سلام.
من با پدرم رابطم جوري بود كه همه حسادت ميكردن.ديگه انقد تابلو بود كه من چقد عاشق بابامم كه همه ميپرسيدن باباتو بيشتر از مامانت دوس داري؟!
اما الان. همه چي عوض شده.هرچي بزرگتر ميشم بيشتر حس بدي بهش پيدا ميكنم.
طي چندسال گذشته تاحالا چند بار سر كوچكترين چيزا قهر كرده و واسه چند ساعت و يه بارم تا صبح قهر كرده و خونه رو نصف شب ترك كرده.
بار اول سر يه چيز كوچيك يه دعواي بزرگ راه انداختو از خونه رفت.نميدونيد چقدر قرآنو دعا خوندم تا برگرده.ولي باورتون نميشه،چند ماه پيش كه رفت،گفتم به درك.هركاري ميخواد بكنه و به مامانم دلگرمي ميدادم كه چنين آدميو منتشو نكش.
دليل اصلي اين حس بد من اينه كه احساس ميكنم از مامانم بدش مياد(و در درجه ي بعد،از ما).
بهش به طرز عجيبي شك دارم كه رابطه ي ديگه اي داشته باشه.بارها پيام هاي عاشقونه از طرف يه نا آشنا رو گوشيش ديدمو ميدونم كه با اسم ديگه صفحه اجتماعي داره و تو اد ليستش خانوم هست.
خيلي حس بديه كه باباي آدم كه بايد سرشار از مهربونيو پاكيو... باشه،اينجوري وِجهش پيش آدم خراب شه.
تورو خدا كمكم كنيد.
من حاضرم هر كاري بكنم كه رابطه ي مامانمو بابام خوب بشه.
اگه توضيحي بايد بدم بگيد لطفا.
پيشاپيش ممنونم