سلام.خسته نباشید.من ۲۱ سالمه و حدود شش ماهه با اقایی۲۴سال ازدواج کردم.اصلا با هم تفاهم نداریم.منو طوری ک هستم قبول نداره و متقابلا من هم همینطور.منو مجبور به پوشش چادر کرد و من چون دوسش دارم سرم میکنم.خواهان قطع رابطه با دوستام هست چون میگه دوستات خوب نیستن و شما وقتی پیش همین از مادر و خواهر شوهراتون غیبت میکنید در صورتی که اینطور نیست.اجازه نمیده من بدون اون از خونه بیرون برم از سمتی خانوادمم بهم فشار میارن نباید الان اینقدر به حرفش باشی.از شوهر بودن فقط نپوش نگو نرو یاد داره.تو این مدت حتی هزار تومن هم بهم نداده میگه هروقت رفتیم خونه خودمون.میدونمم خیلی منو دوست داره اما حمایتم نمیکنه مادرشون به من و خانوادم توهین کرد و منو از خونش بیرون کرد شوهرم وقتی فهمید منو سرزنش کرد که تو جواب مادرمو دادی.از خواهرش یک بت ساخته و خیلی دوسش داره و من حتی جرات ندارم از دورترین فرد فامیلش شکایت کنم اما اونها هر حرفیو پشت سرم میزنن که بعدها به گوشم میرسه وقتی بهش میگم میگه نه اونا منظورشون اینجوری بوده اینقد دنبال حرف نگیر. خدر صورتی که اگه اونا حرفی بزنن از من حتی به دروغ من باید پاسخگو باشم.خانوادم میگن ازش جدا شو.اما همیشه اونقدر حرف میزنه که گاهی فک میکنم واقعا من بدم.خیلی قلدره و میگه باید همیشه حرف من باشه.میگه تو تو خانواده ای بزرگ شدی که مجردی هرکار خواستی کردی من مث مامان بابات نیستم هرچی خواستی بپوشی و با هرکی خواستی رفتو امد کنی.مدام میگه من غیرتی ام غیرتی ام.خیلی کینه ایه و خدا نکنه حس کنه کسی جور دیگه ای جواب سلامشو داده حتی طرف اگه بیاد عذر خواهیم کنه راضی نیست و خواهان قطع رابطه ست هرچند که اون خواهر من باشه.عقاید مردهای زمان قاجارو برای زن داره اما خودش خیلی به روزه.هر دو روز یک بار دعوا داریم.حالام به من گفته باید همونطور که من میخوام بشی تا من هم ایده الت بشم وگرنه باید جدا شیم.من الان باید چکار کنم.بنظر شما طلاق راه حله یا سعی کنم ایده الش بشم هرچند میدونم هرکار کنم باز هم راضی نیست چون ایده ال براش خواهرشه که من اصلا دوست ندارم مث اون باشم.مشاوره هم نمیاد با من البته من به صورت جدی مطرحش نکردم اما میدونم مانع میشه و میگه خودت تنها برو.چاره چیه؟؟؟ از طرفی اگه طلاق بگیرم ابروم تو خانواده میره چون من همیشه ازش به خوبی یاد کردم حالامیگن اون خوشبختی و رضایتی که میگفتی همین بود!!