نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: سیبی گاز زده به نام ایران

3003
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    سیبی گاز زده به نام ایران




    سیبی گاز زده به نام ایران

    می‌گویند درست 70 سال پیش در چنین روز‌هایی بود که جغدهای منحوس عمارت شمس‌العماره دوباره از اتاق ساعت بیرون زدند و نحسی‌شان آمد به ایران، بعد مردم معمولی زیر بمباران یک‌باره ارتش روس و انگلیس، از هم پرسیدند چه خبره؟ و شاهد بازشدن مرزهایشان، کشته‌شدن هم‌شهری‌ها و سربازانشان و بالاخره اشغال کشورشان شدند. جالب این بود که تا خود انگلیس و روسیه نماینده‌هایشان را به در خانه نخست وزیر حسنعلی منصور نفرستاده بودند و در ساعت چهار صبح روز سوم شهریور 1320 بیدارش نکرده بودند، کسی آمدنشان را جدی نمی‌گرفت و به قول سر ریدر بولارد سفیر انگلیس، انگار حتی خود شاه هم از ماجرا بی‌خبر بود.

    البته ناگفته نماند که قبل‌تر تهدید‌هایی هم شده بود، نامه‌های تند و تیز و صریحی که رضاخان با آن روحیه لجبازانه‌اش زیرسبیلی رد کرده بود و تهدید‌های تلفنی و گوشزده‌هایی که هیچ کس جدی نمی‌گرفت. حالا این که چی شد همچین شد و چی شد که ظرف 12 روز مملکتمان را گرفتند و شاه را با اتومبیل شخصی فرستادند جزیره باقالی‌ها و چی شد که کلی بی‌گناه و غیرنظامی کشته شدند، همه برمی‌گردد به بی‌معرفتی قدرت‌های بزرگ و اشتباهات غیر قابل جبران بزرگان آن روز ما و البته نفس جنگ که جز کشتار و ناامنی نمی‌آورد شکر خدا. بیایید یک خاطره تلخ و بی‌شوخی بخوانید و سر جدتان ایراد نگیرید که چرا همچین است.

    اول - 12/6/1318 روزنامه اطلاعات ایران
    «در این موقع که متاسفانه نایره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است، دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم می‌رساند که در این کارزار بی‌طرف مانده و بی‌طرفی خود را محفوظ می‌دارد.»
    محمود جم، نخست وزیر وقت


    دوم - تاریخ می‌گوید
    در 1318 شمسی، یعنی دو سال قبل از حمله تند و تیز متفقان به ایران، جهان شاهد پروبال‌گرفتن مردی به نام هیتلر بود و تاکتیک‌های عجیبش برای آن چیزی که اتحاد قدرت‌ها می‌نامید و اسم درستش بود جهانگیری. بعدتر هم وقتی (در 9 شهریور) به لهستان حمله کرد تا نقشه‌اش را عملی کند، انگلیس و شوروی و فرانسه دیگر اعلان جنگ کرده بودند و داشتند قوای متفقان را تشکیل می‌دادند که جهان را به دوسته دوست و دشمن تقسیم می‌کرد. هرچند گفتنی است که آن روزها دولت رضاخان اعلام بی‌طرفی کرده بود و مثلا وارد جنگ نشده بود که البته حمله ارتش نیروی زمینی آلمان در یکم تیرماه 1320 به روسیه، دیگر ایران را به شکل حلقه ارتباطی روسیه و انگلیس درآورد و گازش زد.
    خب، لابد خبر دارید که همان سیب گاززده‌ای که اسمش ایران بود، سعی کرد بی‌طرف باقی بماند و در جوابش شوروی و انگلیس نامه‌ای نوشتند و تهدیدش کردند که باید اتباع آلمانی را از کشورش اخراج کند و این‌قدر نامه فدایت شوم برای آلمانی‌ها نفرستد و بگذارد که سربازان انگلیس و آذوقه و اسلحه‌شان با راه‌آهن از جنوب تا شمال بروند و به روس‌ها نیرو برسانند تا شاید تسخیر نشود. البته شاهی که خودشان هم معتقد بودند از بیخ و بن خودی است، جوابشان کرد و با سرتقی تقاضای حق گذر و گمرکی کرد و کارشناسان آلمانی‌اش را حمایت هم کرد که دیگر طاقت نیاوردند و تهدید کردند که این بی‌چشم و رویی‌اش را نمی‌بخشند و همین هم شد که تقریبا دو ماه بعد از تهدیدکردنشان تجاوز بی‌خبر روس‌ها به شمال و انگلیس‌ها به جنوب و غرب شروع شد و کسی هم نتوانست جلویشان را بگیرد.


    سوم - روزنامه اطلاعات یک‌شنبه، 3 /6/1320
    گزارش آقای نخست وزیر درباره یادداشت‌های دولت انگلیس و شوروی به دولت شاهنشاهی و تجاوز نیروهای مسلح آن دو دولت به مرزهای ایران...
    آقای رئیس: آقای نخست وزیر فرمایشی دارند.

    آقای نخست وزیر: مطالبی که حالا به اطلاع آقایان می‌رسد، فقط برای گزارش جریانات اخیر وقایعی است که روی داده است. به طوری که از ابتدا وقوع جنگ کنونی بنا به فرمایش ملوکانه مقرر گردید دولت شاهنشاهی بی‌طرفی ایران را اعلام نموده با تمام وسایل و قوای خود دقیقا این سیاست را پیروی و به موقع اجرا گذاشته و با یک رویه صریح و روشنی در حفظ کشور از خطر سرایت جنگ و در صیانت حقوق مشروع تمام دول که با ایران ارتباط دارند به‌ویژه دول همسایه کوشیده چنان که تا حال هیچ خطری در ایران از هیچ یک از آنها متوجه نگردیده.

    عموم نمایندگان: صحیح است.

    سیبی گاز زده به نام ایران

    ]آقای نخست وزیر:[ متاسفانه با تمام این مجاهدات که دولت ایران به منظور حفظ امنیت و آسایش کشور و رفع نگرانی دو دولت همسایه خود نمود... نتیجه این شد که نمایندگان شوروی و انگلیس ساعت چهار امروز صبح به منزل نخست وزیر رفته هر کدام یادداشتی مبنی بر تکرار مطالب گذشته که جواب آنها با اقدامات اطمینان‌بخش داده شده بود تسلیم نموده و در این یادداشت‌ها توسل خود را به نیروی نظامی اخطار کرده‌اند... دولت لازم می‌داند به عموم افراد کشور توصیه و تاکید نماید که در این موقع باید کمال خونسردی و متانت را رعایت نموده و با رعایت آرامش رفتار نمایند:

    نمایندگان: صحیح است.

    چهارم :نماینده‌های شوروی و انگلیس که ساعت چهار صبح در خانه حسنعلی منصور رفته بودند
    بعد‌ها در خاطراتشان نوشتند که شاه ایران به کل از ماجرا بی‌خبر بود و مثل مردم که در شوک بمباران زمینی و هوایی مانده بودند حیرت‌زده شده بود، حتی دریفوس سفیر آمریکا در ایران از سفیر انگلیس نقل می‌کند که «در شرفیابی صبح امروز او دریافته است که شاه ایران ابدا در جریان مسائل حاد روز قرار نگرفته است و دولت ایران یادداشت‌ها و اعتراض‌های مکرر ما را در نزد شاه بی‌اهمیت جلوه داده و حادثه صبح امروز را نمی‌توانست باور کند.» چیزی که گمانم حتی در ابتدایی‌ترین کشورهای جهان هم بی‌سابقه و عجیب بوده است، به هرحال آن جور که مردم و خاطره‌هایشان تعریف می‌کنند، تا آمدند به خودشان بجنبند، جنگ شروع شده بود و هزاران نفر مرده بودند و رادیو داشت عزای عمومی اعلام می‌کرد و جنگ تازه آمده را...


    پنجم: روزنامه اطلاعات، دوشنبه 4/6/1320، اعلامیه شماره یک ستاد ارتش
    1 - ساعت چهار روز سوم شهریورماه ارتش شوروی در شمال و ارتش انگلیس در باختر و جنوب باختری مرزهای کشور را مورد تعرض قرار داد.

    2 - شهرهای تبریز، اردبیل، رضاییه، خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، مهاباد، بناب، رشت، حسن کیاده، میانه، اهواز، بندر پهلوی مورد بمباران هوایی واقع و تلفات وارده نسبت به مردم غیرنظامی زیاده نسبت به نظامیان، با وجودی که سربازخانه‌ها را بمباران می‌کنند، معذلک نسبتا کم بوده.

    3 - نیروی موتوریزه و مکانیزه شوری در محور جلفا، مرند، ویل دشت، ماکو، قره ضیاالدین و نیروی موتوریزه ارتش انگلیس در محور خانقین، قصر شیرین و نفتخانه گیلان و آبادان و بندر شاهپور قصر شیخ به تعرض پرداخته‌اند.

    4 - نیروی دریایی شوروی در کرانه‌های دریای خزر و نیروی دریایی انگلیس در بندر شاهپور و خرمشهر تعرض نموده‌اند.

    5 - واحدهای ارتش که غافل‌گیر شده‌اند، در حدود امکان به استقبال آنها شتافتند و در نقاط مختلفه به آنها تماس حاصل نموده و به دفاع پرداختند و دو ارابه زره‌پوش مهاجم در منطقه باختر مورد اصابت و از کار افتاده و پیشروی مهاجمین متوقف شد.

    6 - در کلیه مناطق شمالی و باختری روحیه اهالی بسیار خوب و عموما تقاضای دخول در صف ارتش و حرکت به جبهه برای دفاع از آزادی میهن می‌نمایند.


    ششم - جنگ داشت کشور را می‌سوزاند، بندر انزلی دائم زیر بمباران ارتش روسیه بود
    فرمانده نیروی دریایی ایران کشته شده بود، منصور نخست وزیر استعفا کرده بود و شاه دنبال نخست وزیری دیگر به در خانه محمدعلی فروغی از چشم افتاده رسیده بود. بعد هم در جنوب کشتی‌ها به دست انگلیسی‌ها می‌افتاد، در شمال ارتش روسیه پیشرفت می‌کرد و در غرب همه چیز ویران شده بود، انگار نه انگار که ارتش بزرگ شاهنشاهی در کار بود، البته از حق نباید گذشت وقتی که به گفته تاریخ «حتی برای پنج روز هم مهمات و آذوقه در اختیار ارتش نبود »، چه انتظاری می‌شد داشت، خب مردم تهران هم عاقل‌تر از همه اسباب روی دوش به ییلاق فرار کرده بودند و شهر به هم ریخته بود حسابی، که می‌گویند روز پنجم شهریور بالاخره رضا شاه در جلسه هیئت وزیران اعتراف کرد که چاره استعفای خودش است و خب البته آنها هم گفتند: نه. در حالی که همه‌شان از جمله همان فروغی می‌دانستند مشکل متفقین همین شاه ایران است و دیگر نمی‌خواهند برای به‌دست آوردن خواسته‌شان زیاد انرژی بگذارند. چیزی که روز بعد از نطق نخست وزیر و مذاکره‌اش با نماینده‌های دو دولت برای ترک مخاصمه بر همگان معلوم شد، آن هم وقتی در ششم شهریور نخست وزیر ایران ضمن دعوت به آرامش مردم ایران درباره دولت‌های متجاوز گفت: «می‌آیند و می‌روند؛ حوایجی دارند و به ما کاری ندارند.» یعنی حوایجشان را می‌دهیم می‌روند پی کارشان دیگر!


    هفتم - چهارشنبه 5/6/1320 روزنامه اطلاعات سرمقاله
    «دیروز نیروی هوایی شوروی مخصوصا مدت زیادی به روی شهر بی‌دفاع و باز بندر پهلوی پرواز کرده و بمب‌های سنگین فرو ریخته‌اند. در نتیجه این بمباران تلفات زیادی به مردم غیرنظامی وارد آمده است. در صفحات دیگر این روزنامه ما مکرر گوشزد کرده‌ایم که دولت ایران بی‌طرف بوده و ایرانیان آرزویی جز صلح و آرامش نداشته و در صدد جنگ با هیچ دولتی نیستند، با این حال نمی‌دانیم که نیروی هوایی شوروی از روی چه اصول و مطابق با چه رویه‌ای مبادرت به چنین عملیات تجاوزکارانه می‌کند؟... اینک اعتراض خود را بدین وسیله به گوش جهانیان رسانیده و منتظر نتایج اقدامات دولت در این خصوص هستیم.»


    هشتم - شنبه هشتم شهریور1320، دیگر ایران به سه قسمت تقسیم شده بود
    شمال در درست شوروی، جنوب و مناطق نفتی دست انگلیس و وسط مسط‌ها در دست نیروهای ایران، تازه روز قبلش هم رضا شاه داده بود دو لشگر کامل از سرباز را از حومه تهران و کرج جمع کنند و بیاورند و یک نیروی 50 هزار نفری در تهران سامان بدهند، اما درست در این روز شورای عالی نظام یا همان شورای جنگ سر خود دستور مرخصی سربازان وظیفه را داد و گفت که 30 هزار تا سرباز پیمانی استخدام می‌کند تا مملکت را نجات دهد، آن هم در روزی که همه اهالی خانه رضاشاه با اتومبیل به اصفهان فرار کرده بودند و حتی کله گنده‌هایی مثل سرهنگ مختاری که کلی قتل به دستور شاه کرده بود، از مهلکه فرار کرده بودند و خلاصه شهر در دست غریبه‌ها بود. همین هم بود که سرباز‌های بی‌خبر همه جا گرسنه و تشنه، افتادند توی شهر تهران و جاده‌ها و مردم ترسیدند و بلبشو شد و سپهبد امیر احمدی دستور حکومت نظامی تهران را داد و خودش حاکم نظامی شد.


    نهم - «آگهی حکوت نظامی در تهران
    به عموم اهالی پایتخت بدین وسیله آگهی داده می‌شود از این تاریخ مقررات حکومت نظامی در پایتخت برقرار و به عموم افراد پایتخت توصیه می‌شود با نهایت شهامت، خونسردی را از دست نداده و در حفظ انتظامات با ماموران فرمانداری نظامی و شهربانی کمک لازم بنمایند. وسایل آسایش عمومی از هر حیث فراهم شده، ضمنا برای استحضار عموم تذکر داده می‌شود خواربار شهر تامین و از این حیث به هیچ وجه جای نگرانی نیست. عبور و مرور از ساعت 9 شب در شهر به کلی ممنوع است. پاره‌ای از موارد قانون حکومت نظامی برای استحضار عامه گوشزد می‌شود.
    فرماندار نظامی تهران *** سپهبد امیر احمدی»


    دهم - داستان رضاشاه و خلق و خویش را آن قدر در مدرسه برایمان گفته‌اند که خودمان فوت آبیم
    اما خب ماجرای یک‌شنبه 9 شهریور آن سال، یک چیز دیگر است وقتی رضاخان همه عاملان مرخصی سربازان را که اصلا ارتش را منحل کرده بودند و گند به همان یک چارک نظم زده بودند، به سعدآباد احضار کرد و بعد فحش و فضاحت کفیل وزیر جنگ، سرلشگر احمد نخجوان و سرتیپ علی ریاضی را با باعث و بانی بدبختی‌ها دانسته بود و وقتی ترس و لرزشان را دیده بود، بهشان حمله کرده بود و خلاصه کار کتک‌زدن بالا گرفته بود و چند نفری هم با تیغ شمشیر تزیینی زخمی شده بودند، فرار کرده بودند و دست آخر هم که یکی ماجرا را انداخته بود گردن ولیعهد، می‌گویند دیگر شاه داد زده بود: «هفت‌تیر من را بیاورید» و خدا می‌داند اگر هفت‌تیر دستش داده بودند، الان تاریخ ایران چی بود و کجا رفته بود.


    یازدهم – دیگر همه چیز به هم ریخت گمانم، بعد از کتک خوردن افسران بلند مرتبه
    مردم شهر را گذاشتند و در رفتند و بعد هم خبر آمد که قشون شوروی از دروازه‌های قزوین گذر کرده‌اند و دارند سر می‌رسند که تهران را تسخیر کنند و آن سرباز‌هایی که با کامیون و موتورسیکلت از خانه‌ها و جاده‌ها جمع شده‌اند، به هیچ دردی نمی‌خورند، هرچند دولت‌های متفقین همان روز شهر را نگرفتند، چون لابد داشتند فکر می‌کردند جانشین این شاه کی باید باشد و آن پسر درس خوانده فرنگش به درد می‌خورد یا نه، توی همین استراحت موقتی بود که ایران به آلمان و متحدینش اعلان جنگ داد و دستور دورکردن کارشناسان آلمانی‌اش را هم داد و خلاصه کارهای متفقین پسند انجام داد، گرچه آن سرمقاله روزنامه اطلاعات که به توقیفش انجامید، با وجود تصور مدیر روزنامه‌اش، حرف دیگری می‌زد.

    روز چهارشنبه 19/6/ 1320؛ روزنامه اطلاعات، سرمقاله، تاثر مردم
    «مردم پایتخت از صبح روز پیش منتظر اقدام‌های دولت راجع به حل قضایای اخیر بودند. اما هیچ کس انتظار نداشت قضیه به این صورت درآید و شرایطی به این دشواری تحمیل شده باشد. همان‌طور که دیروز نمایندگان مجلس متاثر گردیدند، امشب نیز مردم پس از آگاه‌شدن از این جریان، بی‌نهایت افسرده و متالم شدند. دولت ایران از آغاز جنگ کنونی کوشش فراوانی در حفظ بی‌طرفی خود کرد (بی‌طرفی در جنگ جهانی دوم یعنی پاسیوبودن و در نتیجه طعمه حریفان قدرتمندشدن)، ولی همان‌طور که آقای نخست وزیر گفت «تقدیر چنین بود» که ما هم از آتش این جنگ برکنار نمانیم...

    البته خوانندگان اين مقاله هر قدر متاثر و اندوهناک باشند، حق دارند، ولی دولت جز رویه‌ای که پیشه خود ساخته بود چاره دیگری نداشت و در این موقع بحرانی و دشوار جز این راهی به نظر نمی‌رسید... راست است که ما با آلمان و ایتالیا جز یک سری روابط عادی و اقتصادی روابط دیگری نداشته‌ایم، ولی میل داشتیم به این روابط حسنه ما خللی وارد نیاید (از نظر اقتصادی آلمان به ایران بدهکار بود و می‌بایستی جنس به ایران می‌فرستاد که به خاطر جنگ جهانی این اجناس ارسال نمی‌شد. بنابراین علیه آلمان با متفقین به توافق رسیدن یعنی از طلب خود از آلمان دست برداشتن) و اصل بی‌طرفی هم که مرام و آرزوی عمومی ملت ایران می‌باشد، همین اقتضا را داشت که ما با تمام دول و ملل جهان دارای روابط دوستانه و حسنه باشیم. متاسفانه دولت امروز ناگزیر شده است که سفارتخانه‌های آلمان و ایتالیا و مجارستان را در ایران برچیند، ولی سفارتخانه‌های ما در پایتخت‌های این کشورها مانند پیش دایر و روابط سیاسی ما هم با آنها برقرار است... در عالم همسایگی انتظار ما از دولت‌های شوروی و انگلستان بیش از اینها بود....»

    آخر - بقیه داستان شرح و بسط زیادی دارد، به هرحال روزنامه اطلاعات تا 25 شهریور همان ماه یعنی روزی که بالاخره شاه استعفا کرد و به اصفهان و بعد به تبعید رفت، تعطیل شد. آن هم به خاطر ترس شاه از اشغال کامل تهران و آمدن حکومت انگلیس و روسیه به تهران، خود نیروهای متفقین هم ولیعهد را با لباس شخصی و توی یک اوتومبیل کرایسلر قدیمی قایم کردند و از در مجلس رد کردند و آوردند که قسم شاهی بخورد، بعد هم البته قحطی بود و مرض و ماندن روس‌ها تا پنج سال بعد در ایران تا جریان‌های کنفرانس تهران و کلک رشتی قوام نخست وزیر برای نجات ایران، هرچه بود و هرچه شد برای مردم فقط یک جنگ بود و یک دردسر دیگر، از بس که جغد‌های عمارت شمس‌العماره نحس بودند.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  2. 5 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 12
    آخرين نوشته: 05-18-2021, 02:28 PM
  2. درمان سیاهی دور چشم
    توسط تنها در انجمن مشاوره پزشکی
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 08-01-2015, 05:03 PM
  3. این غذاهای جوان کننده را بشناسید!
    توسط Artin در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-25-2013, 12:51 AM
  4. کتاب «مشاوره آسیب زا»
    توسط R e z a در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-17-2013, 10:05 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد