با سلام
خانم هستم و 2سال است که عقد کرده ام
اوایل همه چی خوب پیش میرفت و هیچ مشکلی نداشتیم.
شوهرم به شدت وابسته خانواده و فامیلش است و هر چه آنها بگویند گوش میکندو یعنی اگر بگوید زنتو بزن گوش میکنه... از دختر خاله بگیر تا آشناهاشون در زندگی ما دخالت میکنندو نظم زندگی ما را به هم زدند و این هم به خاطر عدم استقلال و
تصمیم گیری شوهرم است که همه را به زندگی دخالت میدهد.
یکبار برادر شوهرم با شوهرم تماس گرفت و گفت میخواهیم بریم به تفریح شما هم میایید شوهرم گفت نه. بعدش برادر شوهرم به مادر شوهرم زنگ زد گفت نمیان و بعد با ما به توهین و دعوا برخواست.
خب مگر منو شوهرم نباید برای تفریح خودمون تصمیم بگیریم شاید دلمون نخواسته باشه بریم شاید تو خونه بودن بهمون بیشتر خوش بگذره...
به این خاطر خانواده شوهرم، شوهرم را تحت فشار گذاشته اند یا با همه رفتو آمد میکنی حتی زنت نیاد و نیارش یا قید ما رو بزن.
شوهرم دست بزن دارد و من را کتک میزند یکبارش از لب و بینی من خون آمد و دو بار منو نصف شب در خیابون ول کردو رفت و موقع عصبانیت همه چیو پرت میکنه...
شوهرم دیگر با من ارتباطی ندارد و میگوید مهریت را ببخش تا طلاقت را بدهم و من هم بهش زنگ میزنم جواب نمیده.
یکبار به دیدنش به دم خونشون رفتم چون منو به خونشون راه نمیدن و برای تعیین تکلیف ازش سوال میکردم زنگ زد به پلیس که این خانوم مزاحم ما میشه بعد پلیس فهمید که زنشم باهاش با جدیت رفتار کرد...
من باید چیکار کنم؟
مهریه ام را ببخشم؟
من 24 و شوهرم 25
هر دو لیسانس هستیم.در دانشگاه آشنا شدیم و بعد چند روز قرار خواستگاری گذاشتیم.