونم چند مدت یک بار سر میزدید بهشون ولی الان خیلی کمش کنید مثلا اگه هفته ای یه بار بوده حالا ماهی یک بار برید وقتی هم رفتید با محبتو گرم رفتار کنید اونجا هم خودتونو سرگرم کنید که باهاش هم کلام نشید یعنی زیر پوستیو نرم ازشون دوری کن باید آستانه صبرت رو هم ببری بالا مجبوری تحملش کن عزیزم این ذکر همیشه بگو
الا بذکر الله تطمئن القلوب معجزه میکنه
در مقایسه با انسانهای سخت و روزهای سخت
این انسانهای سختن که میمونن
نه روزهای سخت
....
ویرایش توسط talieh : 12-29-2020 در ساعت 01:51 AM
بعضی از ادما دیگه هیچ پلی پشت سرشون نمیدارن
فقط میتونی از زندگیت حذفشون کنی چاره ی دیگه ایم نداری
بهتره یه مدت تنها بمونن شاید خودشون به اشتباهشون پی ببرن اگرم باز ادامه دادن کاراشونو دیگه هیچ راهی نمیمونه
همه چیز به خود مادرشوهرتون بستگی داره
عزیزم خیلی ناراحت شدم داستان زندگیت رو خوندم
خب تنها کاری میشه بکنی اینکه نادیدش بگیری
انگار که اصلا وجود نداره
بذار هرچی میگی بگه شما اصلا به خودت نگیر
به قول شما هم چون مادره که نمیشه بهش بی احترامی کرد
به قول یه شعری
مدعی گر به رخت تیغ زند هیچ مگو
برش کم محلی تیزتر از شمشیر است
تو زندگیت رو بکن و به شوهرت عشق بورز
توهین میکنه و تهدید میکنه شما انگار نه انگار که چیزی شنیدی
اعصابت رو خراب نکن که بعد شوهرت هم اعصابش خراب شه
حتما پیگیر درمانت هم باش تا دیگه اصلا نتونه ازت ایراد بگیره
با علم امروز درصد نازایی تقریبا صفر شده
مگر اینکه ایراد از مرد باشه که یه کم روند رو سخت میکنه
شما به فکر خودت باش و پیگیر باش
همیشه مزاحم پیدا میشه
مهم نحوه برخورد ما با این مزاحم هاست
شما هم اصلا مسئول نیستی که بخوای بدونی چیکار میشه با یه روانی کرد
همسر و فرزند داره خودشون به فکرش باشن
شما فقط چیزی نگو که به قولی آتو بدی دستشون
و به شوهرت هم بگو که مانع نمیشی اگه میخواد بره خانوادشو ببینه
ریکلس باش و نذاره بید زندگیت با این بادها بلرزه
امان از دست همچنین ادمایی کم نیستن همچنین مادر شوهرایی باید چشمو بگی وکار خودتتو کنی البته نه با بی احترامی بچه همچنین تحفه ای هم نیست مهمه اینکه زندگی خوبی با شوهرت داری واز کنار بودن باهاش خوشبختی....
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
....
ویرایش توسط talieh : 12-29-2020 در ساعت 01:52 AM
مهم شوهرته که پشته تو هستش بقیه اصلا مهم نیستن بچسب به شوهرت که خدا خیلی دوستت داشته که اونو کنارت گذاشته . فقط بیخیال شو اگر چیزی بهت گفتن تو فقط بخند اینطوری آتیششون میزنی
به همسرت بگو اگر دوست داره رفت و آمد کنه تنها بره .شما نرو باهاشون
جواب تلفن های مادر شوهرت رو نده
هر مهمونی ای هم که حضور داره نرو
اینجوری آرامش می گیری
از حرفاتون معلومه بسیار به رفتار ایشون حساس هستین !!!!
شما با تکيه بر اعتماد به نفس خودتان کار کنيد. اگر شما خودتان را قبول داشته باشيد و خودتان را با کسي مقايسه نکنيد،
اصلا برايتان مهم نيست که ديگران در مورد شما چه بگويند و يا شما را در رقابت با کسي بيندازند.
وقتي تواناييهاي خودتان را شناختهايد و قبول داريد، اگر دنيا هم مقابل شما قرار بگيرند، خواهيد گفت اهميتي ندارد.
اگر شما نگاه خودتان را عوض کنيد، ياد ميگيريد که در روابط تنگاتنگ باديگران از تواناييهاي آنها نه تنها آزرده نشويد؛ بلکه به طرف مقابل انرژي مثبت در قالب يک تعريف يا تمجيد دوستانه بدهيد.
به جاي اينکه با عينک بدبيني به دنبال سوژه گرفتن از يکديگر باشيد، با هم مانند دو دوست رابطه برقرارکنيد و او را با همه تواناييها و ضعفهايش همانطور که هست بپذيريد و دوست بداريد.
در هر شرايطي از زندگي با خانواده همسر ميتوانيد لذت ببريد، به شرط آنکه شيوه حل اختلافتان را بلد باشيد و مرزها را حفظ کنيد.
در هر رابطه خوب و مناسب همه سختيها آسان خواهد بود و در هر رابطه بد، هر مشکل کوچکي به بحراني بزرگ مبدل خواهد شد.
....
ویرایش توسط talieh : 12-29-2020 در ساعت 01:52 AM
سلام دوست خوبم
عزیزم رفتار اونا برات مهم نباشه تو احترامت را بزار و سنگینی خودت را داشته باش
هروقت حرفی زدن تو دلت بگو خدایا به تو سپردمشون باورکن بهت قول میدم خدا بخاطره گذشت تو و عشقی ک به شوهرت داری و محبت و قلب پاکت همچی را درست میکنه
هرحرفی زدن و هر کاری کردن تو به شوهرت محبت کن و به محبت اون دلگرم باش
روزهای خوش هم میاد به خدا بسپار فقط
سلام
با خوندن درد دلت یاد خودم افتادم
عزیزم همونطور که خودت گفتی تمام این مسائل به خاطر حسادته
بعضی از مادرشوهرها با عروسشون مثل هوو برخورد میکنن و رقابت میکنن برای جلب رضایت پسرشون البته این آگاهی رو ندارن که فقط با محبت میتونند به هدفشون برسن پس شما اگه میخوای توی این رقابت برنده باشی بیشتر به شوهرت محبت و توجه کن تا رقیب بلاخره یه روزی بفهمه برای به دست آوردن توجه پسرش چاره ای جز به دست آوردن رضایت عروسش نداره
منم بلاخره بعد از 3 سال تحمل صبرم تموم شد و با خانواده شوهرم قطع رابطه کردم
شوهرم جلوی اونا طرف منه ولی حس میکنم کم کم نفرین و اشک تمساح ریختن و به سینه زدنش جلوی شوهرم داره به ثمر میرسه چون شوهرم یادش رفته که تهمتهایی که به من زدن و فحش های رکیک آنچنانی که به من دادن باعث این قطع ارتباط شد
در هر حال عزیزم برات آرزوی آرامش میکنم
....
ویرایش توسط talieh : 12-29-2020 در ساعت 01:52 AM
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)