دختری هستم 22اساله از اراک از بس زشتم هیچ خواستگار ندارم دارم چل میشم
دختری هستم 22اساله از اراک از بس زشتم هیچ خواستگار ندارم دارم چل میشم
سلام
دختری 21 ساله هستم
تا حالا پسرهای زیادی اطرافم بودن که دوستای معمولیم بودن ولی خب یه سری حریم ها واسه خودم داشتم ... مثلا هیچ پسری تاحالا اجازه نداشته دستشم بهم بخوره یا دست بده یا هرچی
الان بیش از یک ماهه با پسری دوست شدم که قرار شده با هم باشیم همدیگه رو بیشتر بشناسیم ... من بهش گفتم چون آدم احساسی هستم از شکست خوردن میترسم و همش همه بهم میگن عاشق نشو عاشق نشو .. اون در جواب این حرفم بهم گفت شاید پایان خوبی داشته باشه .. شاید برای همیشه با هم بمونیم و به خانواده ها بگیم و ...
تو این یه ماه ... من خیلی ازش خوشم اومده ... خیلی برام مهم شده .... همش دارم به اون فکر میکنم ... اصلا نمیتونم ناراحتیشو ببینم ... اونم منو دوست داره ... اینو احساس میکنم و میبینم ...
اون اولین کسیه که بهش اجازه دادم دستمو بگیره ... منی که هیچوقت همچین اجازه هایی به کسی نمیدادم الان اینطوری شدم .... دستمو بوس میکنه و حسابی بهم محبت میکنه .. یه عالمه تو سر و کله هم میزنیم و حسابی با هم خوشیم ... نمیدونم این حسی که دارم بهش چیه ... نمیدونم حس اون چیه .... آدم دروغگویی نیست دوستِ نامزدِ دوستمه ... اونا هم خیلی تاییدش میکنن .... از نظر فرهنگی و خانوادگی هم به هم میخوریم ... قبلا سیگار میکشیده ولی خودشم از اینکار راضی نبوده و میخواسته بذاره کنار که به خاطر من تا الان نکشیده ...
حالا تو این شرایط
برای من یه خواستگار اومده ... که همه چیزش اوکیه ... رفتارا به من میخوره ... وضع مالی خانوادش خیلی خوبه (البته وضع مالی دوستم هم خوبه) ...
نمیدونم چیکارکنم .... به اون هم گفتم گفت قشنگ پسر رو زیر نظر بگیر اگه خوب بود دوست داشتی قبول کن اگه نه هم رد کن ...
..........
به نظرتون چیکارکنم با این خواستگارم ؟
به نظرتون به دوستم بگم که اونقدر دوستش دارم که میخوام این خواستگار رو رد کنم ؟
خیلی ها بهم میگن دختر تا یه زمان خاصی خواستگار داره .... پر از استرسم ... نمیدونم باید چیکار کنم .... به خودم میگم مهم نیست فوقش رد میکنم بعدا هیچوقتم خواستگار خوب نمیاد منم ازدواج نمیکنم ...
یا اینکه همین دوستم میاد و باهم ازدواج میکنیم ...
یه چیز دیگم بگم که من برای زدگیم هدف دارم و ازدواج هدف اصلی زندگیم نیست که اگه ازدواج نکنم از زندگی بمونم
ممنون میشم راهنماییم کنید مخصوصا درمورد این خواستگاره ...
این دوستم هم کاملا مسالمت آمیز چندوقت خدافظی کرده مثلا مسافرته گفته میخواد تنها باشه ... احساس میکنم رفته که من راحت تر تصمیم گیری کنم ....
نمیدونم چیکارکنم ... دوستش دارم ... همونیه که همیشه میخواستم .... همه چیش همونه ...
بهش بگم حسی که بهش دارمو ؟ با توجه به اینکه اول دوستی اون حرفا رو زده بود ؟
یه ماهه باهم آشنا شدیم
مورد دیگه اینکه چند ماه از من بزرگتره
یعنی فاصله سنیمون کمه ولی پسرعاقلیه
پرنسس خانم اگه دوست داشته باشه زودتر می اومد خواستگاری و تا رقیب براش پیدا میشد کلی بهم می ریخت.زیاد درگیرش نشو و ب موقعیتای خوب زندگیت فک کن.بهتره منطقی باشی
پارناس هستم
یعنی میگید دوستم نداره ؟
یه پسر 21 ساله برای ازدواج دست به کار میشه ؟
اونم با دختری که یه ماهه باهاش آشناشده
یعنی الکی با منه ؟
آخه همچین آدمی نیست
بله ببخشید.
بله چرا نمیشه!هرچند انگار ازدواج برا اون زوده.یه خورده منطقی تر ب زندگیت نگاه کن.شاید ترک کردن اون روزای اول برات سخت باشه ولی تصمیماتی که عاقلانه بگیری مطمعنا روزای شادی رو برات ب ارمغان میاره.اون با همه ی خوبی و بدیاش ب کنار! ولی تو عمل که چندان حرکت مثبتی نمیکنه!
میگه دوست داره ولی هنوز نشناختت!! عزیز دوست داشتن حاصل شناخته.سعی نکن خودتو گول بزنی
به نظر منم بهتره به این رابطه پایان بدی تا بیشتر گرفتار نشدی .شک نکن اگه قصدش ازدواج بود الان ایشون هم به عنوان یه خواستگار جلو میومد .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)