نه من عوض نشدم
فقط دلم از کارهایت گرفته
کمی میخواهم با خدایم خلوت کنم
تا بدی هایت را توجیه کنم
تا بگویم حواست نبود که مرا زدی
حواست نبود که قلبم را شکستی
من گله نمیکنم فقط...
وقت نگاه کردنت تازیانه ی خیالاتت میکوبندم
آری برادر...
ترجیح میدهم همان دختر بمانم
همان ضمیر سوم شخص
نه کسی که منتتظر لمس نگاه برادرانه ات باشد و تو
با نگاهت نشان دهی که غریب است...خیلی غریب
تو دقیقا فردی با شخصیت تضاد من هستی
فردی که شاید فکر میکنی من هم چون تو هستم
بحثمان میشود سر اینکه میگویم دختران را به بازی نگیر
سر اینکه دخترانگی های دخترهاا لگد میزنی
آری برادر من هم برای پسرانی چون تو یک دخترم
دختری که تمام دخترانگی هایش را گرگها نشانه میگیرند
حالا تو بگو تو که گرگی برای حفاظت من هستی بگو
وقتی گوسفند های دیگر را میخوری...یقینا خوردن من هم برایت کاری آسان خواهد شد
زبانم تلخ است ولی واقعیت دارد
دهنی که به چربی کله پاچه عادت کند
برایش فرقی نمیکند کله پاچه ی که باشد