اینم چند تا دیگه سوال :
من : معمولا دخترا تو سن تو زمان اوج خواستگار داشتنشون هستش واسه تو هم همینطوره قطعا خواستگار زیاد میاد چرا ازدواج نمیکنی
او : چون که الان شرایط خودم و خانوادم اوکی نیست
من :نظرت درباره ازدواج تو سن پایین چیه
او : مخالفم چون طرف هنوز چیزی از زندگی نمیدونه
من : به نظرت سن مناسب واسه دختر و پسر چنده؟
او : پسر 26.27 دختر 23.24
بايد ميپرسيدي اگر كسي بياد كه شرايطش خوب باشه و يه مدت برا آشنايي نامزد كنين كه همو بشناسين چطوره؟!
اگه اينم بپرسي كامل ملتفت ميشه بهش نظر داري 😁، بگو نظرت راجب ازدواج به يه شهر ديگه چجوريه؟
بنظرم يه جوري هم جواب همين سوالا رو از مادر دختر هم بگير
در مورد این چند تا سوالی که جواب داده نظرت چیه
سوال بعدی
از اون دخترایی هستی که میگه ازدواج فقط تو شهر خودم و فقط با همشهری خودم یا اینکه با زندگی تو شهرای دیگه و با غیر همشهریت هم مشکلی نداری ؟
او : نه مشکلی ندارم
بنظرم منطقي حرف زده.
به دختر ١٨ ساله بياي راجب ازدواج بگي خب بايدم مخالفت كنه چون تازه داره وارد اجتماع بزرگتر مثل دانشگاه و جامعه ميشه و نميخواد بره زير بار مسئوليت زودهنگام 😁
منم سنم داره بالا میره یعنی صبر کنم تا او 23 سالش بشه و من 25.26 ؟
واسم عجیبه چرا فقط جواب دهنده هستش دوست داشتم سوال کننده هم باشه
وقتی من میگم در مورد خواستگاراش او بپرسه تو خودت چرا ازدواج نمیکنی و الی آخر
نه
فك كنم الان منظورتو رسوندي بهتره حضوري بهش جريان رو بگي و ببيني نظرش چي هست
خواهر پریماه و یلدا منتظرتون هستم .به نظرتون چرا نمیپرسه که مثلا چرا این سوالاتو میپرسی و این حرفا؟
کل سوالاتی که امروز ازش پرسیدم :
من : نظرت درباره من و شخصیت و اخلاقم چیه
او : نظری ندارم راجبت چون خوب شخصیتتو نمیشناسم فقط در همه چی و همه جا مرد باشه همین
من : معمولا دخترا تو سن تو زمان اوج خواستگار داشتنشون هستش واسه تو هم همینطوره قطعا خواستگار زیاد میاد چرا ازدواج نمیکنی
او : چون که الان شرایط خودم و خانوادم اوکی نیست
من :نظرت درباره ازدواج تو سن پایین چیه
او : مخالفم چون طرف هنوز چیزی از زندگی نمیدونه
من : به نظرت سن مناسب واسه دختر و پسر چنده؟
او : پسر 26.27 دختر 23.24
من : از اون دخترایی هستی که میگه ازدواج فقط تو شهر خودم و فقط با همشهری خودم یا اینکه با زندگی تو شهرای دیگه و با غیر همشهریت هم مشکلی نداری ؟
او : نه مشکلی ندارم
اينكه چجوري فهميده رو بيخيال
سوالات بقدر كافي تابلو بوده.
واسه ساختن هيكلت هميشه وقت هست، بنظرم الان كه منظورتو ميدونه اگه اقدامي نكني بايد منتظر عواقبش و حسرت خوردن باشي جدي ميگم..حضوري تنها باهاش حرف بزن.نگو يكي از گزينه هاي مدنظرت هس بلكه بگو تنها گزينه مدنظرت هس يكم سياست داشته باش 😁
بزار اول خودتو قبول كنه بعد برو رو هيكلت كار كن.
الان بهش گفتم :
من به زود ازدواج کردن ولی درست ازدواج کردن اعتقاد خاصی دارم خودمم دوست دارم زود ازدواج کنم از 3 مرحله مد نظرم 2 مرحلش انجام شده 1 مرحله دیگه مونده که ایشالا تو این یکسال انحام میدم و بعدش موضوع را با تنها گزینه مد نظرم در میون میزارم واسه نامزدی
==
نظرتون چیه
اگه فهمیده چرا هیچی نمیگه که منم متوجه بشم فهمیده
براي اينكه اون دختره و تو پسري
اون بايد شأنشو حفظ كنه
ببين اين حرفت درست نبود فك نكن با اين حرفا ميتوني برا خودت يكسال زمان بخري.
اگه واقعا مناسبه باهاش بايد حرف بزني وگرنه بايد منتظر باشي تو اين يكسال كه بقول خودت ميخواي هيكلتو بسازي هر لحظه از دستش بدي.
اس دادنو بزار كنار
فقط حضوري راجب اينكه ميخوايش بهش بگو
نگو سن من فلانه سن تو فلانه
نگو يكسال ميخوام برم فلان كار كنم بعد بيام
رك و راست بهش بگو مدتيه قصد ازدواج داري و اون مورد مناسبي برات هست بگو عجله هم نداري و ميتونين با دونستن خانواده ها در تماس باشيد تا همو بشناسيد بعد ازدواج ميكنيد.
نري برا خودت جمله اختراع كني كارو خراب كني، از من گفتن
الان بهش گفتم :
من به زود ازدواج کردن ولی درست ازدواج کردن اعتقاد خاصی دارم خودمم دوست دارم زود ازدواج کنم از 3 مرحله مد نظرم 2 مرحلش انجام شده 1 مرحله دیگه مونده که ایشالا تو این یکسال انحام میدم و بعدش موضوع را با تنها گزینه مد نظرم در میون میزارم واسه نامزدی
او : خوبه مبارکه پس
خانوم یلدا آرزو .ستاره.آقای آریا که دارید تایپیکمو میبینید
شماها هم نظرتون را بگید
بنظر من اگه ميخواي بندازيش يكسال ديگه از دستش ميدي..
رك بهت بگم يا تو اين مدت بهش بگو يا ديگه برو سراغ يه گزينه ديگه..
الان با اون حرفت فكر ميكنه كس ديگه مدنظرته و رفتي خواستگاريش و اگه احساسي بهت پيدا كرده باشه شروع ميكنه به از بين بردن احساسش و بعد وابسته يكي ديگه ميشه و اونموقع ديگه اقدامت فايده اي نداره.
یعنی الان بزرگترین آرزوم اینه یه حرفی را بگید بزنم بهش در عین اینکه منظورمو غیر مستقیم میرسونم بهش هم بگم یکسال زمان نیاز دارم .
الان بهش اس بدم اینطوری بگم چطوره :
وای چقدر حرف زدم من امروز .ایشالا که منظورمو از حرفام فهیده باشی
یا مثلا بگم وای چقدر غیر مستقیم حرف زدن سخته
من : نظرت درباره من و شخصیت و اخلاقم چیه
او : نظری ندارم راجبت چون خوب شخصیتتو نمیشناسم فقط در همه چی و همه جا مرد باشه همین
من : معمولا دخترا تو سن تو زمان اوج خواستگار داشتنشون هستش واسه تو هم همینطوره قطعا خواستگار زیاد میاد چرا ازدواج نمیکنی
او : چون که الان شرایط خودم و خانوادم اوکی نیست
من :نظرت درباره ازدواج تو سن پایین چیه
او : مخالفم چون طرف هنوز چیزی از زندگی نمیدونه
من : به نظرت سن مناسب واسه دختر و پسر چنده؟
او : پسر 26.27 دختر 23.24
من : از اون دخترایی هستی که میگه ازدواج فقط تو شهر خودم و فقط با همشهری خودم یا اینکه با زندگی تو شهرای دیگه و با غیر همشهریت هم مشکلی نداری ؟
او : نه مشکلی ندارم
من : من به زود ازدواج کردن ولی درست ازدواج کردن اعتقاد خاصی دارم خودمم دوست دارم زود ازدواج کنم از 3 مرحله مد نظرم 2 مرحلش انجام شده 1 مرحله دیگه مونده که ایشالا تو این یکسال انحام میدم و بعدش موضوع را با تنها گزینه مد نظرم در میون میزارم واسه نامزدی
او : خوبه مبارکه پس
من : تو این یکسال میخوام از دیو تبدیل بشم به آدمیزاد از نظر هیکل
او : حتما
=====
من رفتم حرم ایشالا فردا شب میام نظراتتون را میخونم
از این دوستی ها دست بردارید...
به نظر من دختره فهمید و خودشو زده به اون راه
و نظرش احتمالا منفی چون اشاره هم کرده چه سن رنجی ازدواج میکنه و. بخاطر شرایط خانوادش و خودش ازدواج نمیکنه
به نظر من بیخیالش شو داداش گلم
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
قصدم بد نیست فقط نظرم اینه
خواستگاری دو نوع هست
1-به طور صریح
2-به طور ضمنی
شما به طور ضمنی از ایشون خواستگاری کردید که خودش هم فهمید و ایشون هم به طور ضمنی جواب رد داد با مشخص کردن سن دختر برای ازدواج..
خداحافظ
این ایدی دیگه دست من نیست..خصوصی نفرستید..
اینم از سعید021 ک ب پایان رسید.....
به نظر من که قشنگ هدفتو فهمیده. ما دخترا زود این چیزا رو میفهمیم. اما هردختری جای ایشون باشه همینطور جواب میده که در شأنش باشه اما لزوما معنیش جواب منفی نیست. فک کنم وقتشه کاملا صریح حرفتنو بهش بزنین
Sent from my GT-I9300 using Tapatalk
راستش ته دلم خالی شد یکم یه جورایی 1000 درصد مطمئن بودم جواب این دختر مثبته
الان تو ذهنم اومد آخرش ازدواج میکنم یا نه یا اینکه قسمته تا آخر عمرم مجرد باشم
کلان نمیدونم چیکار کنم هم از یه طرف کیس مورد علاقمه هم از یه طرف ترس دارم بهش بگم جواب منفی بده هم ضایع بشم هم یه جورایی شخصیتم پیشش پایین بیاد میخوام 100 درصد که مطمئن شدم جوابش مثبته بعد بهش بگم و رسمی برم جلو
الان باز تمام فکرایی که قبلا میکردم اومد تو ذهنم :
نکنه من یه صفت بدی دارم که لایق ازدواج نیستم .چرا هر دختری میاد سمتم هدفش تیغ زدن منه کسی منو به عنوان همسر آیندش مد نظر نمیگیره. نکنه من لیاقت ازدواج را ندارم .ولی بچه ها وقتی خودمو با بعضی از آدمای اطرافم که ازدواج کردن مقایسه میکنم میبینم از نظر اخلاقی شخصیتی میتونم بهتر از اونا باشم در همسرداری.یعنی ممکنه من هیچوقت ازدواج نکنم .یا هیچ دختری منو به عنوان همسر آیندش قبول نکنه .آخه هیچ عیبی هم ندارم چه از نظر ظاهری چه اخلاقی چه خانوادگی پس چرا اینطوریه .قبلنا هم چند تا دختر اومده بودن طرفم ولی همشون دیدشون تیغ زدنم بود یا هدفشون سرگرمی بود .راستش وقتی من اینجا میخونم که دخترا چجوری واسه پسری که هنوز هیچی معلوم نیست و فقط به عنوان دوست پسر ازش یاد میشه طرفداری میکنند و بهش علاقه نشون میدن .میگم چرا من نباید همچین دختری تو زندگیم باشه که پا به پام بیاد و دوسم داشته باشه.دروغ چرا وقتی میبینم پسر عموی این دختر که دوست من هستش دوست دخترش بهش پیام میده و چقدر بهش ابراز علاقه میکنه یا ازش خبر میگیره حرصم میگیره به خودم میگم مگه من چیم از او کمتره از نظر هیکل که مثل همیم تازه او از من چاق تره فقط زبون چرب و نرم اورو من ندارم . از مامان بابام مادر بزرگم هم حرصم میگیره که از بچگی هی آت و آشغال تو حلقم کردن و فکر میکردن محبت یعنی اینکه هی به بچشون غذاهای مختلف بدن بخوره و اینطوری هیکلمو نابود کردن و الانشم ول کن این محبتای الکی نیستن تا میای یه ورزش کنی یه کلاس بری یا رژیم بگیری اینقدر میگن و میگن که رژیم نگیر معدت خراب میشه هیکلت خوبه مگه همه هیکلشون ورزشیه تا آدم خسته میشه یا میبینن رژیمی هی غذا بهت تعارف میکند حتی اینجا هم مامان بابام ول نمیکنن تا میرم هتل کیک بیارم بخوری شیر عسل میخوری کوفت میخوری زهر مار میخوری. انشاالله برم یزد بهشون میگه اگه نزارید به اندام مد نظرم برسم یا دست از این رفتارها بر ندارید شدید خودمو میزنم به خوردن قرص لاغری و اینکارو میکنم .اعتماد به نفسم داره کم میشه
ویرایش توسط sam127 : 07-08-2015 در ساعت 12:02 PM
دوست عزیز شما هنوز با خودت کنار نیومدی بعد میخوای بری خواستگاری؟ یعنی چی غرورت میشکنه اگه بگه نه؟ تا خواستگاری نکنی نمیفهمی جوابش مثبته یا نه پس اینقد خودتو اذیت نکن.خواستگاری همینه دیگه باید انتظار هر جوابی رو داشته باشی نه اینکه نامحسوس بخوای بفهمی جوابش چیه
Sent from my GT-I9300 using Tapatalk
بهتره قضیه رو مستقیم بهش بگی. اگر نه گفت بازم همین رابطه معمولی رو ادامه بده.
این که الان به فکر ازدواج نباشه طبیعیه. به هر حال هر کس تفکرات خودش رو داره. شاید
در آینده شرایط فراهم شد. میگن وقتی یه دختر به شما نه گفت، می تونید در آینده یه بار
دیگه پیشنهاد بدین، چون بعضی دخترا اون نه رو از ته قلب نمیگن.
بچه ها ظهری زنگ خونشون زدم با داداشش کار داشتم او گوشی را برداشت ولی هیچ تغییری نسبت به قبل تو صداش نبود
خب. اگه دوستت داشت رفتاراش تغییرر میکرد دیگه
به نظر من شما دارید. با این حرفها خودتون گول میزنید
بهتر بیخیالش بشید داداش من یا اینکه دوسال دیگه ای صبر کنی تا هم خودت خودتو بهتر بشناسی هم انقد سردرگم نباشی هم اینکه اگه دلت پیش این دختره گیر کرده بعد شرایط ازدواجش بهتر شده باشه. اقدام کنی
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
خواهر پریماه ممنون فعلا این ماجرا بسته باشه بهتره تا سال آینده انشاالله اگه قسمت بود بهش میگم و اقدام میکنم
ممنون از همه ی پچه ها
سلام تا باهاش مستقیم حرف نزنی و رفتارهاش رو برای خودت آنالیز نکنی نمیتونی بشناسیش
اونم که بچه نیست بهش بگو من همچین قصدی در مورد شما دارم اما واقعا خوب نمیشناسمتون از خیلی لحاظ دوس دارم اگه میشه چن بار باهم راجب این موضوع حرف بزنیم اگه شما موافق باشید سام سعی کن عاشق واقعیت ادمها بشی نه خودت ذهنیت ازشون درست کنی در ذهنت واون بشه کالبد اون ذهنیت هرچی بیشتر بشناسیش بهتره از من هم به شما نصیحت اول شناخت بعد عاشق شدن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)