نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: ازدواج و تغییر جنسیت

1808
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16541
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    ازدواج و تغییر جنسیت

    من 17سالمه و دوسال پیش،دختر داییم که باخانواده شون به یه دلیلی رابطه مون قطع شده بودبهم اس داد، یه اس خیلی معمولی و بعد از چند وقت بهم گفت که قراره عمل تغییر جنسیت انجام بده، عاشق منه و منو خیلی دوستم داره و منو برای خودش انتخاب کرده و ازم میخواد که همراهیش کنم تا وقتی که عمل کنه و...
    بهم گفته بود که مجوزای عملشو گرفته و آماده عملشه!همه روانشناساکارشو تایید کرده بودن.
    بعد چندوقت،من دیدم که خودمم بهش علاقه مند شدم،رفتارهای عاشقونه ش،کارهای مردونه و ابراز علاقه های همیشگیش...واقعا دوستش داشتم تا اینکه بهم پیشنهاد بوسیدن داد...
    تا یه مدت قهر بودم باهاش و اصلاجوابشوندادم...ولی بعداز مدتی وقتی فهمیدم جواز عملشوگرفته و همه چیز حاضره و حتی وقت عملش هم تعیین شده، و از همه مهمتر اینکه عاشقشم...اجازه اینکاروبهش دادم...
    رابطه مون گرمترازهمیشه پیش میرفت تا اینکه متوجه شدم که بهش گفتن نمیتونه عمل کنه...رفتارش به کلی تغییر کردو اصلا منو نمیدید...کسی که رفتارش ثانیه ای سرد نمیشد،حالا حتی نمیخواست بامن حرف بزنه...پیگیر کاراش شدم..فهمیدم که دکترابهش دروغ گفتن و میتونه عمل کنه....برگشت...نه به شدت قبل...نه مثل قبلل ولی دوباره رابطه مون خوب شد...
    همه چی عالی،تا عید...
    رفتم خونه مامان بزرگم اینا..حس کردم یه چیزایی عوض شده ولی به روی خودم نیاوردم...
    رفتارش کم کم تغییرکرد ومن نمیفهمیدم...
    تا اینکه یه هفته پیش به من گفت که من رفتم تهران و بهم میگن که نمیتونی عمل کنی...
    پیگیر شدم و فهمیدم نرفته...بهم گفت که مامانم اینا بهم اجازه نمیدن...ودیشب بهم گفت که من خودم نمیخوام عمل کنم و پشیمون شدم...توهم مهم نیستی و فقط دخترعمه می و الانم دارم دنبال دوست پسر میگردم...
    وحالا من موندم...اعتمادی که رفته...وخودم که خرد شدم...دوبار خودکشی کردم...وحتی نمیتونم حرف بزنم...
    توروخدا بهم کمک کنین....

  2. کاربران زیر از sahar939 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    عزیزم چقد که تو ساده ای مگه تغیر جنسیت دادن الکی
    مگه دکترا الکی اول میگن میشه بعدش میگن نمیشه ؟؟؟ایشون و هم شما جفتتون بچه هستید اونم احتمالا بخاطر اینکه خانوادش گولش بزنن این و گفتن
    الان که عاقل تر شدی. دیگه چرااا؟؟؟ اون تو دوسال پیش تیریپ پسر بوده که بعد چند مدت باز خوبشون میشه

    یه لحظه حس کن چه چیز مسخره ای هست که ذهنت و درگیرش کردی البته بزگتر بشی بهتر میشی و میفهمس همه اینا کارهای بچه گانه بوده

    مشغول درس خوندنت باش سرگرم درس شو کلاس های هنری و ورزش برو. اهنگ های شاد گوش بده که این فکر ها نیاد سراغت
    بعدشم دانشگاه میری بعدشم خاستگار خوب برات امد قبول میکنی و تشکیل زندگی میدی و همه عشقت میشه شوهر و بچت ....وقتی این کارای که گفتم پشت سر بذاری. میفهمی چقد این دورانت ببچگی کردی

    تو رنج سن های 14تا 18 سالگی دختراوابسته هم میشن.
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  4. 2 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16541
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    دارم دیوونه میشم....

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13463
    نوشته ها
    651
    تشکـر
    204
    تشکر شده 881 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar939 نمایش پست ها
    من 17سالمه و دوسال پیش،دختر داییم که باخانواده شون به یه دلیلی رابطه مون قطع شده بودبهم اس داد، یه اس خیلی معمولی و بعد از چند وقت بهم گفت که قراره عمل تغییر جنسیت انجام بده، عاشق منه و منو خیلی دوستم داره و منو برای خودش انتخاب کرده و ازم میخواد که همراهیش کنم تا وقتی که عمل کنه و...
    بهم گفته بود که مجوزای عملشو گرفته و آماده عملشه!همه روانشناساکارشو تایید کرده بودن.
    بعد چندوقت،من دیدم که خودمم بهش علاقه مند شدم،رفتارهای عاشقونه ش،کارهای مردونه و ابراز علاقه های همیشگیش...واقعا دوستش داشتم تا اینکه بهم پیشنهاد بوسیدن داد...
    تا یه مدت قهر بودم باهاش و اصلاجوابشوندادم...ولی بعداز مدتی وقتی فهمیدم جواز عملشوگرفته و همه چیز حاضره و حتی وقت عملش هم تعیین شده، و از همه مهمتر اینکه عاشقشم...اجازه اینکاروبهش دادم...
    رابطه مون گرمترازهمیشه پیش میرفت تا اینکه متوجه شدم که بهش گفتن نمیتونه عمل کنه...رفتارش به کلی تغییر کردو اصلا منو نمیدید...کسی که رفتارش ثانیه ای سرد نمیشد،حالا حتی نمیخواست بامن حرف بزنه...پیگیر کاراش شدم..فهمیدم که دکترابهش دروغ گفتن و میتونه عمل کنه....برگشت...نه به شدت قبل...نه مثل قبلل ولی دوباره رابطه مون خوب شد...
    همه چی عالی،تا عید...
    رفتم خونه مامان بزرگم اینا..حس کردم یه چیزایی عوض شده ولی به روی خودم نیاوردم...
    رفتارش کم کم تغییرکرد ومن نمیفهمیدم...
    تا اینکه یه هفته پیش به من گفت که من رفتم تهران و بهم میگن که نمیتونی عمل کنی...
    پیگیر شدم و فهمیدم نرفته...بهم گفت که مامانم اینا بهم اجازه نمیدن...ودیشب بهم گفت که من خودم نمیخوام عمل کنم و پشیمون شدم...توهم مهم نیستی و فقط دخترعمه می و الانم دارم دنبال دوست پسر میگردم...
    وحالا من موندم...اعتمادی که رفته...وخودم که خرد شدم...دوبار خودکشی کردم...وحتی نمیتونم حرف بزنم...
    توروخدا بهم کمک کنین....
    درود دخترم به مشاور خوش اومدین بهتون حق میدم معمولا دخترا با احساسشون بازی بشه معمولا ضربات روحی شدید .
    و کمی زمان میبره تا به اون حالت قبل برگردند الانم خوب شما رودرک میکنم و درموقعیتی بد قرارگرفتی اما خدارو شکر درحدی نبوده که نتونید خودتورو دریابید
    بهتره کمی به قضیه بادید مثبتی نگاه کنید و این رو تجربه ایی بدونید تا دیگر بار زود احساساتی ویا درچنین موقعیتهایی قرار گرفتید بهترین تصمییم رو بگیرید.
    زندگی فراز ونشیبهای داره گاها به ما درس هایی میده الانم شما درمقطع سنی حساسی هستید میتونید دوباره اعتماد ب نفس وانگیزه خودتون رو بدست بیارید .
    منتهی نباید خودتون روگم وچنین مستاصل ببینید که عزت نفستون زیرسوال و با خودکشی و یا افکار منفی بیخودی اینده ایی چ بسا روشن درانتظارتون هست رو بادستان خودتون خراب کنید

    بهترین گزینه برون ریزی احساست و این عقده دلتون هست میتیونید بنویسید ویاباهمون شخص مطرح اگر ازارتون میده کناره گیری کنید وفراموش . ویا کلا خودتون بروز بدید
    و بهترین راه هم ملاقات بایک مشاور خوب هست بصورت حضوری تا راه برون رفت ازاین برهه رو درشما تسهیل کند .
    هرمورد وسوال وابهامی دیگر بود درخدمتتونم یاحق

  7. 3 کاربران زیر از Dr . Security بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16541
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ممنونم...
    میدونم میشه...ولی نه انقدر زود...
    ببخشید یه سوال داشتم...
    اینجا روانشناسی نیست که بشه باهاش حرف زد؟

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14777
    نوشته ها
    179
    تشکـر
    443
    تشکر شده 147 بار در 97 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    به نظر من درحال حاضر فقط باید به فکر درست باشی سعی کن ازش درس بگیری و انقدر راحت خودتو درگیر روابط احساسی نکنی .....بازم میگم فعلا فقط به فکر درس و ایندت باش ،اینا رو از رو تجربه میگم

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ازدواج و تغییر جنسیت

    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar939 نمایش پست ها
    من 17سالمه و دوسال پیش،دختر داییم که باخانواده شون به یه دلیلی رابطه مون قطع شده بودبهم اس داد، یه اس خیلی معمولی و بعد از چند وقت بهم گفت که قراره عمل تغییر جنسیت انجام بده، عاشق منه و منو خیلی دوستم داره و منو برای خودش انتخاب کرده و ازم میخواد که همراهیش کنم تا وقتی که عمل کنه و...
    بهم گفته بود که مجوزای عملشو گرفته و آماده عملشه!همه روانشناساکارشو تایید کرده بودن.
    بعد چندوقت،من دیدم که خودمم بهش علاقه مند شدم،رفتارهای عاشقونه ش،کارهای مردونه و ابراز علاقه های همیشگیش...واقعا دوستش داشتم تا اینکه بهم پیشنهاد بوسیدن داد...
    تا یه مدت قهر بودم باهاش و اصلاجوابشوندادم...ولی بعداز مدتی وقتی فهمیدم جواز عملشوگرفته و همه چیز حاضره و حتی وقت عملش هم تعیین شده، و از همه مهمتر اینکه عاشقشم...اجازه اینکاروبهش دادم...
    رابطه مون گرمترازهمیشه پیش میرفت تا اینکه متوجه شدم که بهش گفتن نمیتونه عمل کنه...رفتارش به کلی تغییر کردو اصلا منو نمیدید...کسی که رفتارش ثانیه ای سرد نمیشد،حالا حتی نمیخواست بامن حرف بزنه...پیگیر کاراش شدم..فهمیدم که دکترابهش دروغ گفتن و میتونه عمل کنه....برگشت...نه به شدت قبل...نه مثل قبلل ولی دوباره رابطه مون خوب شد...
    همه چی عالی،تا عید...
    رفتم خونه مامان بزرگم اینا..حس کردم یه چیزایی عوض شده ولی به روی خودم نیاوردم...
    رفتارش کم کم تغییرکرد ومن نمیفهمیدم...
    تا اینکه یه هفته پیش به من گفت که من رفتم تهران و بهم میگن که نمیتونی عمل کنی...
    پیگیر شدم و فهمیدم نرفته...بهم گفت که مامانم اینا بهم اجازه نمیدن...ودیشب بهم گفت که من خودم نمیخوام عمل کنم و پشیمون شدم...توهم مهم نیستی و فقط دخترعمه می و الانم دارم دنبال دوست پسر میگردم...
    وحالا من موندم...اعتمادی که رفته...وخودم که خرد شدم...دوبار خودکشی کردم...وحتی نمیتونم حرف بزنم...
    توروخدا بهم کمک کنین....

    واقعا" شما دلتون رو به حرفهای ایشون خوش کردید ؟

    افراد در برخورد های رسمی و سالم بعد از مدتی به مشکل برخورد میکنن در صورتی که ایشون برای ازدواج با شما

    راه زیادی رو باید طی میکرده ، پس چطور از اعتماد از دست رفته صحبت میکنید در صورتی که خودتون هم بهتر میدونستید ممکنه به نتیجه نرسه

    ایکاش کمی واقع بین بودید تا اینطور خودتون رو به یک سری حرف و در واقع باد هوا خوش نمیکردید

    به واقعیت وجودی او فکر کنید؛ به جای فکر کردن به خاطرات زیبایی که با هم داشتید و لحظات خوبی که با هم سپری کردید، به همه آن چیزهایی فکر کنید

    که در طی این مدت، شما را رنج می داد و مکدرتان می کرد. حالا دیگر وقت آن رسیده که خیالپردازی را کنار بگذارید و واقع بین باشید؛

    پرده رؤیا را کنار بزنید و به چهره واقعی مردی نگاه کنید که این همه سال شما را فریب داده است.

    بپذیرید و درک کنید که رابطه ای که بر اساس عشق حقیقی، صمیمیت، صداقت و تعهد بنا نشده باشد،

    رابطه سالمی نیست و دیر یا زود، از هم می پاشد؛ بنابراین در برابر وسوسه برگشتن و از سر گرفتن رابطه، قاطعانه مقاومت کنید.

    همه یادگاری های رابطه قبلی را از خود دور کنید؛ فراموش کردن یک فرد، مستلزم این است که در آینده زندگی کنید؛

    نه در گذشته! همه عکس ها، فیلم ها، هدیه ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می شود را جمع کنید و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید.

    شاید درابتدا کار ناراحت کننده ای باشد اما به تدریج روحیه تان را بهتر خواهد کرد.

    * کسی را که شما فقط برایش یک سرگرمی اوقات فراغت هستید، به اولویت زندگی تان تبدیل نکنید.

    * وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمی گذارد، تلف نکنید.

    * اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید؛ فقط در مورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچ کسی ارزش این همه ناراحتی و غصه شما را ندارد.

    * یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از انجام کارهایی که شما را به یاد او می اندازد، پرهیز کنید.

    * اشکالی ندارد اگر گاهی احساس ناراحتی و تنهایی کنید. گاهی اوقات حتی گریه ممکن است حالتان را بهتر کند. مهم این است که در این روند، هر روز حالتان بهتر از روز قبل باشد.

    * زمان بهترین داروست؛ این را به خاطر داشته باشید.

    * تلفنتان را عوض کنید تا مدام پیام های قبلی را چک نکنید.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  11. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14634
    نوشته ها
    80
    تشکـر
    15
    تشکر شده 65 بار در 42 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ازدواج و تغییر جنسیت

    با چه ادمایی شدیم 80 میلیون نفر.....تغییر جنسیت و ازدواج و...خدایا خودت ظهور کن
    امضای ایشان
    حـــــس شاعــــرانــه نـــــــدارم اصلا //// یـــک از خودمـــــ دو ازین ادمــــا خســــــــــتم

  13. 2 کاربران زیر از MAHDI-ALONE بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کاش پسر بودم...
    توسط smiley در انجمن سایر
    پاسخ: 27
    آخرين نوشته: 07-28-2021, 06:35 PM
  2. جنسیت بچه ها
    توسط kamel-f در انجمن بچه دار شدن
    پاسخ: 15
    آخرين نوشته: 05-05-2016, 03:10 AM
  3. تغییر جنسیت
    توسط SAMAN67 در انجمن سایر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 04-09-2015, 11:15 PM
  4. حساسیت به خانمها
    توسط angelman در انجمن خودارضایی
    پاسخ: 21
    آخرين نوشته: 03-09-2014, 12:23 AM
  5. درد و حساسیت به آن در افراد مختلف
    توسط Artin در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-18-2014, 03:38 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد