نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: نابود کردن زندگی با اعتماد بیش از حد

893
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19872
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    نابود کردن زندگی با اعتماد بیش از حد

    با سلام
    این روزها بیش از همیشه دلم یخواهد کل روز وقتی تو خونه هستم بخابم. مشکل اصلی: 2 سال پیش عاشق یک غیرایرانی مسلمان شدم قرار شد ازدواج کنیم اما همان اوایل در کار ضرر کردیم و مقصر من بودم. از ان پس مجبورم تا وقتی همه پولش را بگیره در خانه او زندگی کنم. به خانواده ام چیزی نمیگم چون فقط سرزنشم میکنن و براشونم مهم نیست دو یا سه ساله من کجا زندگی میکنم. نه رابطه و ازار جنسی در خانه او دارم و نه مجبورم غیر گردگیری و شستن ظرف کار دیگه ای بکنم. از صبح تا شب عین رستوران غذاهای خوب میپزه و مجبورم بخورم. شب ها هم گاههی میرم پیاده روی. فقط حرف زدن و ملاقات با نزدیک ترین دوستم را ممنوع کرد و نمیتوانم برم خانه خودمان بمانم . تنها دلخوشیم اینه که صبحها که از خواب بیدار میشم برم بیرون خونه دوستم و دم ظهر برگردم. بعد تا شب سر هر بهانه ای من را کوچک میکنه مثلا تو بی خاصیتی، تنبلی، فرهنگ نداری، از همه بدتر از خانواده گداها هستی و گدایی. اگه بخام از خونش برا همیشه برم دعوا و عابرو ریزی میشه و پولش را میخاد که ندارم برا همین دلم میخاد کل روز را بخوابم اما از خواب بدش میاد. یواشکی صبحها دوستم را میبینم ولی همیشه تهدید میکنه اگه بفهمه اونا دیدم منا میکشه. میدونم اگه بفهمه منا کتک میزنه قبلا هم کرده. قبل از شروع کار با او استاد دانشگاه بودم الانم هفته ای یک روز درس میدم. اما درامدی ندارم همه پولم هم خرج میشه و همیشه جیبم خالیه نمیزاره سر کار دیگه ای برم با کسی هم نمیتونم ازدواج کنم وگرنه پولش را میخاد خیلی افسرده ام کاش بتونید کمکم کنید. ازداین به بعد بدترم میشه چون تنها دوستم که تو این دوسال باهاش دردو دل میکردم داره میره خارج.
    دیشب بهم گفت حتیاز دیدن قیافت متنفرم و فقط از شانس بدم بخاطر پولم و پرونده هام مجبورم تحملت کنم. تو از خون راننده تاکسی هستی نهایتش بتونی راننده بشی. ولی همچنان اط من میخاد برا شرکت کارکنم و درخواست خرید بدم. ارزو دارم ازش جدا بشم. ازش متنفرم. اما ازش میترسم. از اینکه مرا کتک بزنه یا جلوی خانوادم عابروریزی کنه یا تو دادگاه علیهم حرف بزنه. توی ضرر اخر به خاطر دروغهای متهم به معاونت من به جعل من دوسال مورد اتهام بودم و یک ماه پیش به طرز ناباوری قاضی به خاطر حرفی که از دهن متهم در رفت فهمید من بی گناهم. در این دوسال خیلی زجرکشیدم ولی هنوزم لب پرتگاهم و از گفتن اینه میخام اطش جداشم و عواقبش میترسم. خودم زندگیم را نابود کردم. گاهی فکر میکنم تنها راهم خاموش کردن گوشی و فرار به خارج از گشوره. گاهی فکر میکنم تنها راه نجات مردن هست. نمیدونم چی کنم.
    ممنون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : نابود کردن زندگی با اعتماد بیش از حد

    نقل قول نوشته اصلی توسط هامنا نمایش پست ها
    با سلام
    این روزها بیش از همیشه دلم یخواهد کل روز وقتی تو خونه هستم بخابم. مشکل اصلی: 2 سال پیش عاشق یک غیرایرانی مسلمان شدم قرار شد ازدواج کنیم اما همان اوایل در کار ضرر کردیم و مقصر من بودم. از ان پس مجبورم تا وقتی همه پولش را بگیره در خانه او زندگی کنم. به خانواده ام چیزی نمیگم چون فقط سرزنشم میکنن و براشونم مهم نیست دو یا سه ساله من کجا زندگی میکنم. نه رابطه و ازار جنسی در خانه او دارم و نه مجبورم غیر گردگیری و شستن ظرف کار دیگه ای بکنم. از صبح تا شب عین رستوران غذاهای خوب میپزه و مجبورم بخورم. شب ها هم گاههی میرم پیاده روی. فقط حرف زدن و ملاقات با نزدیک ترین دوستم را ممنوع کرد و نمیتوانم برم خانه خودمان بمانم . تنها دلخوشیم اینه که صبحها که از خواب بیدار میشم برم بیرون خونه دوستم و دم ظهر برگردم. بعد تا شب سر هر بهانه ای من را کوچک میکنه مثلا تو بی خاصیتی، تنبلی، فرهنگ نداری، از همه بدتر از خانواده گداها هستی و گدایی. اگه بخام از خونش برا همیشه برم دعوا و عابرو ریزی میشه و پولش را میخاد که ندارم برا همین دلم میخاد کل روز را بخوابم اما از خواب بدش میاد. یواشکی صبحها دوستم را میبینم ولی همیشه تهدید میکنه اگه بفهمه اونا دیدم منا میکشه. میدونم اگه بفهمه منا کتک میزنه قبلا هم کرده. قبل از شروع کار با او استاد دانشگاه بودم الانم هفته ای یک روز درس میدم. اما درامدی ندارم همه پولم هم خرج میشه و همیشه جیبم خالیه نمیزاره سر کار دیگه ای برم با کسی هم نمیتونم ازدواج کنم وگرنه پولش را میخاد خیلی افسرده ام کاش بتونید کمکم کنید. ازداین به بعد بدترم میشه چون تنها دوستم که تو این دوسال باهاش دردو دل میکردم داره میره خارج.
    دیشب بهم گفت حتیاز دیدن قیافت متنفرم و فقط از شانس بدم بخاطر پولم و پرونده هام مجبورم تحملت کنم. تو از خون راننده تاکسی هستی نهایتش بتونی راننده بشی. ولی همچنان اط من میخاد برا شرکت کارکنم و درخواست خرید بدم. ارزو دارم ازش جدا بشم. ازش متنفرم. اما ازش میترسم. از اینکه مرا کتک بزنه یا جلوی خانوادم عابروریزی کنه یا تو دادگاه علیهم حرف بزنه. توی ضرر اخر به خاطر دروغهای متهم به معاونت من به جعل من دوسال مورد اتهام بودم و یک ماه پیش به طرز ناباوری قاضی به خاطر حرفی که از دهن متهم در رفت فهمید من بی گناهم. در این دوسال خیلی زجرکشیدم ولی هنوزم لب پرتگاهم و از گفتن اینه میخام اطش جداشم و عواقبش میترسم. خودم زندگیم را نابود کردم. گاهی فکر میکنم تنها راهم خاموش کردن گوشی و فرار به خارج از گشوره. گاهی فکر میکنم تنها راه نجات مردن هست. نمیدونم چی کنم.
    ممنون

    نوشته عجیبیه که شخصی بخواد خودش رو اسیر دست یکی دیگه کنه بخاطر بدهی

    اگر شما در دادگاه تبریه شدید پس دلیلی برای این همه ترس ندارید و اگر بدهکار هستید میتونید بدهی خودتون رو اقساط پرداخت کنید

    اینکه شما در این خانه مثل برده حق هیچ کاری رو نداشته باشید دلیل و توجیحیه که خودتون میدونید

    هر چند کسی نمیدونه واقعا" چه اتفاقی افتاده و شما با ایشون چه قول و قراری گذاشتید ... ولی هر کاری یک راه حل داره که شما نمیخوایت بهش فکر کنید

    چون هیچ تضمینی وجود نداره که ایشون بعد از چه مدتی که بدهی رو دادید دست از سر شما برداره
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19872
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نابود کردن زندگی با اعتماد بیش از حد

    سلام من زیاد به این سایت وارد نیستم. شما برای مشاوره و کمک هستید و البته اول باید کل ماجرا را بدنید من یک بار دیگه ماجرا را براتون شرح میدم.درضمن من هیچ قراری نگزاشتم هرکار بخام بکنم اول رضای خدا بعد انسانیت و وجدانم و بعد منافع شخصی خودم را درنظر میگیرم. درمورد تبریه لطفا متن را با دقت بخوانید.
    من 35 سالمه فوق لیسانس ادبیات انگلیسی دختر هستم. و استاد دانشگاه پیام نور. با یک تبعه خارجی که به زبان انگلیسی حرف میزنه برا تجارت و ازدواج اشنا شدم ولی به خاطر اشتباه و اعتماد به یک شیاد 4.5 میلیارد تومان پولش را که تو حساب من بود از دست دادم. اون تو دادگاه از اون شیاد شاکی شد ولی قاضی بهش حق داد که از منم شکایت کنه متهم ردیف اول برا اینکه به تحصیل مال نامشروع محکوم نشه یا شریک داشته باشه گفت در جرم جعل اسناد من باهاش معاونت کردم. سه روز رفتم بازداشت و با صد میلیون تومن این تبعه خارجی به عنوان ضامن ازاد شدم. دوسال این اتهام بر من وارد بود و با وثیقه اون ازاد بودم و و از اون به بعد رفتارش خیلی با من عوض شد هر روز سرزنش. گاهی میگفت ازم شکایت میکنه. و من از سرزنش شدید خانوادم بر اینکه این بود ادمی که میخاستی باهاش ازدواج کنی میترسیدم و تو خونه این ادم موندم و به هیچ کس نگفتم چه زجری میکشم گاهی دلم برای این خارجی هم میسوزه اخه اونم ب از دست دادن همه پولش روانی شد و نمیتونه فارسی بحرفه پس به یک مترجم تو دادگاه و همه جا احتیاج داره. مجبورم حداقل به جبران محبت و ضمانتی که برام گزاشت براش کار کنم. درجایی که هیچ یک از برادرام حاضر به ضمانت من نشد و فقط سرزنشم کردند. تو خونه این فرد به عنوان راننده تاکسی مترجم و پادو برا خرید خونه و تمیز کردن خونه به اضافه کارای اداری مالیاتی و حسابدار و کارای اتباع خارجی و بخش بزرگی از کارای اداری دادگاه کار میکنم. این فرد اعتقاد داره خانوادم و دوستام سایه سیاه دارند طبق اعتقاد خودش و برا همینه که ضرر کرده و برا همین منا از دیدن دوستم منع کرد و خانوادم هم هفته ای یک بار با اکراه او ولی من هر روز صبح تا ظهر که خوابه هرکس را بخام یواشکی میبینم اما یکی دوبار که متوجه شد حتی رو من دستم بلند کرد اما گاهی اگر منا بزنه بعدش احساس ندامت میکنه. کم پیش میاد بزنه ولی مرتب کل روز ازم ایراد میگیره میگه حرامی و اینکه من از خانواده گداها هستم. برادرم کلاه برداره و خودم حرص دلار داشتم و اینکه باید پولش را بدم و خودم برم تو دادگاه. البته همیشه تو دادگاه تلاش کرد بی گناهی من در جعل سند را ثابت کنه و جلسه اخر دادگاه بعد دوسال موفق شد اما وثیقه تا پایان تصمیم گیری در مورد پولش گیره و حکم برات منم تا اون موقع به تعویق می افته و من از عوض شدن قاضی یا دشمن شدن با این خارجی می ترسم . مجبورم هر فحشی میده بازم کوتاه بیام و فقط برا خودم گریه کنم. قبل از ضرر رفتارش باهام خیلی خوب بود اما الان میگه تو قابل اعتماد نیستی. تو زن بسیار بی ارزشی هستی مثل خانوادت. با این حال بازم تو برنامه ریزی هاش همیشه من هستم مثلا برنامه ریزی میکنه من دوباره پولم ر ا میگیرم تجارت میکنم و به تو حقوق میدم. تو این دوسال یا شایدم سه سال هیچ حقوقی نگرفتم و وضع مالیم خیلی بدتر شد هرچند به قول خودش تو خونه این ادم یک زندگی وی ای پی دارم و بهترین رفاه را دارم. اما من تو سنی هستم که دلم میخاد بچه دار بشم برم سر کار درامد داشته باشم ازاد باشم. اون برنامه ای جز دوباره پولدار شدن و خدمت به پدر و مادر و برادراش نداره. شبانه روز فکر میکنم چطور ازاد شم که نه اون اسیب ببینه نه من و نه جلوی خانوادم خار بشم و هیچ راه حلی پیدا نمیکنم. یک بار گفت بعد گرفتن پولش از دادگاه منا ازاد میکنه اما معلوم نیست چند سال ظول بکشه. ولی میگه اگه قبلش میخای بری باید پول منا بدی. با یکی داداشام هنوز حدود 500 میلیون تومان سرمایه داره و باهاش کار میکنه و خرج زندگیشا در میاره . برام مهم نیست چی کار میکنه ولی خیلی میترسم از اینکه از من جلو داداشام بد بگه و اونا و زناشون منا سرزنش کنند. مادرم هم برا اینکه عابرو ریزی نشه هی میگه همونجا بمون تا بره شهرش. خیلی زندگی بدی دارم. تنها لطفی که کرد همیشه بهم گفت تدریس دانشگاه را ول نکن و من هنوزم درس میدم. یکی دوستام خیلی رو اعصابم بود همش میگفت همه همسایه ها تو را با اون دیدند دیگه کسی با تو ازدواج نمیکنه و کلی حرف دیگه و ازش جدا شدم. مهم وجدانم هست که من فقط با این اقا رابطه کاری دارم حالا چه تو خونش باشم چه بیرون و اصلا برام مهم نیست مردم چه فکری در موردم میکنن من در ان دنیا به این مردم جوابگو نیستم. گاهی فکر میکنم بهترین راه خاموش کردن تلفنم و رفتن به ترکیه است پیش یکی فامیلای دوستام اما اون موقع شاید زندگیم بدتر بشه باید بره تو کارخونه زودپزسازی کار کنم یا تو خیاطی و از کجا معلوم زندگیم بدتر این نشه. بخام برم دادگاه از این ادم شکایت کنم بگم نمیخام تو خونش باشم علاوه بر عابرو ریزی تو خانوادم حس میکنم در حقش با محبتی که با وثیقه به من کرد بی انصافی کردم و در ضمن میتونه نتیجه دادگاه را برگردونه چون هنوز که رای در موردم صادر قطعی نشده. خلاصه خیلی بدجایی گیر کرد ممنون که برای مشکل پیچیده من وقت گذاشتید.
    یک سوال در اخر ایا این سایت فقط یک مشاور دارد؟ میتونم اسم شما را بدونم؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. به مشاوره خانواده اعتقادی ندارم!
    توسط Admin در انجمن دانستنیهای روانشناسی
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 02-04-2020, 10:06 AM
  2. به عشق اعتقاد دارید؟
    توسط naghme در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 27
    آخرين نوشته: 01-30-2015, 08:59 PM
  3. دچار مشکلات اعتقادی شدیدی شدم
    توسط zero در انجمن مشاوره فقهی و دینی
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 10-12-2014, 07:37 AM
  4. نداشتن اراده و اعتماد به نفس
    توسط saeedkyo7618 در انجمن سایر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 06-16-2014, 01:55 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد