سلام نمی دونم چه جوری توضیح بدم احساس تنهایی می کنم همیشه رابطه ای که بین همسرم و خواهرش هست منو عذاب میداده شاید فکر کنید که حسادت می کنم اما اینجوری نیست احساس حقارت و خرد شدن دارم پنج ساله که ازدواج کردیم از همون ابتدای ازدواجمون با این مسئله روبرو بودم اما این چندروز به اوج رسیده چهار روزه که خواهر شوهرم که 19 سال داره مهمون ما شده از همون شب اول شوهرم در پذیرایی تشک انداخت و گفت هر سه نفرمون اینجا میخوابیم خب شب اول من وسط خوابیدم و خواهر شوهر و همسرم دو طرف من شب دوم باز من وسط خوابیدم اما همسرم مدام اصرار داشت که یا خواهرش وسط بخوابه یا خودش اما من اصلا به روی خودم نیاوردم
اما حرفهای همسرم منو دیونه کرد همسرم مدام اونشب می گفت که هرشب یکیتون تو بغلم بخوابید نوبتی و یا اینکه وقتی دستش رو زیر سر من گذاشته بود از زیر سر من موهای خواهرش رو نوازش می کرد انگار که خواهرش نیست و هووی منه داشت آغوشش رو حریم خصوصیمون رو با یکی دیگه تقسیم می کرد تنها کاری کردم دستش رو از زیر سرم برداشتم اما تا صبح پلک نزدم و فرداش رفتم سرکار بعد از کار متوجه شد که ناراحتم اومد سمتم اما نتونستم چیزی بهش بگم حتی از نوازشهاش چندشم می شد سعی کردم خودم رو کنترل کنم که خواهرش متوجه چیزی نشه دیشب هم که قبل از خواب رفتم سرویس و از عمد لفتش دادم تا ببینم میخواد واسه خواب چه برنامه ای بریزه باز تشک انداخت و اینبار خودش وسط خوابیده بود رفتم خوابیدم دستش رو گذاشت رو صورتم و همزمان اون یکی دستش رو روی صورت خواهرش باز تحمل نکردم و دستش رو پس زدم رومو ازش بر گردوندم بعد از چند دقیقه دیدم که با اون دستش داره خواهرش رو نوازش می کنه دیگه تحمل نکردم پاشدم رفتم روی تختم خوابیدم حالا نمیدونم اشتباه کردم یا نه؟ اصلا چه عکس العملی باید نشون بدم سردرگمم