نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: ازم متنفره!!!

772
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17617
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    ازم متنفره!!!

    سلام چند روز پیش دفترخاطرات یکی از اشنایانمو یواشکی خوندم البته اتفاقی دیدمش و کنجکاو شدم توش در مورد من و خانواده م نوشته بود گفته بود ازمون متنفره! بدترین ارزوهارو برامون داره و کلی فحش!!! ارزو کرده بود من بمیرم و بیاد جون دادنمو ببینه!!!
    دلیل این همه تنفرو نمیدونم!!!
    شوکه شدم!!!
    حالا وقتی میبینمش صداشو میشنوم حالم بد میشه

    نمیدونم چیکار کنم!!!
    باید ب روی خودم نیارم!!!
    راهنماییم کنید!!!
    چ واکنشی نشون بدم!!! دیوونه شدم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : ازم متنفره!!!

    خب اشناهتون کییی هست چه نسبتی به شما داره
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16374
    نوشته ها
    164
    تشکـر
    23
    تشکر شده 101 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ازم متنفره!!!

    اولا که کارت خیلی خیلی زشت بوده که رفتی دفتر خاطراتشو بدون اجازه خوندی!
    دوم اینکه مشخصاتشو بگو ببینم چند سالشه؟ دختره یا پسره؟ چونکه اگه همونطوری که من حدس میزنم دوستت یه دختر نوجوون باشه احساساتش آنی و زودگذره و احتمالا یه دلخوری جزیی پیش اومده که اون احساسات تند رو توی دخترش نوشته به زودی برطرف میشه.
    نگران نباش

  4. کاربران زیر از yalda_arezou بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15848
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    16
    تشکر شده 34 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازم متنفره!!!

    باسلام وتشکر از حضورتون در انجمن
    باید بگم که بهتر اینه که بهشون نزدیک شین سعی کنید با ایشون حرف بزنید ودلیل اینهمه نفرت رو ازشون بپرسین
    واینکه بهتره به گذشته ای که با ایشون داشتین رجوع کنید وببینید کجا اشتباه کردین که باعث عذاب این فرد شدین
    میخوام حکایتی رو براتون بگم امیدوارم بهتون کمک کنه تا سعی کنید حلالیت ایشونو نسبت به خودتون بگیرید.

    در کتاب نشان از بی نشان ها این حکایت نقل شده که واگذار کردن به خدا تا چه اندازه ممکن است خطرناک باشد و تا چه اندازه می تواند این واگذاری و نفرین از روی ناتوانی، خانمانسوز و هلاک کننده باشد. می گویند: یک روز مرحوم بابا رستم به مرحوم حاجی می فرمایند: بروید شهر مقداری ماست بخرید و بیاورید.

    مرحوم حاجی طبق دستور عمل می کند. در مراجعه با یکی از سوارهای حکومتی برخورد می کنند. سوار از ایشان می خواهد که لباسها و اسبش را نگهداری کند تا او در رودخانه شنا کند.



    مرحوم حاجی می فرمایند: وقت ندارم و باید بروم. آن مرد جاهل با دسته تازیانه به سر حاجی می زند، طوری که سر ایشان می شکند و ماستها می ریزد. مرحوم حاجی با سکوت در کنار رودخانه خود را تمیز می کند. مجددا ماست می خرد و مراجعه می نماید. مرحوم بابا علت تأخیر را جویا می شود. مرحوم حاجی قضیه را شرح می دهد. مرحوم بابا سؤال می کند: شما چه عکس العملی نشان دادی؟ مرحوم حاجی می گویند: هیچ نگفتم و جزای عمل او را به خدا واگذار کردم. بابا می فرماید: کار خوبی نکردی، برای اینکه او سر شما را شکسته به خدا واگذارش نمودی. فورا با عجله برگرد و با او تغیر و تشدد نما. مرحوم حاجی فورا برمی گردد؛ ولی هنگامی بر می گردد که کار از کار گذشته و اسب، او را بر زمین زده و هلاکش کرده بود.

    سرگردانی انسان ها نیز از آثار نفرین است اگر انسان کاری کند که نفرین حقی او را بگیرد، ممکن است در زندگی گرفتار سرگردانی شود، چنان که دعای بد و نفرین حضرت موسی(ع) موجب سرگردانی یهودیان به مدت چهل سال شد..
    موفق باشید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد