نوشته اصلی توسط
almaaa
سلام دوستای گلم:
بایه پسری حدود 3 ماه به طور مجازی{ از طریق یک سایت تفریحی} رابطه عاشقانه داشتم؛ ایشون حدود یک ساله ک سرطان خون داره تو این 3 ماه ب من هیچی درمورد
بیماریش نگفته بود تا اینکه یک روز ب یکی از دخترای سایت مشکوک شدم .آخه عشق من ادمین سایته و زیاد پست نمیذاش واسه بچه ها ولی واسه اون جلو چشمم پست میذاش..تصمیم گرفتم بادختره دوس شم ومشخصات عشقشو بپرسم.حرف از عشق و عاشقی شد که فهمیدم عشق من عشق اون دختره هم هس.داغون شدمممم
رابطمو باهاش کامل قطع کردم. بعداز یک ماه فهمیدم که این پسره دو سه هفته بعداز همون آشنایی های اولمون؛ وضعیت بیماریش اود میکنه خونریزی داخلی
داشته واسه همین با یه دختر دیگه رابطه برقرار میکنه ک من ازش متنفر بشمو ولش کنم. وقتی ک این موضوعو فهمیدم نتونستم بیخیال باشم وخواستم دوباره باهاش باشم وتو این شرایط نخواستم تنهاش بذارم...اون اصلا موافقت نمیکرد وحتی میگف این بیماریو نداره ..بعد از کلی حرف گفتش ک آره سرطان داره گفت نمیخواد باهاش باشمو بهش احساس ترحم داشته باشم
با مشاورای همینجا صحبت کردم و گفتن ک اگه حضور من باعث بشه امید ب زندگی پیدا کنه، میتونم کمکش کنم. منم دقیقا همین کارارو دارم انجام میدم...بارها شده ک خودم تو گریه میسوختم ولی ب اون روحیه میدادم.
چن بار خودش بهونه های الکی میاورد و دعوامون میشد..منم میدونم اگه عصبانی شه خونش لخته میشه و دوباره ب بیمارستان کشیده میشه.خواستم به حرفش گوش کنمو برم از زندگیش ..بهش گفتم میخوام برم دیدم ناراحت شد وگف تو از اولش ب من احساس ترحم داشتی منم دلم نیومد تنهاش بذارم و موندم .
ولی آخه اون خیییلی زود ناراحت میشه زودی قهر میکنه..یکمم بی جنبه اس
همش احساس میکنم من مردم اون ی زن ....توی همه دعواها من پیش قدم میشم واسه آشتی آخه میترسم دوباره حالش بدشه
توروخدا بگین چیکار کنم.... نه میتونم برم نه بمونم