حدود یه سال پیش همین موقع سال بود که یکی از همکارام بهم پیشنهاد دوستی داد ولی من قبول نکردم ولی اون خیلی اصرار داشت که با من باشه که من در نهایت بعد پنج ماه قبول کردم چون یه جورایی بهم گفت که قصدش ازدواجه ولی بعد حدود یه ماه شروع کرد به بهانه گرفتن که اولش بهانه دختر عموشو گرفت که به اسم هم بودن ولی بلاخره اونو کنار گذاشت اما هنوز یه ماه نشده به من گفت که از خودش متنفره و مشکل از تو نیست نمیخوام به پایه من بسوزی چون خانوادم راضی به ازدواج با تو نيستن البته نا گفته نماند که چندین بار ترکم کرد ولی برگشت دوباره همیشه بهم میگفت که دوسم داره حتی هفته پیش هم همین حرفو بهم گفت ولی الان بهم میگه که مهر من از دلش رفته در نهایت نفهمیدم منو دیگه نمیخواد یا بخاطر خانوادش منو داره کنار میذاره و مشکل اصلی اینه که من تو این مدت خیلی وابستش شدم و خیلی دوسش دارم دوست ندارم بره ولی نمیدونم چیکار کنم البته الان دیگه همکار نیستیم همون موقع که به من پیشنهاد داد بعد یه ماه کارشو عوض کرد محل کار جدیدش طوریه که بیشتر تحویلش میگیرن در کل موقعیتش نسبت به قبل خیلی بهتر شده ممنون میشم که کمکم کنید