نوشته اصلی توسط
Silverwolf
قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه ای کوچک آمد و از آن چشید و خواست که برود امّا مزه عسل برایش اعجاب انگیز بود. پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید،باز عزم رفتن کرد اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هر چه بیشتر و بیشتر لذّت ببرد، مورجه در عسل غوطه ور شد و لذّت می برد اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود توانایی حرکت نداشت... در این حال ماند تا آنکه مرد ...
یکی از حکما می گوید :دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ !پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود !!