نوشته اصلی توسط
s@de
سلام من 28 سالمه دوران کوددکی و نوجوانی سختی داشتم چون تو ۱ خانواده ی شلوغ و پر از کمبود عاطفه بزرگ شدم و همیشه مشکل مالی داشتیم مادرمم فوق العاده عصبی و پرخاشگر بود.همیشه غمگین بودم ولی قوی بودم فقط درس میخوندم با هر سختی و ناراحتی که بود.تا سن 24 سالگی هیچ دوست پسری نداشتم اصلا بهش فکر نمیکردم.ولی خسته بودم هیچ چیزی نداشتم دلمو خوش کنم دوستم منو با ۱ پسر اشنا کرد ازش خوشم نمی اومد اصلا لایق من نبود ولی قبول کردم چون دوست داشتم یکی نگرانم بشه دوسم داشته باشه ولی ۲ ماه نشده جدا شدیم با وجود اینکه دوست نداشتم و عذاب میکشیدم برای فرار از مشکلاتم به روابط غلط پناه آوردم ولی هیچ کدوم با من نمی موندن الان 28 سالمه بارها و بارها تن به این دوستیا دادم با چد تاشونم رابطه داشتم ولی هر بار غمگین تر از قبل بودم۱ سال پیش با پسری اشنا شدم نتونستیم ازدواج کنیم تا درست شدن شرایطش خاست کنار هم باشیم اولین باری که باهاش رابطه داشتم بکارتمو زد بعد از چند ماه هم تنهام گذاشت.افسرده شدم دلم واسه معصومیتم تنگ شده دوست ندارم با کسی حرف بزنماز همه ادما بدم میاد کاش ........از زندگی سیر شدم خسته ام.احساس میکنم خدا هم با من قهر کرده.خیلی تنهام هیچ دوستی ندارم اعتماد به نفس ندارم.بارها خاستم ازدواج کنم ولی نشد خاستگار خوبی نداشتم.انگاری بد شانس به دنیا اومدم من خانواده دارم زیبا هستم ولی ............ میخام گذشته از ذهنم پاک بشه همیشه دارم به مرگ فکر میکنم.من هیچ شانسی تو زندگیم نداشتم.خیلی دخترارو دیدم و میبینم با پسرای متفاوتی رابطه دارن وداشتن براشونم مهم نیست ولی من دارم عذاب میکشم. تا حالا چند بارم اقدام به خودکشی کردم. لطفا راهنماییم کنید.