راستش من یه مشکل اساسی دارم از وقتی درسم تموم شده دوست دارم زودتر ازدواج کنم ولی موقعیت مناسب برام به و جود نمیاد...نمیدونم شاید این حرفم حرفه خوبی نباشه و دخترارو ناراحت کنه و پسرا و آقایون با بی رحمی تموم انگ بی شوهری و ترشیدگیو بزنن
ولی خب حسه دیگه...نمیدونم چیکار کنم ..من 23 سالمه ...همین چند ماه پیش درسم تموم شده و درست از روزی که درسم تموم شده هر لحظه بش فکر میکنم..در صورتیکه تا قبل از اینکه درسم تموم شه تو مود ازدواج نبودم و خیلی موقعیتای خوبمو که الان حسرتشو میخورم رد کردم....الان رسما احساس میکنم بختم بسته شده هیچ مشکلیم ندارما..همه چیم در حد متوسط خوبه...ولی دارم دیوونه میشم که اینقدر به ازدواج فکر میکنم و هرچی سعی میکنم ذهنمو منحرف کنم نمیشه ..آخه خدایی چیکار کنم؟خانوادم روی خوشی به سرکار و ادامه ی تحصیل نشون نمیدن..مخالف نیستنا میگن خودت میدونی ولی میدونم که دوست ندارن...به منم وابستن..نه زیادی..ولی درحدی هست که بابام میگه وقتی خونه نیستی یا پیشم نیستی قلبم درد میگیره...مشکل مالی هم ندارم (کارو ادامه تحصیلم خیلی دوست دارم ولی خانوادمو بیشتر دوس دارم...خلاصه اینکه همش تو خونم و جای خاصی نمیرم...اهل دوستی هم نیستم...خب حوصلم سر رفته و هر کس دوست داره مخاطب خاصشو پیدا کنه...!
الانم هرچی دعا میکنم یا کارایی که برای ازدواج مناسب توصیه میکنن انجام میدم فایده نداره...
الان دلم میخاد یکی راهنماییم کنه چیکار کنم اینقدر عمیق به ازدواج فکر نکنم؟؟؟دلم میخاد آروم باشم و این قدر مظطرب نباشم....
یه مشکل دیگه هم که شده نمک روی زخم..اینه که ما تو خانوادمون(البته خانواده ی پدریم)رسم داریم دختر حداکثر تا 18 باید ازدواج کرده باشه و الان دور و بر من پره از دختر عمو وعمه هایی که همسن خودم یا کوچیکترن و یکی دو تا بچه هم دارن و خیلی هم آروم و خوشبختن...و اونا هر موقع میرم پیششون اصرار میکنن که من زودتر ازدواج کنم...ومن دارم دیوونه میشم
تنها دختر مجرد به تکلیف رسیده ی بعد از من یه دختر 13 ساله بود که اونم به تازگی ازدواج کرد...الان دختر بعدی من 6 سالشه