سلام من خیلی ناراحتم پدرم خیلی زیاد بدهکاره و من کاری از دستم بر نمیاد... تصمیم داره خونه را بفروشه اینده من و برادرهام که دم بخت هستیم چی میشه .... همیشه خواستگارامو رد کردم چون وضعیت زندگیمان را میبینم میدانم که اگر بخوام ازدواج کنم پدرم خونه را میفروشه تا منو عروس کنه اما حالا فشار بدهکاری مجبور شده خونه را بزاره برا فروش ...
غصه هام کم بود این بی فکری های پدرم ....
من حسابداری خوندم اما هیچ وقت خانواده با من مشورت نمیکنند تا به بن بست میرسن خونه و ماشین میفروشن
شم اقتصاد بخدا به سن و سال نیست درسته از بقیه کوچکترم اما حساب شده زندگی میکنم اما پدرم ....
ما را از دعای خود بی نصیب نذارید...