نمایش نتایج: از 1 به 30 از 30

موضوع: نامه ای به همسرم

8253
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    نامه ای به همسرم

    نامه ای به همسرم


    در این تا پیک تعدادی از نامه های مرحوم ابراهیمی رو قرار میدم صرفا نه خاطر اینکه یه متن ادبی زیبا رو قرار داده باشم بلکه در این نامه ها نکاتی وجود داره که بسیاری از زوجین

    در ابتدای زندگی یا حتی با گذشت چند سال از زندگی مشترک از اون غافلند .البته چند تا از نامه ها هم متعلق به مرحوم ابراهیمی نیست .

    همسفر!

    در این راه طولانی، که ما بی‌خبریم و چون باد می‌گذرد، بگذار خرده اختلاف‌هایمان باهم، باقی بماند.

    خواهش می‌کنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی.

    مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم

    و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.



    مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوه‌ی نگاه کردن را.

    مخواه که انتخاب‌مان یکی باشد، سلیقه‌مان یکی و رویامان یکی.

    همسفر بودن و هم‌هدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست

    و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است.



    عزیز من!

    دو نفر که سخت و بی‌حساب عاشق‌ هم‌اند و عشق، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است،

    واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند!

    اگر چنین حالتی پیش بیاید باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق. یکی کافی است.

    عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.

    من از عشق زمینی حرف می‌زنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.



    عزیز من!

    اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد،

    بگذار فرق داشته باشیم، بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.

    بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم، بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.

    بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هرچیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛

    اما نخواهیم که بحث، مارا به نقطه‌ی مطلقاً واحدی برساند.



    بحث باید مارا به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.

    بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛

    اما سرانجام نخواهیم غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس.

    مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است، تفاهم بهتر از تسلیم شدن است.

    من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم

    و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بی‌آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.



    عزیز من!

    دونیمه، زمانی به راستی یکی می‌شوند و از دو «تنها» یک «جمع کامل» می‌سازند که بتوانند کمبودهای هم را جبران کنند،

    نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازه‌ای را پیش نکشند؛

    پس بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.

    بیا تصمیم بگیریم که حرکات‌مان، رفتارمان، حرف‌زدن‌مان و سلیقه‌مان، کاملاً یکی نشود

    و فرصت بدهیم که خرده اختلاف‌ها و حتی اختلاف‌های اساسی‌مان، باقی بماند

    و هرگز، اختلاف نظر را وسیله‌ی تهاجم قرار ندهیم…



    عزیز من! بیا متفاوت باشیم!



    نادر ابراهیمی
    ویرایش توسط ستیلا : 07-23-2015 در ساعت 05:17 PM
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  2. 16 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    تقدیم به همه همسران قانع این مرز وبوم
    بانو،بانوی بخشنده ی بی نیاز من!
    این قناعت تو،دل مرا عجب می شکند...
    این چیزی نخواستنت،و با هر چه که هست ساختنت...
    این چشم و دست و زبان توقع نداشتنت، و به آن سوی پرچین نگاه نکردنت...
    کاش کاری می فرمودی دشوار و نا ممکن، که من به خاطر تو سهل و ممکنش می کردم...
    کاش چیزی می خواستی مطلقا نا یاب،که من به خاطر تو آن را به دنیای یافته ها می آوردم...
    کاش می توانستم همچون خوب ترین دلقکان جهان ،تو را سخت و طولانی بخندانم...
    کاش می توانستم همچون مهر بان ترین مادران،رد اشک را از گونه هایت بزدایم...
    کاش نامه ای بودم، حتی یک بار با خوب ترین اخبار...
    کاش بالشی بودم ، نرم، برای لحظه های سنگین خستگی هایت...
    کاش ای کاش که اشاره ای داشتی، امری داشتی، نیازی داشتی، رویای دور و درازی داشتی...
    آه که این قناعت تو ، این قناعت تو دل مرا عجب می شکند...
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  4. 11 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    عزیزم

    نگذار عشقمان رنگ عادت بگیرد.

    نگذار قلبهایمان آنقدر از هم دور بماند که رنگ صمیمیت از یادمان برود .

    نگذار روزمرگی میهمان هر روز با هم بودنمان شود.

    خوب من! لحظه های عمر در گذرند . چنان با شتاب که هر چه می دوم از آن جا می مانم.

    در شتاب تند زندگی نگذار دوست داشتن از من از تو جا بماند ...

    مهربان همیشه من آن روزها را یادت هست؟آن روزهائی را که هنوز خیلی جوان بودیم

    آن روزهائی که هنوز هیچ چروکی گوشه چشممان نبود که آئینه ها گذر از جوانی ورسیدن به میانسالی را به رخمان بکشند.

    آن روزها این روزها خیلی دور به نظر می رسید اما تا چشم به هم زدیم رسیدیم.

    نازنین وفادار من حالا وقت عمل است.وقت عمل به همه آن عهدهائی که با هم بستیم و قول هائی که ننوشته به آن متعهد شدیم.

    حالا وقت آن است که مراقب هم باشیم .مراقب نهال عشقی که بذری بود وقتی که آن را کاشتیم.

    مرافب آن که دلتنگی مان از سر دلبستگی باشد نه از سر عادت...

    خوب من نگذار عشقمان رنگ عادت بگیرد.
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  6. 8 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    خیلی زیبا بود ممنون
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  8. 2 کاربران زیر از سمیراه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    دور از چشم اتفاق ها بی بهانه نگاهم کن

    بی انتظار فصل رسیدن بگذار مدام از شاخه ی نگاهت میوه های نورسی را بچینم که پیشتر ها فقط در رویا دیده بودم

    در ازدحام این همه حرف، گاهی مرا به دو فنجان از چای چشم هایت میهمان کن بدون قند

    فقط با لبخند…

    تمام بی واژه های ذهنت را با نگاهت برایم بگو و از نگاهم بخوان، بخوان تپش های قلبم را در نیمه چشمم.

    در فاصله اخم ها و لبخند ها مردمک چشم هایت را به نگاهم بدوز و بگذار گفتنی ها را بگویم.

    به هر کجا که نگاه کردی کمی بیشتر ببین

    ببین که دنیا چقدر زیبا تر می شود با ما!

    وقتی درنگ می کنی در چشم هایم،

    وقتی خیره می شوم در آن اتفاق بی تکرار

    اصلاً بیا به شرطی زندگی کنیم که عشق از آنچه در رفتار می بینیم به نگاه ما نزدیک تر باشد

    به جای یادگاری نوشتن و عاشقانه حرف زدن بیا فقط نگاه کنیم تا رازمان تا ابد سر به مهر بماند…
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  10. 5 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15607
    نوشته ها
    615
    تشکـر
    1,907
    تشکر شده 458 بار در 284 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    نامه ای به همسرم


    در این تا پیک تعدادی از نامه های مرحوم ابراهیمی رو قرار میدم صرفا نه خاطر اینکه یه متن ادبی زیبا رو قرار داده باشم بلکه در این نامه ها نکاتی وجود داره که بسیاری از زوجین

    در ابتدای زندگی یا حتی با گذشت چند سال از زندگی مشترک از اون غافلند .البته چند تا از نامه ها هم متعلق به مرحوم ابراهیمی نیست .

    همسفر!

    در این راه طولانی، که ما بی‌خبریم و چون باد می‌گذرد، بگذار خرده اختلاف‌هایمان باهم، باقی بماند.

    خواهش می‌کنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی.

    مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم

    و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.



    مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوه‌ی نگاه کردن را.

    مخواه که انتخاب‌مان یکی باشد، سلیقه‌مان یکی و رویامان یکی.

    همسفر بودن و هم‌هدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست

    و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است.



    عزیز من!

    دو نفر که سخت و بی‌حساب عاشق‌ هم‌اند و عشق، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است،

    واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند!

    اگر چنین حالتی پیش بیاید باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق. یکی کافی است.

    عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.

    من از عشق زمینی حرف می‌زنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.



    عزیز من!

    اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد،

    بگذار فرق داشته باشیم، بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.

    بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم، بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.

    بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هرچیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛

    اما نخواهیم که بحث، مارا به نقطه‌ی مطلقاً واحدی برساند.



    بحث باید مارا به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.

    بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛

    اما سرانجام نخواهیم غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس.

    مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است، تفاهم بهتر از تسلیم شدن است.

    من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم

    و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بی‌آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.



    عزیز من!

    دونیمه، زمانی به راستی یکی می‌شوند و از دو «تنها» یک «جمع کامل» می‌سازند که بتوانند کمبودهای هم را جبران کنند،

    نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازه‌ای را پیش نکشند؛

    پس بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.

    بیا تصمیم بگیریم که حرکات‌مان، رفتارمان، حرف‌زدن‌مان و سلیقه‌مان، کاملاً یکی نشود

    و فرصت بدهیم که خرده اختلاف‌ها و حتی اختلاف‌های اساسی‌مان، باقی بماند

    و هرگز، اختلاف نظر را وسیله‌ی تهاجم قرار ندهیم…



    عزیز من! بیا متفاوت باشیم!



    نادر ابراهیمی
    خیلی زیبا بود مرسی

  12. 3 کاربران زیر از ramesh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    عزيز من! (همسرم)

    خوشبختي، نامه يي نيست كه يكروز، نامه رساني، زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دستهاي منتظر تو بسپارد.

    خوشبختي ، ساختن عروسك كوچكي ست از يك تكه خمير نرم شكل پذير... به همين سادگي، به خدا به همين سادگي؛

    اما يادت باشد كه جنس آن خمير بايد از عشق و ايمان باشد نه از هيچ چيز ديگر...

    خوشبختي را در چنان هاله يي از رمز و راز، لوازم و شرايط، اصول و قوانين پيچيده ي ادراك ناپذير فرو نبريم كه خود نيز درمانده از شناختنش شويم...

    خوشبختي، همين عطر محو و مختصر تفاهم است كه در سراي تو پيچيده است...

    نادر ابراهیمی
    ویرایش توسط ستیلا : 07-29-2015 در ساعت 01:32 AM
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  14. 5 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    همسر مهربانم

    مگذار كه عشق، به عادت دوست داشتن تبديل شود!

    مگذار كه حتی آب دادن گل‌های باغچه، به عادت آب دادن گل‌های باغچه بدل شود!

    عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن ديگری نيست، پيوسته نو كردن

    خواستنی‌ست كه خود پيوسته، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن.

    تازگی، ذات عشق است و طراوت، بافت عشق!
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  16. 8 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    از من نخواه که به دلداری شب های بی قرار و بارانی ات بیایم وقتی هنوز راه و رسم تو را نیاموخته ام ،

    هنوز به زیر چتر تو بودن عادت نکردم و هنوز چشم هایم جرأت کافی برای خیره شدن در لحظات اندوه بار دل دادگی با تو را ندارند.

    احتیاج به کمی زمان دارم، زمان،گذشته حال یا شاید هم آینده.

    نمیدانم کدامشان را آرزو کنم وقتی هرکدام شان مرا به یاد آنچه نداشته ام می اندازد .

    اصلا بی خیال این حرفهای قدیمی ؛فقط بگذار همین را بگویم که من تنها به عشق دل خوشم وقتی که عشق نه دیروز می شناسد و نه فردا!

    تنها به دلشوره های امروزم دامن می زند و من چقدر بی قرارم برای ضربان شتاب ناک دلم در این روزهای تابستان…

    می خواهم کمی از گذشته فاصله بگیرم و بی خیال آینده ای شوم که نمی دانم همراهی ام می کنی یا نه !

    می خواهم عشق را در ترانه های عاشقانه ی امروز پیدا کنم…
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  18. 6 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    پناه نا امیدی هایم…سلام!

    کاش می شد به سادگی یک سلام تمام نبودنت را از یاد ببرم و پاک کنم این همه دلتنگی را از لوح فرسوده ی دل کاش می توانستم با یک سلام ساده در آغاز این نامه ها خط کشم بر هرچه فاصله هست از دستان من تا لمس بودنت می بینی؟ دیگر حتی سلام هم برای من که دور از تو مانده ام واژه ی دلنشینی نیست … چرا که با هر درود به یاد می آورم که روزی تورا بدرود گفته ام و غرق می شوم در آرزوی شیرین آن ساعت که تا نهایت هستی عشق، کنارم باشی و هیچ گاه نیازمند سلامی دوباره نشویم با این همه اگر سلام را کنار بگذارم، در سطرهای نامه هایم چه بنویسم من که می ترسم از رسیدن به واژه ی خداحافظ ؟؟!

    این روزهای بودن و نبودنت، چیزی در سینه ام عجیب دلتنگ تو می شود و گاه میان لحظه هایی که مانده در سکوت یک بغض، به نفس نفس می افتد از اضطراب عشق و آنقدر بی قرار و آشفته می تپد که احساس می کنم در این جسم، دیگر جایی برای این همه احساس نیست می بینی مرا که چگونه با حال و روزی پریشان تر از مجنون و چشمانی لبریز عشق که جهانی را به نظاره می نشاند، رسوای آدم شده ام و ستوده ی عالم؟! عالمی که بر پایه ی عشق تکیه کرده و می داند که بود و نبود عشق یعنی بود و نبود او

    … و اما اعتراضی نیست بر آدمیان؛ این فرزندان فراموشکار که از آن همه عشق تنها نامی را یدک می کشند که برایشان شبیه ” نمی دانم” معنا می شوداگر خوب گوش دهی می شنوی که حکایت شیفتگی ام هرشب میان ستارگان این سو و آنسو سرک می کشد و آسمانت را سرشار می کند از تلألؤ عشقو با این همه هنوز نامت را با واژه های سکوتم نجوا می کنم مبادا که به گوش شیطان برسد و آتش کینه اش میان قلب من و تو جدایی بیاندازداما تو …. یادت نرود در جواب فریادهای بی صدایم لبخند بزنی!

    خوب من ، باز هم بخند . بخند تا صدای شیون شیطان ، خدا را هم به خنده بیاندازد و آنوقت در سایه ی تبسمش لحظه هایمان را نقشی از عشق و ایمانی ابدی بزنیم.

    حالا بگذار همین جا که هنوز لبخند برلب داری نامه ام را پایان برم تا شادی ات در قاب لحظه هایم همیشگی شود.

    اما اگر باز هم دلتنگ حرفهایم شدی، چشمانت را ببند و سرت را بگذار بر شانه هایی که اینجا دور از تو مانده اند و خوب خوب گوش بسپار بر من، که تا هر کجا که بخواهی با تو از عشق سخن خواهم گفت.

    نه ! خداحافظ نمی گویم … من هنوز برایت از جنون قصه ها دارم …

    دستانم را رها مکن … که دیوانه ها پایان نمی شناسند.
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  20. 7 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    تنها که می شویم خیال می کنیم زندگی چیزی فراتر از همین روزمرگی ها و تکرار هاست.

    خیال می کنیم قرار بوده اتفاقی بیفتد و کسی، جایی جلویش را گرفته که حالا

    منتظر معجزه مانده ایم. خیال می کنیم آدمها زاده شده اند برای همراهی با

    قدمهای ما و چقدر بی رحمند که پا به پایمان نمی آیند.

    دنبال مقصد می گردیم برای این تنهایی.

    اما نمیدانیم که این احساس، تاوان رویاهایمان بوده است.

    تاوان ماندن در افسانه ای که هیچوقت کسی باورش نکرد.

    تقاص قصه هایی که در کودکی شنیده بودیم و فکر می کردیم در حوالی همین روزها

    اتفاق می افتد. اصلا انگار آدمها زاده شده اند برای غرق شدن در رویاهای

    ناتمام ، آن هم در دنیایی که هیچ حرف عاشقانه ای برای گفتن ندارد!

    انگار حسی در دلم فرو می ریزد که تمام خاطرات نابم را از یاد برده ام .

    از هرچه بگذرم از تو گذشتن کار من نیست.

    وقتی آنقدر نزدیکی که مثل ضربان قلبم احساست می کنم و آنقدر دور که باید برای دیدارت حافظه ام را دوره کنم .

    میدانم تو همیشه ماندن را انتخاب میکنی حتی وقتی که ناگزیر رفتنی پس رهایم نکن .

    من تمام خودم را به تو سپرده ام و حالا آرام آرام از حافظه ی خودم هم پاک می شوم .

    من در انتظار یک معجزه ام…!!
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  22. 3 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    بانوی من!

    در طول سالیان دراز زندگی مشترک، من به این باور ابتدایی دست یافته ام که این نفسِ اختلاف نظرها نیست که مشکل اساسی زنان و شوهران را می سازد ؛ بل « شکل » مطرح کردن این اختلاف نظرها ست.

    به اعتقاد من ، از پی طهارت، زبان، برای نگه داشتن بنیان خانواده به گونه ای آرمانی و مطلوب، محکم ترین ابزار است، همچنان که برای ویران کردن آن، مخرب ترین سلاح.

    تو خوب می دانی که من هرگز نمی گویم و نمی خواهم که زبان ، چیزی سوای قلب را بگوید و انسان زبان بازاری ریاکارانه ای داشته باشد و از واژه ها همچون وسیله ای برای فریب دادن دیگران و رنگ کردن فضا استفاده کند... نه... اما این واقعیتی ست که ما واژه های متعدد ، جمله های گوناگون ، و روش های بیانی کاملاً متفاوتی برای یک یک مفهوم در اختیار داریم؛ و این نکته ای ست بسیار ساده که خیلی قدیمی ها نیز آن را به خوبی می دانسته اند. بسیار خوب! پس اگر زنان و شوهران ، به راستی، میل به بقای زندگی مشترک خود دارند، چرا نمی آیند، به هنگام برخوردهای روزمره، خوب ترین، نرم ترین، مهرمندانه ترین، شیرین ترین، بی کنج و لبه ترین، صریح و ساده ترین واژه ها، جمله ها و روش ها را انتخاب کنند و به کار گیرند؟

    زبانی خالی از بُرندگی، گزندگی، سوزندگی، آزارندگی و درندگی را...

    همه می دانند که من زبان تلخی دارم؛ زبانی که گویی برای زخم زدن ساخته شده است. به همین دلیل بسیار پیش آمده است که حس کرده ام آنچه تو را ناگهان افسرده کرده است، نه گلایه ی من، که کنایه ی من بوده است، و کارکرد این زبانی که دوره های سخت کودکی و نوجوانی، گوشه دار و تیز و برنده اش کرده است.

    هرگز نباید تکرار شود؛ هرگز.

    زبان پر خباثت را تنها باید برای دشمن خبیث به کار گرفت، و این بسیار ابلهانه است که ما گهگاه، گمان بریم که در خانه ی خود و در اتاق خود، زیر یک سقف، با دشمنی بدنهاد زندگی می کنیم. من اعتقاد راسخ دارم که در چنین حالی، زندگی نکردن ، به مراتب شرافتمندانه تر، انسانی تر، و جوانمردانه تر از زیستنی ست تؤام با ضربه و زخم.

    ویرایش توسط ستیلا : 09-05-2015 در ساعت 01:43 AM
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  24. 3 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    این نامه هم مخصوص مجرد های انجمن

    می نویسم چرا که می دانم روزی تو را به سرزمین عاشقانه هایم دعوت خواهم کرد....

    نامه ای به همسر نادیده ام

    سلام به تو

    سلام به تو همسر نادیده ام ....

    نمی دانم این روزها به تو چه می گذرد؟

    نمی دانم اکنون کجای این شهر و دیار آرمیده ای نمی دانم چه می کنی و کجایی؟

    و آیا تو لحظه ای حتی به این فکر می کنی که خیال تو اکنون مراپای دفتر شعرم

    نشانده است تا برایت نامه ای بنویسم و مثل همیشه که از تو نشانی ندارم آن را

    به صندوق پستی دلم پست کنم....بنویسم سلام به تو یه سلام بزرگ قد همه ی

    آسمونا و همه ی زمینا و به صداقت وپاکی و یگانگی دلت!

    سلام تمام وجودم از آن تو....سلام همنفسم....سلام همسفر راه پرپیچ و خم زندگی

    ام....آنقدر برایم پاکی که دلم می خواهد از خیالم از تصورم بیرونت بیاورم و در

    آغوش بگیرمت.....

    حسی فراتر از غریزه ی انسانی مرا به اینجا می کشاند تا از تو حرف بزنم....

    مهری فراتر از غریزه انسانی مرا می کشاند تا این آرزو در دلم متولد شود

    که بی تاب دیدارت شوم ...

    تو که وجود داری هستی اما از نگاهم پنهان و دور...

    شاید هم آنقدر پیدا و نزدیک که تصور نمی کنم تو همان همسر نادیده ی منی....

    و آرزو کنم کاش در کنارم بودی تا در آغوشت گیرم و به تو بگویم که احساسم را

    برایت دست نخورده نگه خواهم داشت و هیچ کس را به اندازه ی تو دوست نخواهم

    داشت...تو تنها همراه و هم نفس من خواهی بود در تمام زندگی ام...و من جز تو و

    عشق تو قلبم را به هیچ امید روشن نگاه نخواهم داشت....

    و عشقی برتر از" من"

    و عمیق تر از "تو"

    در وجودم ریشه خواهد دواند و از آنکه تو را دوست بدارم از

    هیچ کس شرم نخواهم کرد...چرا که توپاکی تو ان حس زیبای عشق را در من بارور

    خواهی کرد...تو همان احساس

    عمیقی که مرا وا می دارد که سکوتی کنم از اینجا تا آنزمان که قدمهایم سرزمین دلت

    را فتح کند.....

    دوستت دارم وتنها به تو تکیه خواهم کرد ای عزیز نادیده ام.....

    دوستت دارم و زندگی ام تنها در کنار تو معنای حقیقی خواهد یافت....

    دوستت دارم از همان جنس که خدا را دوست می دارم....

    نمی دانم که هستی و کجا هستی و حتی نمیدانم که الان به چه فکر می کنی و اکنون

    سرزمین تنهایی ات را چگونه و با که پر کرده ای!!!

    اما گاهی دلم آنقدر برایت تنگ می شود که که به اصرار از خدا می خواهم برای

    لحظه ای مجال دیدارت را نصیبم کند....نمی دانم چرا نمی یابمت شاید می یابم اما

    نمی دانم تو همان عشق نادیده ی منی ....

    به آبی بی کران هر چه آبی روی زمین هست.....بیشتر از آنچه تا کنون کسی را دوست

    داشته ام تو را دوست خواهم داشت....تو را دوست خواهم داشت به جای همه ی کسانی

    که تاکنون می توانستم دوست بدارم و نداشته ام.....بیشتر از آنچه حتی تصور کنی

    تاکنون کسی می توانسته تو را دوست بدارد.....

    دوستت خواهم داشت نه با نیمی از وجودم که تو را با همه ی قلبم و عاشقانه دوست

    خواهم داشت و نیز با تمام توانم کوله بار تنهایی ات را به دوش خواهم کشید تا آنجا

    که شانه های ناتوانم تاب بیاورند و با تو خواهم ماند تا همیشه..... تا نهایت زنده بودن

    تا ابد..........

    یاحق.........
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  26. 6 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    چه زیبا
    خخخ حالا اگه من بخوام نامه بنویسم
    پسره ورپریده خونه مادرت خیلی بهت میرسن ک نبودم را احساس نمیکنی
    بزار بیای دمار از روزگارت درمیارم پسره بوووووووووووووووووق خخخخخ فقط تا قبل از عقد بهش نرسه ک نمیاد دیگه خخخخخ

    تنها خدا،آرام بخش دلها

  28. 3 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23958
    نوشته ها
    295
    تشکـر
    30
    تشکر شده 365 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    [ چگونه نامه محبت آميز بنويسيم

    نوشتن نامه‌هاي محبت آميز، مؤثرترين تكنيكي است كه براي حل و فصل مشكلات و تنش‌هاي احساسي-عاطفي عميق‌تر كاربرد دارد. حال چه اين مشكلات در درون خودتان و يا در روابط شما ظاهر شده باشند.
    هدف از نوشتن نامه محبت آميز، ابراز و حل و فصل تمامي احساسات منفي مي‌باشد كه شما را از تجربه عشقي كه در اعماق قلب خود احساس مي‌كنيد، باز مي‌دارند.
    در نامه‌هاي محبت آميز بايد از نقشه احساسي تبعيت و از لايه‌هاي احساسي يكي پس از ديگري عبور نماييد. اين لايه‌هاي احساسي عبارتند از:


    - خشم
    - رنجش
    - ناراحتي
    - پشيماني
    - احساس گناه
    - و دست آخر عشق


    چرا نامه محبت آميز؟


    1- در هنگام نوشتن مي‌توانيد بدون اينكه نگران قطع شدن صحبت خود يا تغيير چهره، لحن صدا و يا رفتار نامزد/همسرتان باشيد با احساسات خود در امنيت كامل تماس برقرار كنيد.
    2- مي‌توانيد احساسات عميق‌ترو درنتيجه سطوح التيام و تخليه رواني عميق‌تري را تجربه نماييد.
    3- بخشي از تكنيك نوشتن نامه محبت آميز، اين است كه كسي آنرا براي شما با صداي بلند بخواند. در اين‌صورت:


    - يكبار ديگر احساسات و عواطف ابراز نشده خود را از بيرون مي‌شنويد تا بهتر آنرا تخليه و رها سازيد.
    - اگر خواننده نامه نامزد/همسرتان باشد با احساسات شما آشنا مي‌شود و به تدريج پا به پاي شما از مرحله خشم به عشق مي‌رسد.
    - چنانچه خواننده نامه از قبل بلحاظ عاطفي از شما دور بود به شما نزديكتر مي‌شود.


    4- نامزد/همسرتان مجبور نيست نامه شما را با صداي بلند بخواند. شما به تنهايي هم مي‌توانيد نامه‌هاي محبت آميز زيادي بنويسيد و تنش‌هاي احساسي خود را تخليه كنيد.

    مراحل نوشتن نامه محبت آميز:

    قبل از هر چيز ابتدا بايد تصميم بگيريد، پس فورا شروع كنيد. گاهي اوقات به هنگام تنش احساسي يكي از ناخوشايندترين كارها اين است كه بنشينيم و به احساساتمان فكر كنيم. اما به ياد داشته باشيد رابطه شما ارزش آن را دارد كه زماني را براي نوشتن اين نامه اختصاص دهيد تا بتوانيد دوباره عشق را تجربه كنيد.
    نكته كنكوري: لازم نيست براي نوشتن نامه محبت آميز به عشق رسيده و حالتان خوب شده باشد. هدف از نوشتن چنين نامه‌اي اين است كه تنش-خشم، انزجار و ناراحتي كه درست در همان لحظه تجربه مي‌كنيد و مانع احساس عشق شده‌اند حل و فصل نماييد.

    بخش اول: خشم و سرزنش
    هنگامي كه از موردي ناراحت هستيد ممكن است متوجه نباشيد كه خشمگين هستيد و خشم خود را سركوب كرده باشيد. بسيار ضروري است كه هر نامه محبت آميز را با كلمه خشم و سرزنش آغاز كنيد وگرنه نمي‌توانيد به سطوح عميق‌تري دست يابيد.
    نكات راهنما:
    - لازم نيست مودب و مهربان باشيد.بگذاريد كودك زخمي و ناراحت درونتان خود را حسابي نشان دهد.
    - سعي نكنيد منطقي باشيد. در اين بخش از نامه اشكالي ندارد از جملاتي كه متخصصين گفتن آنرا نكوهش مي كنند استفاده كنيد مثل، "تو هميشه اينكار را مي كني"، "تو هيچ وقت سر وقت نمي‌رسي"، "تو خيلي بچه‌اي بايد يه خورده بزرگ بشي" و ...
    - موارد را خيلي مشخص و واضح نام ببريد.از كلي گويي پرهيز كنيد. مثلا "از اينكه با من بدجنسي مي‌كني متنفرم"(كلي گويي) بجاي آن: "از اينكه با من بدجنسي مي‌كني متنفرم:چطور مي‌توني دو ساعت منتظرم بذاري؟"
    احساسات خود را توضيح ندهيد. جمله زير را بخوانيد:
    "وقتي به خانه آمدي و گفتي رئيست به تو چي گفته، فكر كردم مجبوري اضافه كاري بكني و ديربياي خانه. بنابراين عصباني شدم اما فكر كردم اگه بگم عصباني شدم تو هم عصباني مي‌شي. بنابراين تصميم گرفتم بعد از شام اين موارد رو به تو بگم."
    چنين طرز بيان احساسي از سر است نه از دل و قلب. اينگونه حرف زدن به هيچ وجه ابراز احساسات نيست. حالا بخوانيد:
    "حالم بهم مي‌خوره وقتي دير مياي خونه. خيلي از دستت عصباني‌ام كه دير كردي و قرارمان رابهم زدي. از اينكه انقدر كار مي‌كني از دستت مي‌رنجم و ناراحت مي‌شم. امشب كه براي شام نيومدي خيلي از دستت عصباني شدم. مي‌ترسم هيچ‌وقت ديگه نتونيم با هم باشيم. مي‌ترسم تو از من خسته بشي."
    آيا متوجه فرقشان شديد؟
    - احساسات خود را ويرايش نكنيد.


    ادامه دارد...
    منبع:كتاب رازهايي درباره عشق- فصل نهم/نوشته دكتر باربارا دي آنجليس
    []
    بخش دوم: رنجش، غم و اندوه

    در اين بخش اجازه بدهيد بخش آسيب پذير وجودتان، نامه شما را بنويسد. به آن دختر بچه يا پسربچه اي كه در درون شما قرار دارد اجازه دهيد كه خودش را ابراز كند. عبارات زير مي‌توانند به شما كمك كنند:

    "خيلي احساس بدي پيدا كردم، چون كه..."
    " وقتي فكر مي كنم به .... خيلي غمگين مي‌شم"
    "وقتي مي‌بينم كه... خيلي مي‌رنجم"
    ...
    "وقتي طوري رفتار مي‌كني كه گويي به چيزي اهميت نمي‌دي، خيلي مي‌رنجم."


    بخش سوم: ترس و ناامني

    حال به خود اجازه دهيد تا ترس‌ها و ناامني‌هايي را كه به طور معمول زير ظاهري با اعتماد بنفس و قوي پنهان و دفع مي‌كنيد، ابراز نماييد. با بيرون ريختن اين ترس‌ها احساس امنيت خواهيد نمود.
    مثال:
    "مي‌ترسم كه ديگه مثل قبل منو دوست نداشته باشي."
    "مي‌ترسم وقتي به تعطيلات مي‌ريم يه عالمه دعوا كنيم."
    "مي‌ترسم اون اندازه كه من مي‌خوام روي رابطمون كار كنم تو نخواي."
    "مي‌ترسم نتونيم هيچوقت مسائل و مشكلاتمونو حل كنيم."


    نكته: سعي نكنيد اين احساسات رو ويرايش كنيد. چرا كه در نيروي التيام بخشي نامه محبت آميز نقش بسزايي دارند.

    بخش چهارم: احساس مسئوليت، پشيماني و احساس گناه

    حال كه تنش‌هاي احساسي- عاطفي شما حل و فصل شده و كمي اوضاع تعديل پيدا كرد وقت آن رسيده كه سهمي كه خود نيز ايفا مي‌كرده‌ايد برعهده بگيريد و بگوييد متأسفم! اين جمله را درباره هر احساس گناه و ندامتي كه در خود احساس مي‌كنيد به كار ببريد. غرور خود را كنار بگذاريد. اين جمله به آن معني نيست كه تقصير همه آن اتفاقات به عهده شماست بلكه صرفا به اين معناست كه "از اينكه تو را ناراحت كردم متاسفم. من قصد ناراحت كردن تو را نداشتم." با اينكار به نامزد/همسرتان دوباره فرصت مي‌دهيد شما را ببخشد و دوباره به شما عشق بورزد.
    مثال:
    "متأسفم، هروقت به من نياز داري نمي‌توانم حال تو را خوب كنم."
    "نمي‌خواستم تو را ناراحت كنم."
    "متأسفم كه دعوايمان شد."
    "ببخشيد گفتم كه...."
    "متأسفم عصباني شدم و از كوره در رفتم."
    "متأسفم كه انقدر دير نامه محبت آميز نوشتم."


    پس از اتمام اين بخش، در بخش پنجم با خواسته‌ها و تمايلات و آرزوهاي خود تماس بيشتري خواهيد داشت و در انتها در بخش ششم با عشق ارتباط برقرار خواهيد نمود.
    ]بخش چهارم: احساس مسئوليت، پشيماني و احساس گناه

    حال كه تنش‌هاي احساسي- عاطفي شما حل و فصل شده و كمي اوضاع تعديل پيدا كرد وقت آن رسيده كه سهمي كه خود نيز ايفا مي‌كرده‌ايد برعهده بگيريد و بگوييد متأسفم! اين جمله را درباره هر احساس گناه و ندامتي كه در خود احساس مي‌كنيد به كار ببريد. غرور خود را كنار بگذاريد. اين جمله به آن معني نيست كه تقصير همه آن اتفاقات به عهده شماست بلكه صرفا به اين معناست كه "از اينكه تو را ناراحت كردم متاسفم. من قصد ناراحت كردن تو را نداشتم." با اينكار به نامزد/همسرتان دوباره فرصت مي‌دهيد شما را ببخشد و دوباره به شما عشق بورزد.

    مثال:
    "متأسفم، هروقت به من نياز داري نمي‌توانم حال تو را خوب كنم."
    "نمي‌خواستم تو را ناراحت كنم."
    "متأسفم كه دعوايمان شد."
    "ببخشيد گفتم كه...."
    "متأسفم عصباني شدم و از كوره در رفتم."
    "متأسفم كه انقدر دير نامه محبت آميز نوشتم."


    پس از اتمام اين بخش، در بخش پنجم با خواسته‌ها و تمايلات و آرزوهاي خود تماس بيشتري خواهيد داشت و در انتها در بخش ششم با عشق ارتباط برقرار خواهيد نمود.

    بخش پنجم: خواسته‌ها، تمايلات و آرزوها

    حال وقت آن رسيده تا اوضاع را تغيير دهيد. دوست داريد چه اتفاقي بيفتد؟ آرزو مي‌كرديد چه پيش مي‌آمد؟
    در اين بخش از تمرين وقت آن است تا روياها، اميدها و آرزوهاي خودرا ابراز نماييد.


    "مي‌خواهم دوباره با هم مهربان باشيم."
    "مي‌خواهم ياد بگيرم چطور خشمم را كنترل كنم."
    "اي كاش مي توانستيم بيشتر راجع به احساساتمان صحبت كنيم."
    " دويت دارم تا يك راهي پيدا كنم كه نشون بدم چقدر دوستت دارم."
    "اميدورام موانع و ديوارهاي روحي-احساسي خود را فرو بريزيم و دوباره به هم عشق بورزيم."

    ادامه دارد...
    [
    بخش ششم: عشق، بخشش، درك متقابل، تشكر و قدرداني

    چنانچه هر پنج بخش نامه محبت آميز را تمام و كمال نوشته و حق مطلب را ادا كرده باشيد، احساس خواهيد نمود كه دل و قلب شما باز و گشاده شده و دلتان نرم شده است. خواهيد ديد كه ارتباط شما و نامزد/همسرتان مجدداً برقرار شده و مي‌توانيد او را ببخشيد و يا دوستش داشته باشيد يا حتي از او تشكر و قدرداني نماييد. بخشش به آن معنا نيست كه به آنچه با شما كرده‌اند موافق هستيد و يا آنرا منصفانه مي‌دانيد. به معناي آن مي‌باشد كه همچنان به مانند گذشته مي‌توانيد محبت بدهيد و ببخشيد. در اين بخش نيز منطق را كنار بگذاريد و با دل و قلب بنويسيد. به شاعر كوچكي كه در درون شماست اجازه بهيد خودي نشان بدهد.

    مثال:

    "خيلي خوشم مياد وقتي مي‌خواهي انقدر روي رابطه‌مان كار كني."
    "با تو بودن برام همه جيزه. قول مي‌دم بيشتر روي رابطه‌مان كار كنم."
    "دوستت دارم چون كه خيلي حساسي."
    "از اينكه حاضري به گفتگوهاي من گوش بدي متشكرم."
    "از اينكه عصبانيت‌ها و كج‌خلقي‌هاي منو تحمل مي‌كني، متشكرم."

  30. 5 کاربران زیر از زرند بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21993
    نوشته ها
    247
    تشکـر
    34
    تشکر شده 210 بار در 115 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    این یکی از بهترین تاپیک هایی بود که خوندم عالیه واقعا عالی

  32. 2 کاربران زیر از maryam551 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    عزیز من!

    فردا، یک بار دیگر، سالروز ازدواج ماست، و من که اینجا نشسته ام و صبورانه خط می نویسم هنوز هیچ پیشکشی کوچکی برای تو تدارک ندیده ام؛ اما این تنها مسأله ای ست که هرگز، به راستی هرگز مرا نگران نکرده است، و نیز، نخواهد کرد. نگران، نه؛ اما غمگین، البته چرا.
    این، در عصر نفرت انگیز شی ئی شدنِ محبت و عشق، معجزه ای ست که ما - من و تو - خوشبختی مان را ، نه تنها بر پایه ی پول، بل حتی در رابطه ی با آن نساخته ایم ؛ که اگر چنین کرده بودیم ، چندین و چند بار، تاکنون، می بایست شاهد ویران شدن شرم آور این بنا بوده باشیم...
    و چقدر تأسف انگیز است ویران شدن چیزی که خوب بودنش را مؤمنیم.

    و کیست در میان ما که نداند این معجزه ی حذف پول به عنوان حلال مشکلات، تنها به همت والا، گذشت بی نهایت، بلند نظری و منش بزرگوارانه ی تو ممکن گشته است؟
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  34. 2 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    همسر عزیزم نمیدونم الان کجایی و چیکار میکنی ولی وای به حالت تو فکر کس دیگه ای غیر من باشی

    از طرف عشقت پری
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  36. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    تقدیم به همه همسران قانع این مرز وبوم
    بانو،بانوی بخشنده ی بی نیاز من!
    این قناعت تو،دل مرا عجب می شکند...
    این چیزی نخواستنت،و با هر چه که هست ساختنت...
    این چشم و دست و زبان توقع نداشتنت، و به آن سوی پرچین نگاه نکردنت...
    کاش کاری می فرمودی دشوار و نا ممکن، که من به خاطر تو سهل و ممکنش می کردم...
    کاش چیزی می خواستی مطلقا نا یاب،که من به خاطر تو آن را به دنیای یافته ها می آوردم...
    کاش می توانستم همچون خوب ترین دلقکان جهان ،تو را سخت و طولانی بخندانم...
    کاش می توانستم همچون مهر بان ترین مادران،رد اشک را از گونه هایت بزدایم...
    کاش نامه ای بودم، حتی یک بار با خوب ترین اخبار...
    کاش بالشی بودم ، نرم، برای لحظه های سنگین خستگی هایت...
    کاش ای کاش که اشاره ای داشتی، امری داشتی، نیازی داشتی، رویای دور و درازی داشتی...
    آه که این قناعت تو ، این قناعت تو دل مرا عجب می شکند...
    چقدر قشنگ بود اين متنتون منو ياد مامانم مي ندازه طفلي اونم خيلي قناعت ميكنه هيچي واسه خودش نميخاد همش منو خواهرم و پدرم قربونش برم خدا اونو واسم تا اخر عمرم حفظش كنه بدون اون مي ميرم
    كاش همسرانمون درك ميكردن فداكاري و گذشت هاي همسرانشون رو و سعي ميكردن براي همديگه بهترين باشن اما دريغ و افسوس...

  38. کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  39. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13603
    نوشته ها
    73
    تشکـر
    1
    تشکر شده 31 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    همسر؟مگه داااااااااااااااااااااااا ریم؟مگه میشه؟

  40. کاربران زیر از مهندس24 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  41. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    نامت را نه در کف دستم نوشته بودم نه ته فنجان قهوه ام!
    اما می شناختمت از همان نخستین بار که در رویایم قدم زدی، از همین اولین سلامم که نشنیدی، از همان نگاه ناغافل که لاجوردی آرامی بود و دل را می لرزاند.
    برای داشتنت فقط آرزو کردم…
    طلسم نبودنت با هیچ باطل السحری شکسته نمیشد اما برای من، تو دست یافتنی ترین آرزوی محال بودی.
    می خواستمت و این کافی بود .
    تعبیر رویایم اوضاع ستاره ها را دگرگون کرد.
    حالا دیگر راه شیری از جلو خانه ی من رد میشد و میدانستم که تو اسیر جادوی منی.
    می دانستم انتظارم را می کشی از همان غروب سفر که آب پشت سرم نریختی ،
    من آرزوی محالت شدم .
    رفتم که بازنگردم تا تو دنبال اسمم بگردی ته تمام فنجان های خالی…!
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  42. 4 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    می دانم عزم رفتن کرده ای. گفته بودی دلی را که برداری دیگر نمی بندی. می دانم اما بمان. چشمان من تاب دیدن فاجعه ی رفتنت را ندارند.

    بمان
    . مگذار خداحافظ گفتنت واژه ای باشد که صندوقچه خاطراتمان را لاک و مهر کند. در این پاییز سرد که انگار شب هایش بلند تر از هر سال

    است، کاش تو کوتاه بیایی. بمان. بمان و مگذار روزهایی که می شود با هم گذراند را خرج به هم فکر کردن کنیم. خرج دنبال هم گشتن، خرج

    خیال دوباره با هم بودن، خرج افسوس خوردن
    ، خرج خالی کردن دخل عشق و خاطره هایمان. مباد روزی که خرجمان سرتر از دخل مان شود.

    آن وقت حتی ترانه های عاشقانه ای که زمزمه هر روزمان هم بود اشکی به چشمان مان نمی آورد. آن وقت تمام خاطره های عاشقانه، تیری

    می شود از خشم و عصبانیت که در تاریکی نبودن هایمان به سمت هم پرتاب می کنیم. چشمان من تاب دیدن فاجعه ی رفتنت را ندارد.

    می بندمشان اما از من گفتن بود. مرو. بمان.

    پیش از رفتن، حرفی بزن، دلیلی بیاور که باور کنم ناگزیر از رفتنی. بگو منتظر بمانم یا فراموشت کنم.

    بگو آن طرف تر از من کدام پنجره ی بسته چشم به راه تو است. بگو
    ، بهانه هایت هر چقدر هم کودکانه باشد باور می کنم.

    برای خوش باوری آماده ام اما برای بلاتکلیف ماندن، نه. پیش از رفتن، شعری بخوان شاید به یادت بیاورد که عاشقم بودی.

    به آینه نگاه کن، به استکان چای سرد شده، به تقویم روی دیوار، به عکس های یادگاری. شاید تصمیمت عوض شد
    . شاید ماندی.

    برای این رفتن بی دلیل، آماده نیستم. من تازه می خواستم بگویم که پاییز هم زیبا تر از همیشه بود. ولی حالا تنها و بی چراغ،

    باید به دنبال زمستانی بگردم که تو را ندارد. امشب چه سوز سردی می آید.


    ویرایش توسط ستیلا : 12-22-2015 در ساعت 01:59 AM
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  44. 4 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  45. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    شوهری کجاییییی
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  46. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  47. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    شوهری کجاییییی


    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  48. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها

    ویییییی چه زشتت
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  49. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  50. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13756
    نوشته ها
    126
    تشکـر
    369
    تشکر شده 145 بار در 78 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    خیلی باحال بود خیلی خندیدم.

  51. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    نزدیک یک سال گذشته ولی هنوز تنگ آب، ماهی مانده از عید را در آغوش گرفته و گربه خاکستری روی بام را چشم انتظار گذاشته. اما من و تو کجاییم؟ ما هم باید یاد می گرفتیم و می فهمیدیم که دوست داشتن زمان نمی شناسد. نه وابسته به بهار است و نه محدود به تابستان. نه فقط بارانِ پاییز می خواهد و نه سرمای استخوان سوز زمستان. مشکل از ما بود که همیشه سکوت کردیم و سلام هایمان آنقدر آهسته به زبان آمده اند که کسی نشنیدشان. باید می فهمیدیم آدم ها کاملاً شبیه به هم اند و هیچ کدام نمی دانند برای ماندن چیزی از جنس فداکاری لازم است که خیلی وقت است از حوالی این خانه رفته. دوست داشتن زمان نمی خواهد و من همیشه دوستت داشته ام. به قدر تمام سلام های آرامم. که هیچ وقت نشنیدی.
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  52. کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  53. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    خیلی ممنون ستیلا جان
    خوشبحال همسر شما
    چون فکر کنم این نامه هارو برای ایشون هم میفرستین
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  54. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم


    بانوی بسیار بزرگوار من!

    عجب سال هایی را می گذرانیم، عجب روزها و عجب ثانیه هایی را... و تو در چنین سال ها و ثانیه ها، چه غریب سرشار از استقامتی و صبور و سرسخت؛ تو که بارها گفته ام چون ساقه ی گل مینا ظریف و شکستنی هستی...

    مرا نگاه کن بانوی من، که تنومندانه در آستانه ی از پا در آمدنم، و باز، در پیشگاه سال تازه از تو می خواهم که به من قدرت آن
    را بدهی که با رذالت ها کنار نیایم، و ذره ذره، رذالت های روح کوچک خویشتن را همچون چرکاب یک تکه کهنه ی زمین شوی،
    با قلیاب کف نفس و تزکیه بشویم و دور بریزم...


    اینک، عزیز من ! ببین که سال تازه را چگونه به تو تبریک می گویم؛ آنسان که سنگی با کوبیدن خویش بر تُنگ بارفَتَنی.اما چه کنم که بی توفقیرم،
    و بی تو پا در رکابِ هزار گونه تقصیرم؟
    چه کنم؟

    شادباش سال نو بر تو

    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  55. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : نامه ای به همسرم

    نامه یک پسر عاشق به دختر مورد علاقه اش، لطفا تا آخرشو بخوانید تا متوجه عشق پسر به دختر مورد علاقه اش شوید.

    1- محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم

    2- دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو

    3- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم

    4- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و

    5- این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید

    6- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که

    7- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما

    8- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و

    9- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم

    10- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این وضع

    11- اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر را

    12- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم

    13- خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان که

    14- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش

    15- این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر

    16- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم که

    17- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش

    18- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت که دارای کمترین

    19- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه

    20- تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم و نمتوانم قانع شوم که

    21- تو را دوست داشته باشم و شریک زندگی تو باشم .

    و در آخر اگر میخواهی میزان علاقه مرا به خودت بفهمی از مطالب بالا فقط شماره های فرد را بخوان!!!



    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  56. 4 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد