نوشته اصلی توسط
almaaa
سلام دوستای عزیزم
بخدا دارم دیوونه میشم. عشقم سرطان خون داره با مشاورای همینجا صحبت کردم گفتن ک رابطه احساسی نباید داشته باشه بهش گفتم
باهام دعوا کرد ک تواز اولشم ب من احساس ترحم داشتی به هر نحوی بود راضیش کردم ک قطع رابطه ب نفعمونه
واسه همین رابطمو باهاش کم کردم وقرار شد هروخ دلمون واسه هم تنگ شد اس بدیم .....ازاون روز یا اون به هردلیلی سرصحبتو باز میکرد
یا من بعدش دوباره مثل قبل .من زیاد بهش اس نمیدم .اونه ک شروع میکنه ؛ منم نمیتونم تواین شرایط تنهاش بذارم
پس فردا تولدشه بهش گفتم بیا سایت { همون سایتی ک باهم اشنا شدیم} اینقد ناراحت شد میگه من نمیخوام کسی واسم تاپیک بزنه و
اصلا دوس ندارم اینارو من آب از سرم گذشته ...چون میدونم آدم کج خلقیه زیاد اصرارش نکردم. آخرش گفت من اینروزا خییلی درگیر دانشگاه
وکارامم میخوام ی مدت تنها باشم ؛ منم بهش گفتم باشه من مشکلی ندارم.آخه بهترین راهی بود ک میتونستم این رابطه رو قطع کنم ک
ناراحت نشه. ولی بازم برعکس تصورم ناراحت شد که بود ونبود من واست فرقی نداره من رفتم دیگم جوابتو نمیدم.
منم گفتم تو زندگیم وابسته هرکی شدم آخرش تنهام گذاشت ....اونم گفت تو که گفتی اولین رابطته با من ؟... گفت دیگه جواب نمیدم
روز تولدم سکوتمو میشکنم.
ازاون جا هرچی بهش اس میدم ...زنگ میزنم نه جواب میده در دسترسم نیس
بخدا من باهیچ پسری غیراون رابطه نداشتم . الانم نمیدونم چیکار کنم؟؟؟؟؟؟ من باید تنهاش بذارم؟ نذارم؟ برم از زندگیش؟ بمونم؟؟؟؟؟؟
من یک ماهه ب فکر تولدشم اون همه چیو خراب کردددددد