با سلام خدمت اعضا محترم این سایت
باید اعتراف کنم که از اینجور افراد نیستم که نتونم دوست پیدا کنم و یا از پیدا کردن دوست عاجز باشم نه ،اصلا اینطور نیست، بر عکس خیلی راحت میتونم صحبت کنم و حتی بتونم یک بحثی رو بکشونم وسط و همه در مورد اون مسئله صحبت کنند ولی درد من از اونجایی است که یک دوست از اون نظر که دوست صمیمی و یا قدیمی و یا یه همکلاسی قدیمیه با حال باشه رو ندارم، نه که همونم نبوده، بوده ،منتها من از اون دوستام به شدت به یک دلایل خاصی بدم میومد و و اونارو در سطح خودم نمیدیدم یعنی تا یه مدتی شاید تا اواخر دوران راهنمایی هم با اون دوستام در ارتباط بودم ک در پایین بیشتر توضییح دادم ولی در عوضش چون من بعد از دوران ابتدایی به مدرسه راهنمایی نمونه رفتم و سه سال از شهر کوچیک خودم که مدرسه نمونه نداشت به دلیل تحصیل دور بودم، بعد آن سه سال در دوران هنرستان که باز هم از شهر خودم دور بودم، بعدشم که دانشگاه که یه دو ساله هست که دور از شهرم در حال ادامه تحصیلم . توی شهر خودم دوست صمیمی ندارم ولی در شهر های دیگه تا دلتون بخواد دارم (دوستان دانشگاه ک از برادر هم به من نزدیک ترند) منتها خودتون که میدونید همشون مقطعین یعنی تا وقتی که درس میخونی و در دانشگاه هستی باهاتن و من واقعا نمیدونم چیکار کنم ،نمیدونم دلیلش چیه شاید از داشتن بعضی از دوستان که واقعا خودمم اونارو در حد خودم نمیدیدم چه برسه به پنج تا برادر بزرگتر خودم که منو مسخره میکردن بابت داشتن آنها و به همین دلیل من از اونا فاصله گرفتم اصلا شاید باورتون نشه ها هنوزم یک دوست 6 دانگ در شهر خودم پیدا نکردم و من تنهای تنها در این شهر ماندم.......... من الان یک پسر 20 ساله و بدون دوست
من مانده ام تنهای تنها من مانده ام تنها میان سیل غمها