نمایش نتایج: از 1 به 26 از 26

موضوع: دو راهی بزرگ انتخاب

3231
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17592
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    دو راهی بزرگ انتخاب

    با درورد،ضمن تشکر به دلیل ایجاد فضایی مناسب برای دلنوشته ها و مشکلات تا کلیدی برای حل آنها پیدا کنیم.

    من 40 ساله هستم و نزدیک به 14 ساله ازدواج کردم و دو فرزند دارم(11 سال و 8 سال).شروع زندگیم با دوست داشتن بوده و الان هم همسرمو دوست دارم.طبیعتا هنوز اختلافاتی در گفتار و رفتار داریم.شغل مناسبی هم دارم.چهار ماه پیش در اثر تصادفی با خانمی که از دوران کودکی میشناختم برخورد کردم.ابتدا ارتباط از دوستی صرف شروع شد بعد کم کم هم درد وهمکلام و همراز شدیم بطوریکه اکنون که مینویسم واقعا عاشق هم شدیم.ایشون هم 39 سالشونه و 20 ساله ازدواج کردن و دو فرزند 15 ساله و 13 ساله دارن.هیچکدوم تا حالا تجربه عاشقی رو نداشتیم و من خودم شخصا تا قبل از این ماجرا به این چیزا اعتقاد ندارم.من خیلی سعی میکنم منطقی برخورد کنم اما هر دو یه جورایی اسیر هم شدیم.شاید در روز دو تا سه ساعت مکالمه تصویری داریم. اما عهد بستیم بهم برسیم .چون ارامش واقعی رو در کنار هم میدونیم.در زندگی شخصی اون خانم مشکلات عاطفی و جنسی زیادی وجود داره،اما در زندگی شخصی من کمتر این چیزا وجود داره.تنها مشکلی که من دارم اینه که دیگه زندگی فعلی خودم راضیم نمیکنه.چون از هم دوریم خیلی دلتنگ هم میشیم و اینقد همو عاشقانه دوس داریم که بعضی اوقات خودمون متعجبیم.واقعا موندیم چیکار کنیم .خانواده هارو رها کنیم با هم زندگی کنیم یا نه به این زندگی تکراری و سرد ادامه بدیم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16568
    نوشته ها
    412
    تشکـر
    164
    تشکر شده 286 بار در 181 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دو راهی بزرگ

    دوست عزیز هم شما و هم اون خانم متاهلید ارتباط دو فرد متاهل با هم از پایه و اساس اشتباهه. پس نمیتونه اینده خوبی داشته باشه

    این چیزی که فکر میکنید عشقه احساسات گذرایی هست که ه جلوشو نگیرید باعث پشیمونی میشه.

    بجای اینکه محبت رو در جای دیگه جستجو کنید به خانواده خودتون برگردید و اشکالاتی که ازارتون میده رو رفع کنید

    در ضمن یادتون باشه هیچ زندگی و هیچ زن و شوهری بی عیب ونقص نیستن. باید به فکر رفع نواقص بود

    تجدید فراش راه چاره نیست بلکه خودش شروع مشکلات و رسوایی برای خودتون و فرزندانتون هست

    مشکلات عاطفی و جنسی یه خانم غریبه هم هیچ ارتباطی به شما نداره. اگه خیلی مردی مسوول ارامش زن و بچه خودت باش
    امضای ایشان
    سختی ها باعث میشوند که بعضی ها بشکنند و بعضی ها رکورد بشکنند

  3. 2 کاربران زیر از کیانا94 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17503
    نوشته ها
    88
    تشکـر
    36
    تشکر شده 70 بار در 42 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دو راهی بزرگ

    اگه بخواین با این خانوم ازدواج کنین باید از همسرتون جدا بشین فرزندانتون بدون پدر یا بدون مادر بزرگ خواهند شد دل همسرتون رو خواهید شکست اعتبار خودتون رو تو خانواده از دست خواهید داد و همین مشکلات برای اون خانوم پیش میاد چهبسا از طرف شوهر اون خانوم هم مشکلات بزرگی بوجود بیاد به نظرتون زندگی که با این قضایا شروع بشه به سرانجام میرسه؟شما و خانوم انرژی زیادی از دست میدین برای به هم رسیدن و بعد از به هم رسیدن میبینید که چقدر خسته اید و سردرگم خواهید شد.واقعا ارزشش رو داره؟از نظر من رابطه تون رو با اون خانوم محدود و قطع کنین دو دوست میتونن عاشق هم بشن ولی دو عاشق نمیتونن دوست معمولی بشن پس رابطه تون را به کل قطع کنید و حتی به دوستی معمولی هم فک نکنید.به همسر فعلی خوتون نزدیک بشین یادتون نره که مادر بچه هاتون هستن

  5. کاربران زیر از ساینا91 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9301
    نوشته ها
    243
    تشکـر
    196
    تشکر شده 232 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    دوست عزیز شما باید آدم پخته ای باشید
    شما به زنی متعهد هستید و این کار شما بر اساس اصول انسانی یک خیانت محسوب میشه.
    هم خیانت به ایشون هم به فرزندانتون
    کارتون اشتباهه

  7. 2 کاربران زیر از Ashkan1989 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    متاسفم شدم از انچه خوندم

    خداوکیلی یه سوال از شما دارم

    دل زنت و بچه هات بشکنی با این خانم ازدواج کنی
    و اون خانم دل شوهرش و بچه هاش و بشکنه
    فک کردید ارامش دارید تو زندگی؟؟؟میدونید تاوان یه دل شکستن چقددددد بد



    من به عنوان دخترتون ازتون خواهش میکنم همچین کاری نکید دور از جون
    شما همسن پدر بنده هستید

    اگه همچین کاری کنه به خدا نفرینش میکنم نمیبخشمش که زندگی رو. بهم ریخته.


    دقیقا. بچه شما هم همین حس و نسبت به شما داره

    دل خانومتون بشکنید که دیگه اصلا خوشی تو این زندگی نمیبینید

    شما که جنبه دوستی های قدیمی ساده رو ندارید اشتباه میکنید که ادامه رابطه میدید


    مرد باید اونقدر غیرت داشته باشه بخاطر اینده بچش کار اشتباهی نکنه

    فردا. یکی امد خاستگاری دخترتون باهاش ازدواج کردفردا رفت یه زن اورد سرش فردارفت. خیانت کرد دخترون فقط بپرس چرا اینکار و کردی زد تو دهن ددخترت گفت چون بابات همچین ادمی بوده بابات خیانت کار بوده
    دختر شما فقط نفرینتون میکنه ممکنه دختر خیابونی بشه

    یا پسرتون فردا رفت خاستگاری یه دختر میگن دختر بهش نمیدیم اینم پسر باباش از کجا معلوم. سر دختر ما همین بالا رو نیاره

    فردا پسرتون این رفتار های شمارو دید عین خودتون میشه. خیانت کار

    یا یکی اینجور سر کوفتش بزنه غرورش بشکنه. فردا هزارتا غلط کاری میکنه معتاد میشه. دختر باز میشه ممکنه. قاتل بشه هزار تا درد دیگه


    شما باید اینده بچه هاتون درنظر بگیرید

    اون خانم چی از مادر بودن میدونه که همچین کاری کرده حتی حاظر شده از بچه هاش بگذره مادر نیست یک انسان پست




    مطمعن باش با این خانم حتی ازدواج کنی علاوه براینکه به خواسته هات نمیرسی هیییچ بدتر تو گل فرو میرید هم دل. زن خودتون شکستید هم دل بچه هاتون هم زندگی بچه هاتون تباه کردید





    من به عنوان دخترتون ازتون میخوام هرچیییییی زودتر با این خانم قطع رابطه کنید و همه توجهتون بشه همسر و بچه هاتون بسپارید دست خدا مطمعن باشید زندگیتون قشنگتر این هست میشه
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  9. 4 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16510
    نوشته ها
    225
    تشکـر
    76
    تشکر شده 143 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    زندگی که بخواد رو ویرانه های دوتا زندگی دیگه ساخته بشه عاقبت خوبی نداره حتی اگه عاشقترین آدمهای دنیا باشید

    Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

  11. 3 کاربران زیر از helenbahar بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    قبل از هر تصمیمی به این سوال جواب بدین.
    تصور کنین همسر شما عشق دوران نوجوونیشو پیدا میکرد، باهاش درد و دل میکرد و عاشقش میشد. بعد تصمیم میگرفت شما و بچه هاتونو رها کنه و بره دنبال زندگی خودش.
    حس شما اون موقع چطوری بود؟ دلتون میخواست این اتفاق برای شما بیفته؟ یه کم راجع به نتایج کاری که میخواین انجام بدین، فکر کنین.
    امام حسن (ع) میفرمایند: آنچه بر خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند و آنچه بر خود می پسندی، برای دیگران هم بپسند.

    اگه واقعا حاضرین همسرتون هم با شما اینکارو بکنه، پس شمام برین دنبال زندگی رویایی تون.

  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17281
    نوشته ها
    168
    تشکـر
    121
    تشکر شده 106 بار در 73 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکرام نمایش پست ها
    با درورد،ضمن تشکر به دلیل ایجاد فضایی مناسب برای دلنوشته ها و مشکلات تا کلیدی برای حل آنها پیدا کنیم.

    من 40 ساله هستم و نزدیک به 14 ساله ازدواج کردم و دو فرزند دارم(11 سال و 8 سال).شروع زندگیم با دوست داشتن بوده و الان هم همسرمو دوست دارم.طبیعتا هنوز اختلافاتی در گفتار و رفتار داریم.شغل مناسبی هم دارم.چهار ماه پیش در اثر تصادفی با خانمی که از دوران کودکی میشناختم برخورد کردم.ابتدا ارتباط از دوستی صرف شروع شد بعد کم کم هم درد وهمکلام و همراز شدیم بطوریکه اکنون که مینویسم واقعا عاشق هم شدیم.ایشون هم 39 سالشونه و 20 ساله ازدواج کردن و دو فرزند 15 ساله و 13 ساله دارن.هیچکدوم تا حالا تجربه عاشقی رو نداشتیم و من خودم شخصا تا قبل از این ماجرا به این چیزا اعتقاد ندارم.من خیلی سعی میکنم منطقی برخورد کنم اما هر دو یه جورایی اسیر هم شدیم.شاید در روز دو تا سه ساعت مکالمه تصویری داریم. اما عهد بستیم بهم برسیم .چون ارامش واقعی رو در کنار هم میدونیم.در زندگی شخصی اون خانم مشکلات عاطفی و جنسی زیادی وجود داره،اما در زندگی شخصی من کمتر این چیزا وجود داره.تنها مشکلی که من دارم اینه که دیگه زندگی فعلی خودم راضیم نمیکنه.چون از هم دوریم خیلی دلتنگ هم میشیم و اینقد همو عاشقانه دوس داریم که بعضی اوقات خودمون متعجبیم.واقعا موندیم چیکار کنیم .خانواده هارو رها کنیم با هم زندگی کنیم یا نه به این زندگی تکراری و سرد ادامه بدیم؟
    متاسفم از اینکه سر دوراهی قرار گرفتید که قلب و عقلتون رو درگیر کرده ...
    زندگی با خانومتون اینقدر براتون سخت شده که بخواهید جاش رو به ی عشقی بدین که در مدت 4 ماه شکل گرفته ؟ای کاش قبل از عاشق شدن کمی تفکر میکردین در مورد این که 14 سال زندگی مشترک زمان مناسبی برای شناخت خانومت بوده و اینکه اگر ایشون هم عاشقانه شما رو دوست نداشتن حتما الان با اختلافات زیادی رو به رو بودین... این حس 4 ماهه ی شما فقط لفظ عشق رو داره چون شما در این 4 ماه با ایشون مشکلات زندگی رو پیش نبردین که بدونید چقدر کنار ایشون میتونید خوشبخت باشید...
    اینکه زندگی فعلی خودتون راضیتون نمیکنه شااااید دلیلش تجربه این حس و حال جدیده و شما رو دچار روزمرگی در زندگی زناشوئیتون کرده
    ای کاش ما آدما ( شما ، من و ... ) عشق رو فقط در کلام و گفتار نبینیم
    عشق یعنی اینکه بعد از 14 سال نمیتونید ایراد و مشکل اساسی بین خودتون و همسرتون پیدا کنید
    عشق یعنی اون دو تا فرزند شما که تمام آرامش رو کنار پدر و مادرشون دارن
    عشق یعنی ... " در زندگی شخصی اون خانم مشکلات عاطفی و جنسی زیادی وجود داره،اما در زندگی شخصی من کمتر این چیزا وجود داره "


    وای که چقدر حرف زدم منو ببخشید

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17592
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    دوستان عزیز و گرامی،ممنونم از اینکه بی پرده و بی تعارف نظرات خودتون رو گفتید و واقعا سپاسگذارم.واقعا نمیخوام ادای بچه ها رو در بیارم بگم عاشقم و .....اما یه چیز رو حس کردم (اونایی که متاهل هستن شاید بیشتر درک کنند)عشق واقعا به معنای واقعی زیبا نیست.عشق یعنی زحمت،سختی،رنج،دوری،و هزار چیز دیگه.اما یه حس رو درون ادم زنده میکنه اون حس ارامشه.نمیدونم تا حالا شده با کسایی که مثل من سر این دو راهی بودن حرف زده باشید یا بشناسیدشون ببینید چطور تعریف میکنن موقع گفتن برق محبت و صمیمیت از نگاهشون میزنه بیرون.دوستان عزیزم میدونم که اگه این تصمیم بر اساس شهوت یا غرسزه جنسی باشه بزودی از بین میبره و ارزشی نداره ولی خودم به این باور رسیدم که شاید آخرین گزینه هم ارضای میل جنسی نباشه.بعضی از دوستان لطف داشتند و کمی مغرضانه گفتن .اما به نظر من چرا خیلی از ما ها زندگی های تکراری و سردمونو مجبوریم ادامه بدیم ایا این منطق درستیه چون بچه داری؟چون به همسر اول تعهد داریم؟من دانش آموخته رشته روانشناسی و امور اجتماعی نیستم اما یه تفاوت بزرگ زندگی های سنتی ایرانی رو با کشور های دیگه قیاس میکنم میبینم اونا براحتی بعد از اینکه نمیتونن زندگی با عشق و محبت داشته باشند در هر مقطعی جدا میشن.فرهنگ حاکم بر خونواده های اینرانی اغلب اینجوریه.طبق اخرین گزارش های معاونت امور اجتماعی تهران وابسته به بهزیستی تا چند سال بعد مشکل اول کشور هرزگی و روسپیگیری تعدد معشوقه های مردان و تعدد دوست های پسر برای خانماست.بنظر شما ما باید به این روند ادامه بدیم؟دقت کردین در کشور ما بچه های نسل دهه شصت و هفتاد به بی مهری و طغیانگیری متهم میشن .میدونید پدر و مارد ها دلنوشته هایی که دارن تاسف و افسوسی است که سالها بخاطر بچه ها،حرف دیگران،ابرو و... خودشون رو فدا کردن.
    میدونم شرایط برای هر دوی ما سخته ،اما نباید کمی به راهی فک کنیم که حال دلمون تو چند سالی که از عمر باقی میمونه خوب باشه؟ادامه دادن به یک زندگی سرد و تکراری تا کجا دوام داره؟همیشه رفتن و ترک کردن معنیش خیانت و عذاب وجدان نیست خیلی از وقتا دری است برای رسیدن به پله های بالاتر.شاید بعضیا میگن دارم توجیه میکنم کارمو.اما باور کنین وقتی با این خانوم هستم زیباترین لحظه های زندگیه؟خوشحال میشم نظر بدید
    پیروز باشید

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    الان اینا به کنار حاظری زندگیت خراب شه که به یه عشق که معلوم نیست واقعیت باشه یا نباشه برسی؟؟؟

    واقعااا حاظری؟؟
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17503
    نوشته ها
    88
    تشکـر
    36
    تشکر شده 70 بار در 42 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    من فک میکنم شما فیلمای خارجی زیاد میبنین یا تو یه مقطعی شاید رمان خارجی خونده باشین.زندگی اونها با ما خیلی تفاوت داره.اولا زنان ایرانی بعد از طلاق میشن یه زنه مطلقه که همه به چشم طعمه بهش نگاه میکنن بچه داشته باشه هم که بدتر.زن تحت فشار عصبی شدید قرار میگیره و زنی که ارامش نداشته باشه چطور میخواد بچه هاشو درست تربیت کنه.اونجا بعد از طلاق زن مطمعنه هر وقت دلش خواست میتونه با یه کیس دیگه رابطه برقرار کنه چه جسمی چه عاطفی و با نهایت صداقت این رابطه شکل میگیره.ولی اینجا چی؟تا نرفتی محضر ازدواج نکردی نمیتونی بفهمی طرف مقابلت باهات صادق بوده یا نه.زنان ایرانی خیلی احساسی تر از زنان اونور آب هستن و بسیار وابسته به خانواده که با از پاشیدن خانواده شون ضربه ی خیلی بزرگی میخورن.و اما از طرف شما ،شما مطمعن نیستین که علاقه تون صرفا یک نیاز جنسی هست یا عشق.مشکل خاصی تو زندگیتون ندارین.شروع زندگیتون همسرتون رو دوست داشتین و الان هم دوست دارید.دو تا بچه دارین که در قبال اونها مسئولین.تا اینجا موردی برای طلاق دیده نمیشه.از نظر من شیرینی رابطه ی شما با رسیدن به هم تموم خواهد شد.این حس رو هممون بتجربه کردیم که عشق از دور زیباست و شما استثنا نیستین که بیاین بگین نه مورد من فرق میکنه....کلا نوع بشر همه احساسات یکسانی رو تو قالب و زمان های مختلف تجربه میکنن.بخاطر یک ماه دوماه سه ماه... زندگی عاشقانه پل های پشت سرتون رو خراب نکنین.شما موظف هستین که همون اندازه که به فکره خوشیه خودتون هستین به فکره خانواده تون هم باشین.

  17. 2 کاربران زیر از ساینا91 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9301
    نوشته ها
    243
    تشکـر
    196
    تشکر شده 232 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکرام نمایش پست ها
    دوستان عزیز و گرامی،ممنونم از اینکه بی پرده و بی تعارف نظرات خودتون رو گفتید و واقعا سپاسگذارم.واقعا نمیخوام ادای بچه ها رو در بیارم بگم عاشقم و .....اما یه چیز رو حس کردم (اونایی که متاهل هستن شاید بیشتر درک کنند)عشق واقعا به معنای واقعی زیبا نیست.عشق یعنی زحمت،سختی،رنج،دوری،و هزار چیز دیگه.اما یه حس رو درون ادم زنده میکنه اون حس ارامشه.نمیدونم تا حالا شده با کسایی که مثل من سر این دو راهی بودن حرف زده باشید یا بشناسیدشون ببینید چطور تعریف میکنن موقع گفتن برق محبت و صمیمیت از نگاهشون میزنه بیرون.دوستان عزیزم میدونم که اگه این تصمیم بر اساس شهوت یا غرسزه جنسی باشه بزودی از بین میبره و ارزشی نداره ولی خودم به این باور رسیدم که شاید آخرین گزینه هم ارضای میل جنسی نباشه.بعضی از دوستان لطف داشتند و کمی مغرضانه گفتن .اما به نظر من چرا خیلی از ما ها زندگی های تکراری و سردمونو مجبوریم ادامه بدیم ایا این منطق درستیه چون بچه داری؟چون به همسر اول تعهد داریم؟من دانش آموخته رشته روانشناسی و امور اجتماعی نیستم اما یه تفاوت بزرگ زندگی های سنتی ایرانی رو با کشور های دیگه قیاس میکنم میبینم اونا براحتی بعد از اینکه نمیتونن زندگی با عشق و محبت داشته باشند در هر مقطعی جدا میشن.فرهنگ حاکم بر خونواده های اینرانی اغلب اینجوریه.طبق اخرین گزارش های معاونت امور اجتماعی تهران وابسته به بهزیستی تا چند سال بعد مشکل اول کشور هرزگی و روسپیگیری تعدد معشوقه های مردان و تعدد دوست های پسر برای خانماست.بنظر شما ما باید به این روند ادامه بدیم؟دقت کردین در کشور ما بچه های نسل دهه شصت و هفتاد به بی مهری و طغیانگیری متهم میشن .میدونید پدر و مارد ها دلنوشته هایی که دارن تاسف و افسوسی است که سالها بخاطر بچه ها،حرف دیگران،ابرو و... خودشون رو فدا کردن.
    میدونم شرایط برای هر دوی ما سخته ،اما نباید کمی به راهی فک کنیم که حال دلمون تو چند سالی که از عمر باقی میمونه خوب باشه؟ادامه دادن به یک زندگی سرد و تکراری تا کجا دوام داره؟همیشه رفتن و ترک کردن معنیش خیانت و عذاب وجدان نیست خیلی از وقتا دری است برای رسیدن به پله های بالاتر.شاید بعضیا میگن دارم توجیه میکنم کارمو.اما باور کنین وقتی با این خانوم هستم زیباترین لحظه های زندگیه؟خوشحال میشم نظر بدید
    پیروز باشید
    شما چند سال ایالات متحده یا اروپا زندگی کردین؟
    در خانواده های آمریکایی مهمترین چیز تعهده
    فکر کنم شما جامعه آمریکا رو فقط از دریچه دوربین دیدید

  19. 2 کاربران زیر از Ashkan1989 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16588
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    0
    تشکر شده 15 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    خواهرانه میگم شما دچار دوگانگی و تضاد شدید شما تازه یادتون افتاده تو مملکتی دارید زندگی میکنید که عرف و شرعش رو قبول ندارید توهمی بیش نیست سر پیری و معرکه گیری

  21. کاربران زیر از سیندخت بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16588
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    0
    تشکر شده 15 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    رابطتون رو بهم بزنید چ.ن دارید به اون زن و خانوادش هم ظلم میکنید شما آرامشتون بخاطر تجربه در برخورد و رفتار هست که تو زندگی با یه نفر دیگه بدست آوردین دغدغه ای ندارید زندگیتون هنوز شروع نشده تولد بچه هاتون دوران نامزدی خودتون یادتون رفته

  23. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15064
    نوشته ها
    123
    تشکـر
    0
    تشکر شده 62 بار در 49 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    سلام .دلم می خواد پدر خطابت بکنم . نمی دونم چرا اما احساس می کنم یادتون رفته شما پدرید . وقتی پدر شدی دیگه خودت مهم نیستی بچه هات مهم ترند.
    می خوام یه کم بندازم سرت غیرت اگه همین کار رو همسرت می کرد و با یه آشنای قدیمی می پرید ،چه حالی داشتی ؟ واقعا سنتون کم نیست و جوان هم به معنی نادان هم که نیستید . عاقلانه تر فکر کنید و خودتون رو جای همسرتون بزارید .

  24. کاربران زیر از نازنین 1394 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17281
    نوشته ها
    168
    تشکـر
    121
    تشکر شده 106 بار در 73 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکرام نمایش پست ها
    دوستان عزیز و گرامی،ممنونم از اینکه بی پرده و بی تعارف نظرات خودتون رو گفتید و واقعا سپاسگذارم.واقعا نمیخوام ادای بچه ها رو در بیارم بگم عاشقم و .....اما یه چیز رو حس کردم (اونایی که متاهل هستن شاید بیشتر درک کنند)عشق واقعا به معنای واقعی زیبا نیست.عشق یعنی زحمت،سختی،رنج،دوری،و هزار چیز دیگه.اما یه حس رو درون ادم زنده میکنه اون حس ارامشه.نمیدونم تا حالا شده با کسایی که مثل من سر این دو راهی بودن حرف زده باشید یا بشناسیدشون ببینید چطور تعریف میکنن موقع گفتن برق محبت و صمیمیت از نگاهشون میزنه بیرون.دوستان عزیزم میدونم که اگه این تصمیم بر اساس شهوت یا غرسزه جنسی باشه بزودی از بین میبره و ارزشی نداره ولی خودم به این باور رسیدم که شاید آخرین گزینه هم ارضای میل جنسی نباشه.بعضی از دوستان لطف داشتند و کمی مغرضانه گفتن .اما به نظر من چرا خیلی از ما ها زندگی های تکراری و سردمونو مجبوریم ادامه بدیم ایا این منطق درستیه چون بچه داری؟چون به همسر اول تعهد داریم؟من دانش آموخته رشته روانشناسی و امور اجتماعی نیستم اما یه تفاوت بزرگ زندگی های سنتی ایرانی رو با کشور های دیگه قیاس میکنم میبینم اونا براحتی بعد از اینکه نمیتونن زندگی با عشق و محبت داشته باشند در هر مقطعی جدا میشن.فرهنگ حاکم بر خونواده های اینرانی اغلب اینجوریه.طبق اخرین گزارش های معاونت امور اجتماعی تهران وابسته به بهزیستی تا چند سال بعد مشکل اول کشور هرزگی و روسپیگیری تعدد معشوقه های مردان و تعدد دوست های پسر برای خانماست.بنظر شما ما باید به این روند ادامه بدیم؟دقت کردین در کشور ما بچه های نسل دهه شصت و هفتاد به بی مهری و طغیانگیری متهم میشن .میدونید پدر و مارد ها دلنوشته هایی که دارن تاسف و افسوسی است که سالها بخاطر بچه ها،حرف دیگران،ابرو و... خودشون رو فدا کردن.
    میدونم شرایط برای هر دوی ما سخته ،اما نباید کمی به راهی فک کنیم که حال دلمون تو چند سالی که از عمر باقی میمونه خوب باشه؟ادامه دادن به یک زندگی سرد و تکراری تا کجا دوام داره؟همیشه رفتن و ترک کردن معنیش خیانت و عذاب وجدان نیست خیلی از وقتا دری است برای رسیدن به پله های بالاتر.شاید بعضیا میگن دارم توجیه میکنم کارمو.اما باور کنین وقتی با این خانوم هستم زیباترین لحظه های زندگیه؟خوشحال میشم نظر بدید
    پیروز باشید
    دوست عزیز شما در مطالبی که بار اول برای معرفی خودتون و مشکلاتتون گذاشتید اصلا در مورد اینکه زندگیتون سرد و ... حرفی نزدین .حتی به این موضوع اشاره کردید که هنوز همسرتون رو دوست دارید ... من هم تحصیلات دانشگاهیم اصلا ارتباطی با روانشناسی و ... نداره و حتی یکبار عشقی رو از دست دادم که هنوز بعد از گذشت 5 سال هردوی ما داریم از این دوری عذاب میکشیم و خیلی خووووب معنی عشق رو میدونم و داغش حسابی به دلم مونده ... در هرصورت الان مشکل شما این نبود که زن اولتون رو دارید تحمل میکنید ، با توجه به فرمایش خودتون مشکلتون رو به رو شدن با یک عشق ناب بود که هر کدوم از دوستان و من فکر میکنم ( فقط فقط فقط ) نظر شخصیمون رو به شما گفتیم تا شاید بتونید بهتر تصمیم بگیرید و نتیجه نظرهامون این بود که شما هنوز به اندازه ی کافی شناختی از عشقتون و آینده ی پیش روتون ندارید .... همین
    در ضمن این جمله ایی که بیشتر والدین در مورد تحمل زندگی مشترک بخاطر فرزندشون میگن خیلی اشتباهه...
    به نظر من مادر یا پدری که قراره تو خونه هر روز قهر و داد و دعوا راه بندازن و هربار تو دعوا با صدای بلند متذکر بشن که فقط بخاطر بچمون دارم تحملت میکنم همون بهتر جدا بشن تا شاید اون بچه تو آرامش بیشتر و عقده های درونی کمتری بزرگ بشه ...
    بازم میگم فقط نظر شخصی بود ...

  26. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17592
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    دوست گرامی،ممنون،حرفتون به دلم نشست ،اول از اینکه گفتید این اتفاق برای شما هم پیش اومده باعث شد کمی با طمانینه گوش کنم.منم کاملا قبول دارم که باید زمان سپری بشه و با گذشت زمان خیلی از چیزا معلوم میشه،شاید شما هم در اون دوران که این مرحله رو پشت سر گذاشتید جدا از تموم این موارد معنی (حال خوب داشتن)را کاملا درک میکنید.بازم ممنون از اینکه کمک میکنید.موفق و پاینده باشی

  27. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17281
    نوشته ها
    168
    تشکـر
    121
    تشکر شده 106 بار در 73 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکرام نمایش پست ها
    دوست گرامی،ممنون،حرفتون به دلم نشست ،اول از اینکه گفتید این اتفاق برای شما هم پیش اومده باعث شد کمی با طمانینه گوش کنم.منم کاملا قبول دارم که باید زمان سپری بشه و با گذشت زمان خیلی از چیزا معلوم میشه،شاید شما هم در اون دوران که این مرحله رو پشت سر گذاشتید جدا از تموم این موارد معنی (حال خوب داشتن)را کاملا درک میکنید.بازم ممنون از اینکه کمک میکنید.موفق و پاینده باشی
    خواهش میکنم امیدوارم خیلی زود مشکلتون حل بشه و از این دو دل بودن در بیایید، بله خوشبختانه یا متاسفانه خوب میفهمم چی میگید ... مرسی و همچنین شما...

  28. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13130
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    بنظر شما زنی که راحت تعهدات زندگیشو زیر پا میزاره و با داشتن دو تا بچه اینقدر بی عاطفه است که با شما رابطه داره ارزش داره؟ واقع مردا از زندگی چی میخوان پس غرور مردا کجاست؟ مردانگیشون کجاست که خودشونو لایق همچین زنایی میدونن؟ این زن از کجا معلوم از تو دلزده نمیشه؟ کسی که زندگی چند سالشو راحت خراب میکنه؟ واقعا متاسفم برای ادمهایی که خودشون ارامشو از خودشون دور میکنن و اسم این هوس رو عشق میزارن. زنی که راحت به شوهرش خیانت میکنه با حرف زدن و همکلام شدن و درد دل کردن با یه مرد دیگه چاره دردش فقط مردنه؟ براحتی بخودش اجازه میده زندگی کس دیگرو خراب کنه؟ اونوقت شما عاشقشی؟ چقدر عشقا کثیف شدن . دلم برای شوهر و بچه های بیگناه این زن ( نمیشه هم اسمشو زن گذاشت) واقعا میسوزه . زنا برای خودتون ارزش قایل باشین؟ چرا زنایی مثل این مورد حیثیت هر چی زن که مظهر نجابت و پاکیو صبر و تحمله رو زیر سوال میبریم؟ ما به این دنیا نیومدیم دل بشکنیم ما اومدیم ادم وار زندگی کنیم. همسرت با هزار امید و ارزو به زندگیت اومده عقده هاتونو سر یه ادم بیگناه تخلیه نکنین واقعا از ازدواج چی میدونین؟ از زندگی چی میخواین؟ دلم میخواد تو این دنیا نباشم و نبینم کسی داره خیانت میکنه چون خیلی درد داره . خدایا خودت پناه همه باش که بزرگ ترین دشمن قسم خورده ادما داره همه رو به گمراهی میکشونه و میخنده اون وقت ما به پیروی کردن از شیطان و هوس میگیم عشق؟ امان از وقتی که خدا دست کسی رو ول کنه به حال خودش رهاش کنه.

  29. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکرام نمایش پست ها
    با درورد،ضمن تشکر به دلیل ایجاد فضایی مناسب برای دلنوشته ها و مشکلات تا کلیدی برای حل آنها پیدا کنیم.

    من 40 ساله هستم و نزدیک به 14 ساله ازدواج کردم و دو فرزند دارم(11 سال و 8 سال).شروع زندگیم با دوست داشتن بوده و الان هم همسرمو دوست دارم.طبیعتا هنوز اختلافاتی در گفتار و رفتار داریم.شغل مناسبی هم دارم.چهار ماه پیش در اثر تصادفی با خانمی که از دوران کودکی میشناختم برخورد کردم.ابتدا ارتباط از دوستی صرف شروع شد بعد کم کم هم درد وهمکلام و همراز شدیم بطوریکه اکنون که مینویسم واقعا عاشق هم شدیم.ایشون هم 39 سالشونه و 20 ساله ازدواج کردن و دو فرزند 15 ساله و 13 ساله دارن.هیچکدوم تا حالا تجربه عاشقی رو نداشتیم و من خودم شخصا تا قبل از این ماجرا به این چیزا اعتقاد ندارم.من خیلی سعی میکنم منطقی برخورد کنم اما هر دو یه جورایی اسیر هم شدیم.شاید در روز دو تا سه ساعت مکالمه تصویری داریم. اما عهد بستیم بهم برسیم .چون ارامش واقعی رو در کنار هم میدونیم.در زندگی شخصی اون خانم مشکلات عاطفی و جنسی زیادی وجود داره،اما در زندگی شخصی من کمتر این چیزا وجود داره.تنها مشکلی که من دارم اینه که دیگه زندگی فعلی خودم راضیم نمیکنه.چون از هم دوریم خیلی دلتنگ هم میشیم و اینقد همو عاشقانه دوس داریم که بعضی اوقات خودمون متعجبیم.واقعا موندیم چیکار کنیم .خانواده هارو رها کنیم با هم زندگی کنیم یا نه به این زندگی تکراری و سرد ادامه بدیم؟
    سلام

    حتما روابط شما و ایشون غلط غلطه. این هم عشق نیست همانطور که بین شما و همسرتون و ایشون و همسرشان عشقی نبوده و نیست و فقط یک هوس جدیده!!

    ببخشید که اینو رک میگم گفته من نیست تحقیقات علمیه. عشق واقعی بعد از رشد و بلوغ عقلیه و 65% مردم دنیا به این رشد عقلی نمیرسند پس در حقیقت عاشق نمیشند بلکه درگیر بالا و پایین شدن

    و تحت تاثیر هورمونها قرار میگیرند که متاسفانه همیشگی نیست پس بعد از مدتی به سردی روابط میرسند!!!!!!!!؟؟؟؟؟

    و شما هم به ظاهر درگیر همین مسائلید. مواظب باشید که از چاله در نیائید و به چاه بیفتید.

    موفق باشید.

    سپاس

    دکترا در روانشناسی
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  30. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9782
    نوشته ها
    1,515
    تشکـر
    1,321
    تشکر شده 940 بار در 563 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    حتما روابط شما و ایشون غلط غلطه. این هم عشق نیست همانطور که بین شما و همسرتون و ایشون و همسرشان عشقی نبوده و نیست و فقط یک هوس جدیده!!

    ببخشید که اینو رک میگم گفته من نیست تحقیقات علمیه. عشق واقعی بعد از رشد و بلوغ عقلیه و 65% مردم دنیا به این رشد عقلی نمیرسند پس در حقیقت عاشق نمیشند بلکه درگیر بالا و پایین شدن

    و تحت تاثیر هورمونها قرار میگیرند که متاسفانه همیشگی نیست پس بعد از مدتی به سردی روابط میرسند!!!!!!!!؟؟؟؟؟

    و شما هم به ظاهر درگیر همین مسائلید. مواظب باشید که از چاله در نیائید و به چاه بیفتید.

    موفق باشید.

    سپاس

    دکترا در روانشناسی
    سلام.ببخشید اقای دکتر رشد و بلوغ عقلی معمولا از چه سنی ب بعده؟و تحت چه عواملی هست؟ چجوری بفهمیم ب رشد و بلوغ عقلی رسیدیم یا نه؟!!!

  31. 2 کاربران زیر از ملکه اسمان بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه اسمان نمایش پست ها
    سلام.ببخشید اقای دکتر رشد و بلوغ عقلی معمولا از چه سنی ب بعده؟و تحت چه عواملی هست؟ چجوری بفهمیم ب رشد و بلوغ عقلی رسیدیم یا نه؟!!!
    سلام

    عزیز سوال نکته ای و دقیقی کردی که جواب بسیار گسترده و پیچیده ای داره. ولی خوب با توجه به سواد ناقص من و کمی مطالبی که میدانم باید به اختصار بگم که. انسان از سن 7 و 8 سالگی باید شروع

    کنه به رشد دادن عقل (خود رشد و خود شکوفا نیست)که با هوش و خرد متفاوته و تحصیلات و دانش و تربیت میتونه کمک کننده رشد عقلی باشه ولی حتما کافی نیست بنابراین شما انسانهایی رو میبیند با مدارک بالای تحصیلی که در زمینه کاریشان واقعا حرف اول رو میزنند ولی در روابط انسانی و اجتمایی و عشقی و..... گاهی به مانند عقب افتادگان ذهنی عمل میکنند!!!!؟؟
    این رشد عقلی هیچ گاه در هیچ زمان و مکانی به نهایت نمیرسه بلکه همیشه در حال رشده و بهترین برای اینکه ببینیم آیا در این مسیر قرار گرفته ایم یا خیر اینه که نگاهی به اعمال و رفتارهایمان بیندازیم و ببینیم که مثلا اگر الان 18 سال یا 20 سال 30 40 80 50 و..... ساله هستیم در تصمیم گیریها و افکار و رفتارمان و مسئولیتمان به اندازه سن و سال تقویمیمان عمل میکنیم یا اینکه در اکثر مواقع به مانند کودکان

    7 و 8 ساله رفتار میکنیم!؟

    امید دارم این مختصر توضیح ناقص من مسئله رو تا حدودی باز کرده باشه.

    سپاس

    ph.d
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  33. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  34. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9782
    نوشته ها
    1,515
    تشکـر
    1,321
    تشکر شده 940 بار در 563 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز سوال نکته ای و دقیقی کردی که جواب بسیار گسترده و پیچیده ای داره. ولی خوب با توجه به سواد ناقص من و کمی مطالبی که میدانم باید به اختصار بگم که. انسان از سن 7 و 8 سالگی باید شروع

    کنه به رشد دادن عقل (خود رشد و خود شکوفا نیست)که با هوش و خرد متفاوته و تحصیلات و دانش و تربیت میتونه کمک کننده رشد عقلی باشه ولی حتما کافی نیست بنابراین شما انسانهایی رو میبیند با مدارک بالای تحصیلی که در زمینه کاریشان واقعا حرف اول رو میزنند ولی در روابط انسانی و اجتمایی و عشقی و..... گاهی به مانند عقب افتادگان ذهنی عمل میکنند!!!!؟؟
    این رشد عقلی هیچ گاه در هیچ زمان و مکانی به نهایت نمیرسه بلکه همیشه در حال رشده و بهترین برای اینکه ببینیم آیا در این مسیر قرار گرفته ایم یا خیر اینه که نگاهی به اعمال و رفتارهایمان بیندازیم و ببینیم که مثلا اگر الان 18 سال یا 20 سال 30 40 80 50 و..... ساله هستیم در تصمیم گیریها و افکار و رفتارمان و مسئولیتمان به اندازه سن و سال تقویمیمان عمل میکنیم یا اینکه در اکثر مواقع به مانند کودکان

    7 و 8 ساله رفتار میکنیم!؟

    امید دارم این مختصر توضیح ناقص من مسئله رو تا حدودی باز کرده باشه.

    سپاس

    ph.d
    بله مرسی خیلی مفید و گویا بود.تشکر.

  35. کاربران زیر از ملکه اسمان بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه اسمان نمایش پست ها
    بله مرسی خیلی مفید و گویا بود.تشکر.

    موفق باشید.

    سپاس
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  37. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17592
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    دوست عزیز ممنون از نظرت،ولی یه سوال دارم ،اکثر دوستایی که من کامنتاشون رو راجع به این موضوعات میخونم یه حسی بهم دست میده و یه علامت سوال بزرگی،که اگر من همین شرایط را از همتون میپرسیدم اما با این تفاوت که میگفتم مجردم و اون خانم مجره چه جوابی میدادید؟؟ حقیقتش میخوام بدونم شاخص شما که از بیرون گود داستان رو میبینید به چه صورتیه؟؟ ممنون میشم.پاینده باشی

  39. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دو راهی بزرگ انتخاب

    به نظر من اگه شما مجرد هم بودین، در اصل موضوع فرقی نمیکرد. به قول معروف آواز دهل شنیدن از دور خوش است. شما یه ذهنیت زیبا از اون خانم واسه خودتون ساختین و چون ازش دور هستبن با تصوراتتون نسبت به ایشون زندگی میکنین.
    اینکه شما بعد از سالها همبازی کودکی تونو دیدین اونقدر در شما هیجان ایجاد کرده که اونو با عشق اشتباه گرفتین.
    با زندگی زیر یه سقف میشه فهمید واقعا تحمل هم دیگه رو دارین یا نه.
    الان شما فقط نکات مثبت همو میبینین، وقتی زیر یه سقف زندگی کردین و نه تنها با کمبودهای هم ساختین، بلکه به پیشرقت هم کمک کردین، اونوقت میشه اسمشو عشق گذاشت. یعنی چیزی که الان بین شما و همسرتونه ولی نمی بینیدش.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد