نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: مشاوره ازدواج

2102
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19842
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Post مشاوره ازدواج

    با عرض سلام. بنده جایی خواستگاری رفتم. پدر دختر رییس بنده می باشددو از لحاظ شخصیتی میشناسم. خانواده من هم از اخلاق و رفتار خانواده دختر خوششان آمده است. البته کمی اختلاف طبقاتی و فرهنگی داریم. از لحاظ مالی آنها کمی بالاتر هستن. خانواده من قشر کارگر جامعه هستند ولی ایشون و خانمشان یعنی پدر و مادر دختر تحصیل کرده هستند. بنده طی 3 جلسه با دختر خانم صحبت های لازم را در حضور خانواده داشتیم و تقریبا بیشتر موارد شبیه به هم بودیم و منن مشکلی نداشتم. از لحاظ بعد مذهبی و اخلاقی و مسائل اجتماعی نزدیک بهم بودیم. ولی سوالی که ذهن من را درگیر کرده و باید تا چند روز آینده مشخص کنم و ممنون میشم سوالم را جناب دکتر پاسخ دهند این هست که خانواده من به علت مواردی بدی که از زن داییم دیدن و رفتار های خاصشان با مادر بزرگم همیشه پدر و مادرم آرزو داشتن که عروسی به خانواده ما اضافه بشود که دستشان را بگیرد و در پیری باعث رنج و ناراحتی نشود و آنها اومید داشته باشند که من به عنوان تک پسر خانواده در پیری مراقب پدر ومادرم باشم. من سوالی را از ایشومن مطرح کردم که البته نمیدونم این سوال اصلا در این دوران و قبل ازدواج جایز بوده یانه من چون این مسئله برایم مهم بود پرسیدم:
    نمیدونم در شرایط آینده چه اتفاقی برای خانواده هایمان پیش بیاید ولی من به عنوان داماد خانواده اگر پدر و مادر شما در کهولت سن نیاز به نگهداری شما داشته باشن این مسئله را قبول میکنم و حاضرم این مسئله را بپذیرم ولی شما هم قبول میکنید که اگر من مجبور شدم مادرم و یا پدرم را بخاطر بیماری یا کهولت سن بیاورم در منزل کمکم کنید تا از آنها نگهداری نمایم. ایشون بعد یک روز فکر کردن گفتن این که شما به پیش آنها بروید و از آنها نگهداری کنید من مشکلی ندارم و میپذیرم که این کار را انجام دهید ولی اینکه بخواهید ایشان را به منزل بیاورید تا نگهداری نمایید راستش نه نمیتوانم قبول کنم برایم سخت است و از شوهرم هم انتظار ندارم که این کار را برای پدر و مادرم انجام دهد. ولی حقیقتا من برایم از هر دو طرف فرقی ندارد و این کار را وظیفه میدانم و خیلی دو دل شدم که جواب مثبت بدهم یا نه. تو بسیاری از مسائل نزدیک به هم هستیم هر دو هم جز قشر مذهبی جامعه محسوب میشیم و تمایلات دینی و اجتماعیمان شبیه به هم هست ولی این مورد ذهنم را درگیر کرده که کسی که الان امکان گذشت و فداکاری که در سیره اهل بیت ما وجود داره به خودش نقبولانده که ما باید همیشه بهم کمک کنیم و این کار در کنار سختی اجر اخروی فراوان داره میتوان با منی که این شیوه فکری در روح و جانم تنیده شده دچار مشکل و سایش نمیشویم و واقعا اگه من برای امکان نداره که پدر و مادرم را بزارم کنار بخاط همسر در شرایطی که آنها مریض و یا پیر و کهنسال شده باشند و کسی باید باشد که آنها را تر و خشک نماید و حتی اگر برای خانواده همسرم هم این اتفاق بیافتد من این کار را میکنم و این اخلاق من و خانواده من است. نظر شما چه می باشد جناب دکتر. پیشاپیش ممنون از پاسخ گویتان

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14282
    نوشته ها
    285
    تشکـر
    365
    تشکر شده 396 بار در 164 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط vahidsd نمایش پست ها
    با عرض سلام. بنده جایی خواستگاری رفتم. پدر دختر رییس بنده می باشددو از لحاظ شخصیتی میشناسم. خانواده من هم از اخلاق و رفتار خانواده دختر خوششان آمده است. البته کمی اختلاف طبقاتی و فرهنگی داریم. از لحاظ مالی آنها کمی بالاتر هستن. خانواده من قشر کارگر جامعه هستند ولی ایشون و خانمشان یعنی پدر و مادر دختر تحصیل کرده هستند. بنده طی 3 جلسه با دختر خانم صحبت های لازم را در حضور خانواده داشتیم و تقریبا بیشتر موارد شبیه به هم بودیم و منن مشکلی نداشتم. از لحاظ بعد مذهبی و اخلاقی و مسائل اجتماعی نزدیک بهم بودیم. ولی سوالی که ذهن من را درگیر کرده و باید تا چند روز آینده مشخص کنم و ممنون میشم سوالم را جناب دکتر پاسخ دهند این هست که خانواده من به علت مواردی بدی که از زن داییم دیدن و رفتار های خاصشان با مادر بزرگم همیشه پدر و مادرم آرزو داشتن که عروسی به خانواده ما اضافه بشود که دستشان را بگیرد و در پیری باعث رنج و ناراحتی نشود و آنها اومید داشته باشند که من به عنوان تک پسر خانواده در پیری مراقب پدر ومادرم باشم. من سوالی را از ایشومن مطرح کردم که البته نمیدونم این سوال اصلا در این دوران و قبل ازدواج جایز بوده یانه من چون این مسئله برایم مهم بود پرسیدم:
    نمیدونم در شرایط آینده چه اتفاقی برای خانواده هایمان پیش بیاید ولی من به عنوان داماد خانواده اگر پدر و مادر شما در کهولت سن نیاز به نگهداری شما داشته باشن این مسئله را قبول میکنم و حاضرم این مسئله را بپذیرم ولی شما هم قبول میکنید که اگر من مجبور شدم مادرم و یا پدرم را بخاطر بیماری یا کهولت سن بیاورم در منزل کمکم کنید تا از آنها نگهداری نمایم. ایشون بعد یک روز فکر کردن گفتن این که شما به پیش آنها بروید و از آنها نگهداری کنید من مشکلی ندارم و میپذیرم که این کار را انجام دهید ولی اینکه بخواهید ایشان را به منزل بیاورید تا نگهداری نمایید راستش نه نمیتوانم قبول کنم برایم سخت است و از شوهرم هم انتظار ندارم که این کار را برای پدر و مادرم انجام دهد. ولی حقیقتا من برایم از هر دو طرف فرقی ندارد و این کار را وظیفه میدانم و خیلی دو دل شدم که جواب مثبت بدهم یا نه. تو بسیاری از مسائل نزدیک به هم هستیم هر دو هم جز قشر مذهبی جامعه محسوب میشیم و تمایلات دینی و اجتماعیمان شبیه به هم هست ولی این مورد ذهنم را درگیر کرده که کسی که الان امکان گذشت و فداکاری که در سیره اهل بیت ما وجود داره به خودش نقبولانده که ما باید همیشه بهم کمک کنیم و این کار در کنار سختی اجر اخروی فراوان داره میتوان با منی که این شیوه فکری در روح و جانم تنیده شده دچار مشکل و سایش نمیشویم و واقعا اگه من برای امکان نداره که پدر و مادرم را بزارم کنار بخاط همسر در شرایطی که آنها مریض و یا پیر و کهنسال شده باشند و کسی باید باشد که آنها را تر و خشک نماید و حتی اگر برای خانواده همسرم هم این اتفاق بیافتد من این کار را میکنم و این اخلاق من و خانواده من است. نظر شما چه می باشد جناب دکتر. پیشاپیش ممنون از پاسخ گویتان
    شما از جناب دکتر نظر خاستین ولی منم نظری به ذهنم رسید که گفتنش فکر کنم بی فایده نباشه..
    من خودم دخترم و احساسه خانوم ها چطوره....البته همه ی خانوم ها اینطور نیستن و به ویژگی های شخصیتیشون هم ربط داره...

    ولی خب در حده خودم بگم...من اگه قبل از ازدواج چنین سوالی ازم بشه به احتماله 90 درصد منم جوابه همین خانومو میدونم...دلیلشم این نیست که حسه فداکاری ندارم...دلیلش اینه که اگه به چنین چیزی بگم آره...یه جورایی میشه وظیفم و بعد از ازدواج به خاطره این حرفی که زدم پایه اجبار در میونه...ولی بازم به احتماله بیش از 90 درصد چه خواستگار این سوالو ازم بپرسه چه نپرسه ..اگه پدر و مادرش در آینده نیاز به من داشته باشند و در صورتی که به قدره کافی با همسرم خوب باشم...حتما در کنار پدر و مادرش خواهم بود....
    در این صورت اگه این کارو کنم...مهربان و فداکار محسوب میشم و برای همسرم هم با ارزش....ولی اگه از اول قبول میکردم،یه جورایی وظیفم میشد...و از طرفی ممکن بود همسرم اونطور که قبل از ازدواج وانمود می کرد نباشه و به همین خاطر برای من ارزشه کمتری داشته باشه...و وقتی همسره آدم براش ارزشه کمی داشته باشه مسلما نگهداری از پدر و مادرش هم براش رنج آور میشه...

    خلاصه اینکه ،اگه ایشون ان جوابو دادن ،دلیله بر این نیست که روحیه ی فداکاری و ایثاره کمی دارن...خانوم ها بیشتر به این روحیه عمل میکنن تا این که در موردش صحبت کنن...
    به نظر شخصی من به جایه اینکه این سوالو میپرسیدین...بهتر بود سوالتونو کلی تر میپرسیدین...
    مثلا"شما احترام به بزرگترها تا چه حد براتون اهمیت داره؟
    یا شما تا چ اندازه به کسی که علاقه دارین اهمیت میدین؟و آیا حاضرین گاهی از خودتون به خاطر دوست داشتنتون و علاقه ی به همسرتون بگذرین؟

    توجه کنین شاید اگه از شما هم چنین سواله دقیق و جزیی ای پرسیده می شد چنین جوابی میدادین..

    مثلا همین خانوم از شما میپرسید ...آیا شما حاضرین 5 سال بعد از ازدواج همه ی داراییتونو به نامه من کنید؟!

    شاید شما هم در برابره چنین سوالی احساسه خوبی بتون دست نمیداد و جوابه مثبته قطعی نمیدادید...
    اما این دلیل بر خساست و بی اعتمادی و عدم عشق شما نیست....درسته؟

    و از طرفی چ ایشون چنین سوالی بپرسه و چ نه...ممکنه شما 5 سال بعد از ازدواج با تشخیصه خودتون،این کار رو انجام بدین...

    امیدوارم تونسته باشم درست منظورمو برسونم...
    به نظرم اگه همه ی مسایلتون حله و به خوبی همو میشناسید این مسیله رو زیاد جدی نکنین....
    موفق و خوشبخت باشین...

  3. کاربران زیر از atrin1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    با اجازه استارتر من سوالشون را کامل تر میکنم :

    خانم آترین فرمودن : که خانما حس فداکاری دارن ولی بعد از ازدواج

    ========

    سوال اینه اگه حس فداکاری پیش نیومد تکلیف چیه و عروس خانم به رفیقمون بگه یا من یا پدر مادرت .اگرم رفیقمون ذره ای اعتراض کنه اون خانم میگه منکه تو جلسات خواستگاری بهت گفتم نظرمو خودت قبول کردی و باهاش مشکلی نداشتی .اونوقت چه باید کرد ؟

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11185
    نوشته ها
    94
    تشکـر
    50
    تشکر شده 33 بار در 25 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    مطمعن باشید اگر اون خانم بعد ازدواج متوجه بشند که شما فداکارید و از ته دل به خاطر خودش نه شرایطش دوسش دارید و لیاقتشو دارید با این موضوع کنار میاد

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    19892
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    سلام.من دختری 24 ساله هستم.از اونجایی ک بین من و پسرداییم علاقه ای وجود داشت ایشون مردادماه پارسال ب خاستگاری اومدن اما چون سرباز بود مامانم مخالفت کرد وپاشو توی یه کفش کرد که باید کار اونم دولتی داشته باشه.الان ک یک سال میگذره و پسر داییم دوباره پا پیش گذاشته برای خاستگاری مامانم کدید ما به هم علاقه داریم وبا هم در تماس هستیم اولش رضایت داد که بیان اما بعد از اون همش داره بهونه تراشی میکنه و به هر بهانه ای میخواد عقب بندازه و یه کاری کنه که نیان.پسرداییم هم میگه من میخوام زندگیمو تشکیل بدم و از زندگی عقب نیوفتم و راقب به عقده اما خانواده ی من مدام حرفشونو عوض میکنن من هم ک نمیتونم بگم مامانم اجازه داده حالا میگه نیاین.اونا برنامه ریزی کردن بیان خاستگاری اما مامان من اصلا تو فکر نیست و میگه آخر این ماه ک مهمون داریم ماه دیگه بابات نیست.حتما ماه بعدشم میگن محرمه بعدم ک صفره و... . و اعتقاد هم دارن ک دخترو پسری که همدیگه رو میخوان از نظر اسلام و شرع گناه داره ک با هم در ارتباط باشن اما الان که به من رسیده یادشون رفته همه ی اینهارو. حالا من باید چیکار کنم؟ واقعا مستاسل شدم.http://cdn.moshaver.co/forum/images/.../sadsmiley.gif

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط طرناز نمایش پست ها
    سلام.من دختری 24 ساله هستم.از اونجایی ک بین من و پسرداییم علاقه ای وجود داشت ایشون مردادماه پارسال ب خاستگاری اومدن اما چون سرباز بود مامانم مخالفت کرد وپاشو توی یه کفش کرد که باید کار اونم دولتی داشته باشه.الان ک یک سال میگذره و پسر داییم دوباره پا پیش گذاشته برای خاستگاری مامانم کدید ما به هم علاقه داریم وبا هم در تماس هستیم اولش رضایت داد که بیان اما بعد از اون همش داره بهونه تراشی میکنه و به هر بهانه ای میخواد عقب بندازه و یه کاری کنه که نیان.پسرداییم هم میگه من میخوام زندگیمو تشکیل بدم و از زندگی عقب نیوفتم و راقب به عقده اما خانواده ی من مدام حرفشونو عوض میکنن من هم ک نمیتونم بگم مامانم اجازه داده حالا میگه نیاین.اونا برنامه ریزی کردن بیان خاستگاری اما مامان من اصلا تو فکر نیست و میگه آخر این ماه ک مهمون داریم ماه دیگه بابات نیست.حتما ماه بعدشم میگن محرمه بعدم ک صفره و... . و اعتقاد هم دارن ک دخترو پسری که همدیگه رو میخوان از نظر اسلام و شرع گناه داره ک با هم در ارتباط باشن اما الان که به من رسیده یادشون رفته همه ی اینهارو. حالا من باید چیکار کنم؟ واقعا مستاسل شدم.http://cdn.moshaver.co/forum/images/.../sadsmiley.gif
    ی تاپیگ جدابزن عزیزم
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19842
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    ممنون از جواب دوستان و راهنماییاتون. هم حرف شما خانم atrin1 یه جوری درسته و از نگاه یک خانم به قضیه نگاه کردین و جواب من را دادید ولی یه جورایی حرف آقای sam127 ممکنه درست در بیاد و ایشون بیاد این قضیه را اون موقع مطرح کنه. حالا شاید نگاه ایشون نگاه معقولانه و با سیاست بوده که این جواب دادن که بدن این نشه یه بهونه برای من برای سو استفاده ولی من احساس می کنم این که خصیصه اخلاقی که آدم با اون رشد پیدا کرده که نگاهش به افراد مثبت و ذاتا فداکار و با گذشته و این شدت و مقدار در هر کسی کم و یا زیاده . ببینید من میگم اگر از من بپرسم من میگم مشکلی ندارم چون از همین الان وقتی کسی به همسری انتخاب میکنم این افراد را هم کنارش میبینم وآینده ای که با اونها خواهم داشت . هر چند تو این دوره زمونه افراد دیگه حوصله خودشون را هم ندارن ولی کسی بتونه همچین شخصیتی داشته باشه تو خانم ها که این مسائل براش پیش پا افتاده و بی اهمیت باشه و راحت قبول کنه خیلی ارزش منده .

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    19909
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    سلام
    من 16 سالمه و از 7 یا 6 سالگی فک کنم حس مازوخیسم رو داشتم و واقعا خیلی کلافم کرده و ازش بدم میاد نمی خوام از این طریق ارضا شم لطفا توروخدا یکی کمکم کنه و چطوری میتونم درمانش کنم و ایا به طور کامل درمان میشه یانه/؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    19919
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    سلام-من 35 سال دارم، 4 سال است که عقد کردم و دوسال که با همسرم زیر یک سقف زندگی می کنیم،،شوهرم آدم خیلی عجیبیه، خیلی دلم شکسته.. هر کاری بخاطرش انجام میدم ندیده میگیره،، بسیار خساست بخرج میده منو تحت فشار میذاره و از همه مکهمتر با من رابطه جنسی برقرار نکرده و من هنوز باکره هستم.. راضی به جدایی نیست منم ترجیح میدم اخلاقش درست بشه و زندگی کنم.. حاضر نیست بریم پیش مشاور نمیدونم چکار کنم

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19842
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط مونیکا نمایش پست ها
    سلام-من 35 سال دارم، 4 سال است که عقد کردم و دوسال که با همسرم زیر یک سقف زندگی می کنیم،،شوهرم آدم خیلی عجیبیه، خیلی دلم شکسته.. هر کاری بخاطرش انجام میدم ندیده میگیره،، بسیار خساست بخرج میده منو تحت فشار میذاره و از همه مکهمتر با من رابطه جنسی برقرار نکرده و من هنوز باکره هستم.. راضی به جدایی نیست منم ترجیح میدم اخلاقش درست بشه و زندگی کنم.. حاضر نیست بریم پیش مشاور نمیدونم چکار کنم
    حتما پیش مشاور برید . حتی ایشون را نمیبرید خودتون برید تا کمک کنه بهتون. وگرنه کار بیشتر از این بدتر خواهد شد. بالاخره شما و ایشون نیاز هایی دارید. بعد شما نمیخواین بچه داشته باشین. فکر میکنم هر زن و مردی نیاز به داشتن بچه دارن وهمچنین رفع نیاز جنسی. ولی این شکل یادامه ندید و پیش مشاور برید انشاله درست بشه مشکلتون ولی دست ایشون نیست اگه شرایط این شکلی باشه شما حتی طاق هم میتونید بگیرید ولی انشاله که کار به آنجا نکشه

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16568
    نوشته ها
    412
    تشکـر
    164
    تشکر شده 286 بار در 181 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    بچه ها تو این تاپیک 4 تا مشکل مطرح شده. چرا تاپیک جدا نمیزنید؟
    امضای ایشان
    سختی ها باعث میشوند که بعضی ها بشکنند و بعضی ها رکورد بشکنند

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20103
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    سلام دختری هستم۲۰ساله دوسال هستش که عقد کردم همسرم وضع مالی خوبی نداره برعکس پدرش.پدرش روز خواستگاری قول داد که خونمون رو میسازیم و یک واحدش را به همسرم میده...ولی به خاطر مادر همسرم خونشون رو فروختن و به محله ای دیگر رفتند با پول خانه ی فروخته شده یه واحد برای خودشان خریدند و بقیه ی پول را یک واحد۳۸متری و یک واحد۹۰متری خریدند و قرار بود ۳۸متری را به ما بدهند که من قبول نکردم و به همسرم گفتم و اون خانه ۹۰متری هم فروش نمیرود.پدرشون رییس بازی در میاورد
    ..حالا هر خانه ای که برای ما میخواهند بخرند یا کوچیک هست یا قدیمی...من دختری بودم که مادر پدرم هر چی خواستم برام فراهم کردند و هر دختری یه آرزوهایی داره منم میخواهم خونه ی خوبی داشته باشم...این تازه یکی از مشکلم هستش.همسرمم به خاطر گیرهای پدرش اعصابش خورد میشه و سر من داد میزنه تا یه چیزی میشه:-(

  14. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20103
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    منم اعصابم خورد میشه و سریع گریه میکنم تا جایی که دیشب بیمارستان رفتم...دیشب هم مادرم به همسرم گفت تا خونه و کارت معلوم نشده نیا من هم کلی حرفایی که تو دلم مونده بود رو گفتم و ...تا الان ازش خبر ندارم و دارم دیوونه میشم همش گریه میکنم..

  15. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15277
    نوشته ها
    1,816
    تشکـر
    345
    تشکر شده 2,644 بار در 1,053 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط sama.b1994 نمایش پست ها
    منم اعصابم خورد میشه و سریع گریه میکنم تا جایی که دیشب بیمارستان رفتم...دیشب هم مادرم به همسرم گفت تا خونه و کارت معلوم نشده نیا من هم کلی حرفایی که تو دلم مونده بود رو گفتم و ...تا الان ازش خبر ندارم و دارم دیوونه میشم همش گریه میکنم..
    سلام لطفا تایپیک جدا بزنید
    امضای ایشان
    خداحافظ
    این ایدی دیگه دست من نیست..خصوصی نفرستید..
    اینم از سعید021 ک ب پایان رسید.....

  16. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20103
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    منم اعصابم خورد میشه و سریع گریه میکنم تا جایی که دیشب بیمارستان رفتم...دیشب هم مادرم به همسرم گفت تا خونه و کارت معلوم نشده نیا من هم کلی حرفایی که تو دلم مونده بود رو گفتم و ...تا الان ازش خبر ندارم و دارم دیوونه میشم همش گریه میکنم..

  17. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10395
    نوشته ها
    1,018
    تشکـر
    1,130
    تشکر شده 1,749 بار در 636 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط aliii3512 نمایش پست ها
    سلام
    من 16 سالمه و از 7 یا 6 سالگی فک کنم حس مازوخیسم رو داشتم و واقعا خیلی کلافم کرده و ازش بدم میاد نمی خوام از این طریق ارضا شم لطفا توروخدا یکی کمکم کنه و چطوری میتونم درمانش کنم و ایا به طور کامل درمان میشه یانه/؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    لطفا در تاپيك جداگانه سوالتونو مطرح كنيد
    امضای ایشان
    09124843303 (دعاوی حقوقی - کیفری و مشاور حقوقی ازدواج)

  18. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18480
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    5
    تشکر شده 6 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    سلام دوستان.امیدوارم صبح قشنگیرو شروع کرده باشید.من 4 ساله ازدواج کردم یه پسر 2 ساله دارم.همسرم قبلا به خانوادمو فامیلام خیلی احترام میذاشت .همه هم دوسش داشن ولی حدود 1 ساله میگه این بده این بی فرهنگه این ....خلاصه وقتی هم که هعتراض میکنم میگه قبلا نمیشناختم.ولی به خدا بهش احترام میزارن.رفتارش با من هم بد شده سرم داد میکشه.میگه هر وقت من دلم خاست تو باید مرخصی بگیری . بریم بگردیم.من ساعت هشت سر کارم ولی اون چ.ن شغل ازاده میخابه هر وقت دلش خاست میره سر کار.موندم چیکار کنم .مشگلات روحی پیدا کردم.لطفا منو راهنمایی کنید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد