نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: زندگی ام جهنم شده

4185
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20465
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    زندگی ام جهنم شده

    دخترم 15 سالشه پنجه در پنجه ام انداخت و هولم داد می خواست باهام درگیری فیزیکی بشه و تا حدودی شد و چنان جیغ هایی سرم کشید این بار سومشه نابه هنجار شده دستاشو تیغ تیغی کرده وقیح لباس می پوشه دعوای ما هم همش سر برادرشه اون که سیزده ساله اس و خیلی نرمال و آرومه و پسری باهوش از هر لحاظ آماج کتک کاری های دخترم می شه تمام دستهاشو با ناخن های بلندش چنگ زده و خونین کرده به خاطر چی ؟

    مثلا به خاطر تلوزیون اون می خواد ورزشی نگاه کنه و دخترم منحصرن همه چی رو برای خودش می خواد هیچ گونه گذشتی در حق بقیه نداره می ترسم یا خودشو بکشه یا فرار کنه وحشی شده بارها تهدید به خودکشی و فرار از خونه کرده من و همسرم بدترین اشتباه ممکن مون این بود که جلوی این بچه ها با هم مشاجره می کردیم ای کاش هرگز این کار رو نمی کردیم می رفتیم توی یه پارکی داد و بیداد می کردیم و مردم دورمون جمع می شدند آبرومون می رفت آسیب ش کمتر بود تا این وضعی که پیش اومده اگه به گذشته برگردم هرگز مقابل بچه ها دعوا راه نمی اندازم

    مقصر هر دو بودیم ولی مقصر اصلی منه مادرم اللان نمی دونم چه کمکی از دوستان بر میاد .....همه ی امیدم رو از دست دادم نگران وضعیت روحی آینده ی دخترم هستم ای کاش با پسر خوبی لااقل ازدواج کنه که بتونه در آینده این اخلاق های ناراحت کننده رو تحمل کنه اگه گیر یکی مثه خودش بیفته فاجعه می شه ظاهر قشنگی داره ولی با اخلاقش همه رو رم می رده خدا آخر و عاقبت همه ی ما رو ختم به خیر کنه هر چی می کشم حق امه تاوان بی طاقتی ها و بی تدبیری هامه....
    ویرایش توسط ارغوان77 : 08-12-2015 در ساعت 01:26 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20465
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    من تازه وارد تالار شما شدم امیدوارم پاسخی دریافت کنم

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    دوست عزیز الان یکم دیروقت هست .

    فردا ان شاءالله حتما دوستان پاسخ میدن .

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20465
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    ممنون که پاسخی دادید خدا کنه اینجور باشه چون واقعا نمی دونم چکار کنم می رم مشاور مشاوره فقط به ماجرا تعریف کردن من می خنده و این خیلی دردناکه که یه شخص سوم به جای حداقل همدری اسباب خنده اش شده باشی می ترسم موضوع درز کنه بین خانواده های خودم یا شوهرم و برای آینده ی دخترم بد بشه و روی شرایط ازدواج آینده اش اثر بگذاره و فامیل هم که همیشه هستند و چشم در چشم هم .... دخترم حاضر به اومدن نزد روانشناس یا روانپزشک نیست خودم رفتم آرامبخش گرفتم از دیروز دارم با آرامبخش سر می کنم من نمی دونم چکار کنم با این وضعیت خودم مقصر بودم خشونت ها رو از خودمون یاد گرفتن کاش حداقل ماجرای من عبرت بقیه باشه که هیچ وقت جلوی بچه ها دعواهای زن و شوهری نکنند و مشکلاتشون رو ولو توی مغازه ی اغذیه فروشی ببرن با هم و با صحبت حل کنند خواهرشوهر و مادرشوهر و جاری و غیره نتونستن زندگی ما رو به هم بزنند وضعیت بحرانی دخترم داره زندگی مون رو از هم می پاشه به زور سنگر رو نگه داشتم که از خونه بیرون نرم نمی خوام هیچوقت خونه و آشیونه رو خالی کنم ولی فعلا یه هفته قرار گذاشتم نه آشپزی کنم نه کار خونه انگار که رفته باشم .... فقط یه حضور فیزیکی داشته باشم من ظالم ترین مادر ممکن ام و هیچ وقت خودم رو به خاطر وضعیت بحرانی دخترم نمی بخشم نمی دونم اون دنیا جواب خدا رو چی باید بدم دخترم همش با پرخاش حرف می زنه

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    دوست عزیز والا من پیشنهادی به ذهنم نمیرسه ولی متوجه سختیه مشکلتون هستم ، حق دارید به عنوان یک مادر از این وضعیت دخترتون در عذاب باشید ، انقدر خودتون رو سرزنش نکنید ، این اتفاق برای هرکسی امکان داره رخ بده ، دخترتون توی سن حساسی هس ، سن غد بودنو پرخاشگریو کنترل نداشتن روی احساساتو عصبی شدنه . شاید این دعوای شما و همسرتون هم جلوی بچه ها بی تاثیر نباشه ، به هر حال دیده که خشمشو باید بروز بده و کنترل نداشته باشه رو خودش.

    پدرو مادر کاشکی به جای دعواهاشون که جلو بچه هاست ، محبتو کنار هم نشستنو تا حدودی عشورزیشونو هم جلو بچه ها نشون میدادن ، تا بچه ها عشق ورزیو هم یاد بگیرن ، البته این مشکل همست نه تنها شما .

    شما خودتونو نگران نکنید ان شاءالله با کمک دوستان به نتیجه میرسید و صدالبته مشاوره حضوری .

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17406
    نوشته ها
    124
    تشکـر
    81
    تشکر شده 173 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    سلام
    دوست عزیز دختر شما در نقطه ای از زندگیش متوقف شده
    دیگه ررشد فکری نداشته

    معمولا دخترا در بین سن 13 تا 17 سال این مشکل برخورد های فیزیکی و لفظی دیده شده و یه جورایی عادیه (چون سنشون بین بچگی و بزرگیه )

    اما دختر شما به خاطر تاثیر مشاجره های شما کمی بیشتر درگیر این قضیه هست


    ببینید راهکار اصلی نمیتونم بدم چون ایشون کاملا دختر احساساتی هستن و باید با درک و شناخت احساساتشون مشکل و حل کنیم

    اما همونطور که گفتم احساساتی بودنشون میتونه یه فرصت باشه برای شما تا مشکل و کمترش کنید و از بین ببریدش

    آدم احساساتی مخصوصا دختر هم میتونه خیلی عصبانی باشه هم میتونه خیلی آروم باشه هم میتونه خیلی شاد باشه هم خیلی غمگین

    شما باید کاری بکنید که ایشون به یک تواضن روحی برسن

    اگر تا امروز با همسرتون مشاجره داشتید در مقابل دخترتون
    از همین امروز شروع کنید به گفتن جملات زیبا و شاد به همسرتون در مقابل ایشون
    حتی جملات عاشقانه اتون هم بهتره که در مقابل ایشون گفته بشه (چون ایشون خیلی زود قرار ازدواج بکنن و بهتره از همین آلان الگوهای همسر داری رو فرا بگیرن )

    دائم جوک تعریف کنید تو خونه پیش همسرتون پیش دخترون
    فضای خونه کاملا شاد و خنده درا بکنید

    به برادرشون بگید زیاد با ایشون ارتباط برقرارنکنه چون از نظر شخصیتی با هم مچ نیستن و نمیتونن ارتباط زیادی باهم برقرارکنن ..

    نکته بعدی خودتون هستید
    به هیچ وجه باهاشون درگیر نشید چون درگیری فقط و فقط حال ایشونو بدتر میکنه
    درمقابل تنش ها تو خونه فقط سکوت کنید و بخندید
    مثلا اگر حس کردید داره فضای خونه متشنج میشه سریعا با یه جوکی شوخی فضارو عوض کنید ..

    اگ ایشون دعوارو شروع کردن همه افراد خونه باید تنهاش بزارن تا فکر کنه

    بعد از مدتی تنهایی میتونید با یه چهره آروم و مهربون و خندان برید پپیشش تا مثل یه مادر راهنماییش کنید

    و فراموش نکنید جبران کردن یه اشتباه سخته اما این وظیفه ماست که اشتباهاتمونو جبران کنیم ...

    موفق باشید
    امضای ایشان

    سایت من TexPic.ir

  7. 2 کاربران زیر از ReepaaR بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20465
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    من خیلی می ترسم خیلی زیاد از اینکه دخترم یه روز خودکشی کنه خودم زندگی سختی داشتم ولی یه شانس بزرگی که اوردم توی زندگی م این بود که از خدا می ترسیدم و از ترس خدا خودکشی نمی کردم خیلی روزا به خودکشی فکر می کردم و اینکه چه جور با درد کمتر خودمو نابود کنم به غرق کردن خودم فکر می کردم به اتصالات برق فکر می کردم به بریدن رگم از کی ؟ از سوم دبستان که مدام از برادر بزرگم به بهانه های بسیار واهی و پیش پا افتاده مورد آزار و اذیت قرار می گرفتم یادمه بارها می خواستم خودمو از پنجره ی دبستان پایین بندازم بعد از ازدواجم بارها به فکر خودکشی بودم ولی از خدا می ترسیدم فقط همین یه عامل باعث می شد نماز می خوندم و ترس از خدا مانع می شد سختی های وحشتناکی رو تحمل می کردم چیزایی که معمول نبود حوادث و مصیبت های زیادی رو پشت سر می گذاشتم خیلی ها که شاهد ماجرا بودند می آمدند اظهار می کردند حتی که از صمیم قلب شون برای این همه مشکلاتی که توی زندگی م می بینند ناراحتن و کاری از دستشون بر نمیاد .... یه روز یه کتابی خوندم که در اون به یه جمله بر خوردم نوشته بود دنیای به این بزرگی این کره ی خاکی می چرخه و می ره و می گذره و تویی که می خوای خودت رو بکشی مثه یه کاه از اون جدا می شی هیچ اتفاقی نمی افته و همچنان این کره ی خاکی بزرگ به راه خودش ادامه می ده یه آن به بیهودگی کارم پی بردم و دیگه اینکه به یه نکته رسیدم بعد از ازدواجم که به خاطر هر چی آدم خودشو بکشه به خاطر شوهر ارزش نداره پس فردا منو چال می کنه و می ره سراغ یه زندگی دیگه خیلی راحت چون اینو به عینه دیده بودم نمونه اشو و بدبختی بچه هایی که از اون زن بیچاره مونده بود جلوی چشمم بود و بی عاری اون مرد که باعث نابودی همسرش شده بود خیلی راحت به شکل بی رحمانه ای داشت خوش می گذروند !!! منی که مادر این دختر بودم با این افکار بزرگ شدم چه جور می تونم الان مانع اش بشم اون وقتایی که بچه بودم به مادرم و اینکه ممکنه بعد از من چی بشه فکر نمی کردم عقلم نمی رسید و الان فکر می کنم اگه اتفاقی بیفته من که هیچ شوهرم که اینقدر عاشقه این دختره چه خواهد شد همسرم عاشقانه دخترشو دوست داره و با محبت و ملایمت با اون برخورد می کنه تحمل اینکه خاری به پای این بچه بره رو نداره اگه اتفاقی بیفته من خودمو نمی بخشم و می دونم که صد در صد زندگی مون از هم نمی پاشه منفجر می شه و برای همیشه دخترم با کوچکترین حرفی زده دست هاشو با تیغ صد تا خط انداخته پس فردا اگه با همسرش مشکلی پیدا کرد اگه یه اتفاقی افتاد اگه من مردم اگه یه حادثه ای یه چیزی شد آخه این دختر برای مشکلات بزرگتر چه خواهد کرد ؟ واقعا می ترسم یه وقتایی سر بسته نه به این شکلی که اینجا نوشتم باهاش صحبتی می کنم می گه مامان مگه من دیوانه ام؟ که همچین کاری بکنم؟ و یه جوری خیال منو راحت می کنه ولی عملن می بینم به خاطر مسئله ای بسیار پیش و پا افتاده کاری می کنه که نباید و خونه رو می کنه جهنم .....
    امضای ایشان


  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20465
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    خطوط خیلی ریز نوشته می شه می بخشید بلد نیستم توی سایت کاری انجام بدم ....ویرایش رو زدم هم متوجه نشدم چه جوری این خطوط رو درشت تر کنم .....
    امضای ایشان


  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15384
    نوشته ها
    103
    تشکـر
    0
    تشکر شده 62 بار در 44 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    سلام دوست گرامی
    دخترخانوم شما توی سن حساسی هستن کوچکترین کاری که انجام بدید ممکنه هزار مدل برداشت بشه از طرفی خانواده ها هم روی بچه ها حساسن که نکنه فلان اخلاق توی این بچه ماندگار بشه به نظرم به صورت تکی به مشاور مراجعه کنید ممکنه این همه اخلاق بد فقط به خاطر یکم به هم ریختگی هورمون ها باشه ممکنه یکم عصبی شده باشن ممکنه خانواده به فراگیری های نکات جدیدی احتیاج داشته باشن ...نگران نباشید به جاش عمل کنید ...ضمنا خیلی اجازه ندید که حرمتهای بینتون از بین بره ...مثلاوقتی عصبانی میشه با هاش کلکل نکنید ...ولی حتما به مشاور مراجعه کنید مطمئن باشید ارزششو داره ...بازم عرض می کنم نگران نباشید ولی اقدام کنید سریعتر ...راه درازی در پیش هست برای دخترتون درس و دانشگاه و کار ازدواج بچه داری توی همه اینا به حمایت های شما نیاز داره پشتش باشید و اجازه ندید حرمتها از بین بره ... موفق باشید

  11. کاربران زیر از رزیتا 69 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9838
    نوشته ها
    273
    تشکـر
    590
    تشکر شده 390 بار در 180 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    به نظرم باید حتما دخترتون مشاوره حضوری بشه

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20465
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    دو روز پیش که دعوا ها شدت گرفت با حال درب و داغونی رفتم روانپزشک و داروی آرامبخش گرفتم وقتی گفتم دخترم دستهاشو چه کرده اونم اصرار کرد که حتما باید ببریمش اونجا ...........باید با چه دردسری ببرمش همش می گه مگه دیوانه ام که می خوای ببریم دکتر !
    امضای ایشان


  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17406
    نوشته ها
    124
    تشکـر
    81
    تشکر شده 173 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    دوست عزیز اگر فقط دیوانه ها به رواپزشک یا رووانشناس مراجعه میکردن آلان رسما همه بازیکن های معروف لیگ های جهانی فوتبال باید دیوانه باشن
    چون دائما توسط روانشناس های مجرب و کارکشته معاینه میشن تا از لحاظ روحی آماده بشن ...

    این باور غلط فقط در ایرانه که هر کس به مشاور مراجعه میکنه فکر میکنه دیوانه است

    این در حالیه که در کشور های اروپایی و پیشرفته قضیه کاملا برعکسه (هرکسی که مراجعه نکنه دیووانه حساب میشه )

    مشکل دختر شما یه مشکل خیلی کوچیکه و باچند تا مشاوره ساده حل میشه ( و به نظر من اگر نیت قلبی ایشون تغییر نکرد نبریدش پیش مشاور بهتره چون تاثیر سو میزاره رو ایشون )
    شما مادرشون هستید و از همه هزارتا مشاور و غیره نزدیک تر و تاثیر گذارترید...


    شما دارید بیش از حد حساسیت به خرج میدید
    همه آدما تو زندگی لحظاتی رو داشتن که از زندگی سیر بودن و تشنه مرگ اما به دلایل شخصی برگشتن شما دلیل ترس بود یکی دیگه دلیلش یچی دیگه است

    دختر شما هم از این موضوع جدا نیست
    ایشون هم تو شرایط سخت دلیل زدگی خودشونو پیدا خواهند کرد و بخاطرش میجنگن پس نگران نباشید

    شما نمیتونید یه رفتار و به ایشون تلقین کنید فقط میتونید فرصت اجرا و علاقه رو بهش بدید تا اون رفتار در قلب ایشون ریشه کنه .. .

    همونطور که گفتم فضای خونه تاثیر 100 درصد رو شخصیت آدمای خونه داره ...

    بهتره این انحصار غذارم تمومش کنید و برگردید به وظایف مادریتون
    نگرانم نباشید وظیفه شما کمک به فرزندتون هست و راهنمایی ایشون بقیش دست خداست که همیشه خیر مارو میخواد حتی اگر کمی اذیت بشیم باز آخرش خیره برامون...

    و فراموش نکنید این استرس و نگرانی از نابودی همه چیز باعث میشه بدتر همه چیز نابود بشه
    پس به خودتون و قدرت مادرانه اتون اعتماد بکنید و با توکل به خدا و کمک همسرتون سعی در رفع این مشکل بکنید ...
    به مرور زمان و آرام آرام
    امضای ایشان

    سایت من TexPic.ir

  15. 2 کاربران زیر از ReepaaR بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15384
    نوشته ها
    103
    تشکـر
    0
    تشکر شده 62 بار در 44 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    من که عرض کردم حرمتا رو نشکنید حداقل از طرف شما اول خودتون میرفتید یه پیش زمینه ای میدادی و میگفتید که نمیاد دکتر اکثر افراد این ویژگی رو دارن حداقل توی فرهنگ ما که با دکتر روانپزشک یا مشاور مشکل دارن شما هم که لطف کردید دقیقا با ناراحتی پای ایشونو به دکتر باز کردید طبیعیه که ایشونم موضع گیری می کنن چون احساس می کنن مظلومن و باید در برابر شما از خودشون دفاع کنن.

  17. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20465
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    مدیریت شوهر من روی زندگی مون مثه نماز خوندنشه همیشه می خونه ولی قضا!نه اینکه کاری داشته باشه ها همین جوری عادت داره ساعت یک و نیم شب تازه مغرب عشا رو می خونه ولی با جمع دوستاش و همکاراش که باشه به جماعت و اول وقت به زندگی ما هم همین قدر می رسه کارش همین جوری سخت هست و بی نظم کنار همه ی اینا باز کارتراشی می کنه برای خودش و مدیریت های صد من یه غاز برای خودش جور می کنه که ده قرون حتی درآمدی نداره فقط نفوذش رو بیشتر می کنه تعبیر خودش اینه که همین قضیه روی درآمدش تأثیر داره اما به چه قیمتی ؟ به قیمت بی پناهی من و بچه هاش !
    امضای ایشان


  18. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20465
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    نمی دونم کجای این زندگی قرار دارم چند چندم .... خونه هایی که پر اختلافه همیشه مثه میزی شکسته می مونه که یه پایه اش لقه هر کاری کنی میز نمی شه ما هم همین جوریم این ور خونه رو می گیرم اون سرش در می ره همیشه و هر روز دارم همه چی رو سر و سامون می دم ولی باز فردا روی پله ی اولم دیگه برای دلخوشی خودم که لااقل ثوابی ببرم از این همه دور خودم چرخیدن کارای هر روز رو به امام همون روز هدیه می کنم شنبه به حضرت رسول اکرم ص یکشنبه به امام علی ع و حضرت زهرا س و الی آخر ..... ولی خونه خونه نمی شه
    امضای ایشان


  19. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20465
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    هم زن زندگی ام هم مرد این زندگی از بس رفتم خرید و خروار خروار جنس و خرت و پرت خریدم و پختم و پهن کردم از صف نون گرفته تا خرید پیژامه ی آقا تا نیازهای ریز ریز بچه ها تا ..... مغازه دارا همه می شناسنم بعضیا این بین بد بهم نگاه می کنند یا حرفهایی بارم می کنند که این هر روز اینجاست؟ چاره ای ندارم سایه است شوهرم فقط یه سایه ی شیرین!!! مجبورم دندون رو جیگر بذارم با اینکه زن ساده ای هستم نه حجابم بالا پایین می شه نه رفتار سبکی ازم سر می زنه .... ولی کسی خبر از این دردا نداره ...کسی نمی دونه که شوهر بنده جناب مدیر .... وقت نداره ..... هر چه می گذره مشکلات بیشتر می شه بچه ها بزرگتر می شن مسائل پیچیده تر می شه خدا خودش فقط بهم رحم کنه که روسفید بشم بعد از این همه مشقت و تنهایی
    امضای ایشان


  20. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39554
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی ام جهنم شده

    مشکل دخترتون حل شد؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد