نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: افکار مریض

2132
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21928
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    6
    تشکر شده 8 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    افکار مریض

    سلام دوستان من قبلا اینجا میومدم اما رمز و اسم کاربریم یادم رفته بود ی کاربری جدید ساختم.

    من پارسال از ی خانمی تو محیط آموزشی خوشم اومده بود
    اما انقد ایشون اخمو و نسبت ب من بی توجه بودن که من جرات نکردم برم جلو و موضوع رو بگم.

    تا اینکه امسال دوباره ایشون رو دیدم و این بار همون اول رفتم جلو و گفتم ازتون خوشم اومده و امکانش باشه باهم ازدواج کنیم.

    شمارشو گرفتمو باهم صحبت کردیم ایشون فاز ازدواج نداشت و میگفت برام زوده.۲۵ سالشه.منم ۲۸سالمه.

    خلاصه با اصرار من قرار شد فعلا با هم آشنا بشیم.
    تو این مدت من متوجه شدم ایشون قبلا دوست پسر داشتن چند تاشو نمیدونم.
    ولی راجب اینکه رابطه جنسی داشته یا نه چیزی نگفته.

    تقریبا ۱ماه با هم بودیم گفت میخوام ی چیزی بهت بگم.گفت:من امروز تولد یکی از بچه های دانشگامونو بهش تبریک گفتم.

    گفتم پسر بود .گفت آره.گفتم چرا قبلش بهم نگفتی ؟گفت مگه چ اشکالی داره ما باهم چند سال هم کلاسی بودیم خب.گفتم من تولد همکلاسیای پسرمو نمیدونم تو چطور مال اونو میدونی؟
    خلاصه فهمیدم که باهاش دوست بوده قبلا(الانم هست باهاش یا نه نمیدونم)

    ی بار بهم گفت اگه گذشته من برات مهمه بیخیال من شو.گفتم تا وقتی چیزی ندونمو نه میپرسم نه میخوام بدونم.اما اگه چیزی بگی یا بفهمم حساس میشم روش.ک متاسفانه الان حساس شدم.
    و همه اش فکرای ناجور میاد تو سرمو بهش شک دارم.

    اینم بگم اونا خانواده راحتی هستن و محرم نا محرم رو رعایت نمیکنن ولی ما رعایت میکنیم.

    من خودم دوست دختر زیاد داشتم رابطه جنسی هم داشتم.

    الان بعد چند ماه هم من هم ایشون بهم.وابسته شدید شدیم.

    باهاش رابطه جنسی نداشتم یعنی چون نیتم ازدواج بود نخ سو استفاده بهش پیشنهاد ندادم.اونم از اینکه من دنبال این چیزا نیستم خوشش اومده.

    و بارها گفته هر چی بوده تو گذشته بوده منم اینو بهش گفتم اما تو ذهنم بارها با خودم درگیر بودمو یکی دوبارم بروز دادم بهشون و ناراحت شده ک چرا به من شک داری.اما چیکار کنم دست خودم نیست و میدونم این نه یکی دیگه ام بود من این افکارو نسبت بهش میداشتم.

    ی چیزه دیگه ام هست من بهش میگم هر جا میخپای بری بگو میخوای بخوابی بگو دستت بنده بگو میخوتی خاموش کنی گوشی رو بگو رسیدی بگو من ز میزنم بی جواب نذار منو بعضی وقتا رعایت میکنه بعضی وقتا نه.این کارش رو مخمه.

    خلاصه موندم چیکار کنم؟اگه بیخیالش بشم میگه دیدی حرفات همه اش دروغ بود(آخه من بهش گفتم بهت اعتماد دارمو گذشتت برام مهم نیستو سعی میکنم خودمو باهات وفق بدم)

    اگه بیخیالش نشمم اینطوری تو عذابمو همه اش ذهنم.درگیرشه ازدواج هم کنیم نمیدونم چی سرمون میاد.

  2. کاربران زیر از محسن۶۶ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21155
    نوشته ها
    372
    تشکـر
    167
    تشکر شده 192 بار در 140 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : افکار مریض

    نقل قول نوشته اصلی توسط محسن۶۶ نمایش پست ها
    سلام دوستان من قبلا اینجا میومدم اما رمز و اسم کاربریم یادم رفته بود ی کاربری جدید ساختم.

    من پارسال از ی خانمی تو محیط آموزشی خوشم اومده بود
    اما انقد ایشون اخمو و نسبت ب من بی توجه بودن که من جرات نکردم برم جلو و موضوع رو بگم.

    تا اینکه امسال دوباره ایشون رو دیدم و این بار همون اول رفتم جلو و گفتم ازتون خوشم اومده و امکانش باشه باهم ازدواج کنیم.

    شمارشو گرفتمو باهم صحبت کردیم ایشون فاز ازدواج نداشت و میگفت برام زوده.۲۵ سالشه.منم ۲۸سالمه.

    خلاصه با اصرار من قرار شد فعلا با هم آشنا بشیم.
    تو این مدت من متوجه شدم ایشون قبلا دوست پسر داشتن چند تاشو نمیدونم.
    ولی راجب اینکه رابطه جنسی داشته یا نه چیزی نگفته.

    تقریبا ۱ماه با هم بودیم گفت میخوام ی چیزی بهت بگم.گفت:من امروز تولد یکی از بچه های دانشگامونو بهش تبریک گفتم.

    گفتم پسر بود .گفت آره.گفتم چرا قبلش بهم نگفتی ؟گفت مگه چ اشکالی داره ما باهم چند سال هم کلاسی بودیم خب.گفتم من تولد همکلاسیای پسرمو نمیدونم تو چطور مال اونو میدونی؟
    خلاصه فهمیدم که باهاش دوست بوده قبلا(الانم هست باهاش یا نه نمیدونم)

    ی بار بهم گفت اگه گذشته من برات مهمه بیخیال من شو.گفتم تا وقتی چیزی ندونمو نه میپرسم نه میخوام بدونم.اما اگه چیزی بگی یا بفهمم حساس میشم روش.ک متاسفانه الان حساس شدم.
    و همه اش فکرای ناجور میاد تو سرمو بهش شک دارم.

    اینم بگم اونا خانواده راحتی هستن و محرم نا محرم رو رعایت نمیکنن ولی ما رعایت میکنیم.

    من خودم دوست دختر زیاد داشتم رابطه جنسی هم داشتم.

    الان بعد چند ماه هم من هم ایشون بهم.وابسته شدید شدیم.

    باهاش رابطه جنسی نداشتم یعنی چون نیتم ازدواج بود نخ سو استفاده بهش پیشنهاد ندادم.اونم از اینکه من دنبال این چیزا نیستم خوشش اومده.

    و بارها گفته هر چی بوده تو گذشته بوده منم اینو بهش گفتم اما تو ذهنم بارها با خودم درگیر بودمو یکی دوبارم بروز دادم بهشون و ناراحت شده ک چرا به من شک داری.اما چیکار کنم دست خودم نیست و میدونم این نه یکی دیگه ام بود من این افکارو نسبت بهش میداشتم.

    ی چیزه دیگه ام هست من بهش میگم هر جا میخپای بری بگو میخوای بخوابی بگو دستت بنده بگو میخوتی خاموش کنی گوشی رو بگو رسیدی بگو من ز میزنم بی جواب نذار منو بعضی وقتا رعایت میکنه بعضی وقتا نه.این کارش رو مخمه.

    خلاصه موندم چیکار کنم؟اگه بیخیالش بشم میگه دیدی حرفات همه اش دروغ بود(آخه من بهش گفتم بهت اعتماد دارمو گذشتت برام مهم نیستو سعی میکنم خودمو باهات وفق بدم)

    اگه بیخیالش نشمم اینطوری تو عذابمو همه اش ذهنم.درگیرشه ازدواج هم کنیم نمیدونم چی سرمون میاد.


    واقعا در عجبم . خودتون هر کاری خواستید کردید و الان نگران گذشته اونید ؟
    امضای ایشان
    ﯾﮑـﯽ ﺑـﻬـﻢ ﮔـﻔﺖ: ﺧـِﯿﻠـی َاﺫﯾﺘِـت کـردَﻥ؟؟؟

    ﮔُـﻔﺘَـﻢ ﭼـِﻄـــﻮﺭْ؟


    ﮔـُﻔﺖ: ﺁﺧِــه خـیـلی قَـﺸـنـﮓ ﻣـﯿـﺨَـﻨْـﺪﯼ!!!


  4. 4 کاربران زیر از خانوم خانومای گل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21928
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    6
    تشکر شده 8 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افکار مریض

    نقل قول نوشته اصلی توسط خانوم خانومای گل نمایش پست ها
    واقعا در عجبم . خودتون هر کاری خواستید کردید و الان نگران گذشته اونید ؟
    حرف اونو نزنید.پسر با دختر فرق داره اینوخود خانم ها هم قبول کردن.خانم ها خیلی راحتتر کنار میان با این موضوع تا آقایون..(اصلانم بحث من سر این نیست لطفا این بحث رو شروع نکنید )

    خودم اینو میدونم.دلمم نمیخواد از دستش بدم.اما این افکار آزارم میده اونم دامن میزنه به این افکار .با تلفن جواب ندادناش.البته خیلی کم.احساس میکنم داره تلاش میکنه
    از گذشتش فاصله بگیره.

  6. کاربران زیر از محسن۶۶ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21155
    نوشته ها
    372
    تشکـر
    167
    تشکر شده 192 بار در 140 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : افکار مریض

    نقل قول نوشته اصلی توسط محسن۶۶ نمایش پست ها
    حرف اونو نزنید.پسر با دختر فرق داره اینوخود خانم ها هم قبول کردن.خانم ها خیلی راحتتر کنار میان با این موضوع تا آقایون..(اصلانم بحث من سر این نیست لطفا این بحث رو شروع نکنید )

    خودم اینو میدونم.دلمم نمیخواد از دستش بدم.اما این افکار آزارم میده اونم دامن میزنه به این افکار .با تلفن جواب ندادناش.البته خیلی کم.احساس میکنم داره تلاش میکنه
    از گذشتش فاصله بگیره.
    از قدیم گفتن کبوتر با کبوتر باز با باز

    شاید توی دلش اونم ناراحته و به روتون نمیاره

    به هر حال فراموش نکنید اونی که باهاش رابطه داشتید یا باهاشون داشتید هم دختر بود یا بودن

    این طرز فکرتون از بیخ غلطه
    امضای ایشان
    ﯾﮑـﯽ ﺑـﻬـﻢ ﮔـﻔﺖ: ﺧـِﯿﻠـی َاﺫﯾﺘِـت کـردَﻥ؟؟؟

    ﮔُـﻔﺘَـﻢ ﭼـِﻄـــﻮﺭْ؟


    ﮔـُﻔﺖ: ﺁﺧِــه خـیـلی قَـﺸـنـﮓ ﻣـﯿـﺨَـﻨْـﺪﯼ!!!


  8. 2 کاربران زیر از خانوم خانومای گل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21928
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    6
    تشکر شده 8 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افکار مریض

    نقل قول نوشته اصلی توسط خانوم خانومای گل نمایش پست ها
    از قدیم گفتن کبوتر با کبوتر باز با باز

    شاید توی دلش اونم ناراحته و به روتون نمیاره

    به هر حال فراموش نکنید اونی که باهاش رابطه داشتید یا باهاشون داشتید هم دختر بود یا بودن

    این طرز فکرتون از بیخ غلطه
    من چیزی از گذشتم بهش نگفتم ک بخواد ناراحت باشه.ولی خودش میگه امکان نداره پسری با شرایط و سن تو رابطه نداشته بوده باشه ولی برام مهم نیست.

    الان از نظر شما ما مناسب هم هستیم؟

  10. کاربران زیر از محسن۶۶ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : افکار مریض

    ای قربون خدا برم من

    روز به روز دارم به این آیه بیشتر اعتقاد پیدا میکنم

    مردان پاک برای زنان پاک و زنان پاک برای مردان پاک

  12. 3 کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21862
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    500
    تشکر شده 144 بار در 92 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : افکار مریض

    منم با نظر قبلی موافقم علاوه بر رون به نظربنده اگه می خوای ازدواج کنی که سر حرف ات باشی اصلا کار خوبی نیست اش.اگه ته دلت کمی شک داری به نظرم بیشتر فکر کن

  14. 3 کاربران زیر از مهسا90 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21155
    نوشته ها
    372
    تشکـر
    167
    تشکر شده 192 بار در 140 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : افکار مریض

    نقل قول نوشته اصلی توسط محسن۶۶ نمایش پست ها
    من چیزی از گذشتم بهش نگفتم ک بخواد ناراحت باشه.ولی خودش میگه امکان نداره پسری با شرایط و سن تو رابطه نداشته بوده باشه ولی برام مهم نیست.

    الان از نظر شما ما مناسب هم هستیم؟
    من نمیدونم ولی وقتی با کسی رابطه جنسی داشتی نباید توقع داشته باشی یه دختر دست نخورده رو بگیری

    چون دنیا مثل آیینه هست هر کاری بکنی انعکاسش برمیگرده سمت خودت

    پس اگه برا خودت عیب ندونستی که رابطه داشتی پس نباید برای هیچ دختری این رو عیب بدونی

    و چون بهش نگفتی پس اونم لازم نیست بگه

    باید بپذیری که دختر دست نخورده هیچ وقت نصیب اونی که قبلا رابطه داشته نمیشه

    این قانون طبیعت و زندگیه . خدا هم گفته

    موفق باشی
    امضای ایشان
    ﯾﮑـﯽ ﺑـﻬـﻢ ﮔـﻔﺖ: ﺧـِﯿﻠـی َاﺫﯾﺘِـت کـردَﻥ؟؟؟

    ﮔُـﻔﺘَـﻢ ﭼـِﻄـــﻮﺭْ؟


    ﮔـُﻔﺖ: ﺁﺧِــه خـیـلی قَـﺸـنـﮓ ﻣـﯿـﺨَـﻨْـﺪﯼ!!!


  16. 5 کاربران زیر از خانوم خانومای گل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21928
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    6
    تشکر شده 8 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افکار مریض

    نقل قول نوشته اصلی توسط خانوم خانومای گل نمایش پست ها
    من نمیدونم ولی وقتی با کسی رابطه جنسی داشتی نباید توقع داشته باشی یه دختر دست نخورده رو بگیری

    چون دنیا مثل آیینه هست هر کاری بکنی انعکاسش برمیگرده سمت خودت

    پس اگه برا خودت عیب ندونستی که رابطه داشتی پس نباید برای هیچ دختری این رو عیب بدونی

    و چون بهش نگفتی پس اونم لازم نیست بگه

    باید بپذیری که دختر دست نخورده هیچ وقت نصیب اونی که قبلا رابطه داشته نمیشه

    این قانون طبیعت و زندگیه . خدا هم گفته

    موفق باشی
    مثال نقضش,رو زیاد دیدم.من ی دوستی دارم خانم پاک و معصومی داره اما خودش هفت خط هست .با اینکه زنش حامله است هر روز با ی زن و دختر رابطه داره.یا برعکسشم دیدم.


    اگه میتونستم مث شما فکر کنم که مشکلی نداشتم.سوال من اینکه چطوری با این قضیه کنار بیام؟

  18. کاربران زیر از محسن۶۶ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21928
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    6
    تشکر شده 8 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افکار مریض

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    ای قربون خدا برم من

    روز به روز دارم به این آیه بیشتر اعتقاد پیدا میکنم

    مردان پاک برای زنان پاک و زنان پاک برای مردان پاک

    داداشدختر پاک هم سراغ داشتمو از خداشونم بود زنم بشن ولی من ازشون خوشم نمیومد.

    همیشه ام اینطوری نیست.پسر خاله من ی بدبخت مکانیکه صبح تا شب تو چال زحمت میکشه اما زنش با ی پسری دوست بوده قبلا الان دوباره هوای انو کرده کارشون به طلاق کشید پسر خاله مارو با ی بچه ۳ساله تنها گذاشت رفت.

    اینم آیه خداست!!

    این بدبخت ک از بچگی سرش تو کار بودو دنبال برنامه ای نبود.پس چطور ی زن به قول شما نا پاک گیرش اومد!!!
    ویرایش توسط محسن۶۶ : 09-16-2015 در ساعت 04:08 PM

  20. 4 کاربران زیر از محسن۶۶ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : افکار مریض

    شما هم خرما ورمیخای هم خدا رو
    میگید که نمیتونم ترکش کنم چون عذاب وجدان میگیرم وذهنم درگیریشه واز طرفی هم میگید که اگه باهاش ازدواج کنم نمیدونم چی میشه
    اگه واقعا میدونید زن زندگی هست ودوس دارید همو بنظرم گذشته همو بیخیال شید وکلا از نو همو بسازید
    این ایه که درمورد زنان پاک برای مردان پاک ومردان ناپاک برای زنان ناپاک است کاملا درسته واینکار توسط خدا انجام میشه
    که شما خوشش نیومده از زنان پاک چون اون زن پاک قسمت شخص دیگه ای بوده وگاهی بخاطر امتحان الهی مثل نقول وقول شما زن ناپاک نصیب مرد پاک میشود
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  22. 3 کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18720
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    117
    تشکر شده 142 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : افکار مریض

    تازه کجاشو دیدی . اونی چشم تو ناموس مردم داره در واقع داره قرض میگیره.
    کی ؟کجا ؟چگونه؟ . خدا میدونه. همسرش - دخترش-مادرش-خواهرش-نوه اش یا هر کس دیگه ای بالاخره این قرض ادا میکنه مطمئن باش.

  24. کاربران زیر از absh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19479
    نوشته ها
    240
    تشکـر
    266
    تشکر شده 146 بار در 97 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : افکار مریض

    به نظر من شما اینطوری فکر کن که از رابطه های قبلی چی نصیب شما شده، اگه با خودت روراست باشی، میبینی که آنچنان بهره ای نبردی، میخوام بگم که همه ی رابطه ها، ماکزیمم یه لذت مقطعی به شما داده و تموم شده و رفته، بعضا باعث شدن استرس و خیلی چیزای دیگه براتون بیاره. همین قضیه هم واسه دختر صادقه. حالا اونچیزی که شما الان هستی، یه مجموعی از کارهایی که توی گذشته کردی و باید قبول کنی اون آدمی که هستی.
    نمیدونم تونستم حرفم رو برسونم یا نه، خلاصه میخوام بگم که رابطه داشتن، هیچ چیزی نیست، مهم بعدش هست که شما و اون شخص چطور عمل کنین، اگه بخواین همون روش قبلی رو پیش بگیرین که فاتحه خونده هست، ولی اگه نه که به نظر من با یه آدمی که اصلا رابطه نداشته فرقی ندارین.

    بحث شکاک بودن هم مطرح هست این وسط، که منم مثل خود شما(با اینکه با هیچ کسی نبودم) به همه چیز و همه کسی شک دارم، و این باید یه راهکار دیگه واسش پیدا کرد، یه راهش اینه که فرض رو بزاریم بر مبنای درست و اینکه آدما بد نیستن.

    باز دوستان به جای آیه آوردن، یکم بحث کنن بیشتر ممنون میشیم.
    امضای ایشان
    چیست آنچه ما را زنده نگه می دارد؟
    چیست آنچه وا می داردمان به تحمل؟
    امید دوست داشتن یا دوست داشته شدن…

  26. کاربران زیر از LLVM بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد