نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: از دست دادن بکارت

3012
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22179
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    از دست دادن بکارت

    سلام
    6سال پیش ازپسری ک توی کلاس اسکیتم بودخوشم اومدپنج سال ازمن بزرگتربودباوجودعلاقم اماهیچ ارتباطی درطول کلاس نداشتیم تااین ک تابستون تموم شدومن دیگ کلاس نرفتم بعدیه مدت شمارموپیداکرده بودوفهمیدم اونم ب من علاقه داره و.....باهم تلفنی درارتباط بودیم حدودیه سال بعدمامانم متوجه این موضوع شدگوشی منوگرفت وازاون خواست ک دیگ به من نزدیک نشه بعدچن روزفهمیدم خودکشی کرده ب گفته ی خواهرشو.....مامانش بامامان تماس گرفت وخواست آشناشیم مامان من بخاطرسن کم وغیره اول قبول نکردن امابااصرارزیادشون بعدیه مدت واس اشنایی اومدن ومامانم شرایطی گذاشت ک بعداتمام درسشون وشغل مناسب وفراهم کردن شرایط ازدواج راضی میشن.باهم درارتباط بودیم خانواذه هاصمیمی شده بودن وقراربودعیدامسال عقدکنیم ب دلیل اصراروعجله وبعدازاینکه خونشون اماده شدازدواج کنیم.وبگم ک بعدگذشت چهار سال خیلی صمیمی ووابسته شده بودیم ب دلیل اصرارخیلی زیادواتفاقاتی درخواستشوقبول کردم وباهم چندین بار************ داشتیم البته بیشتربه این دلیل درخواستشوقبول کردم ک بخاطرخودارضایی پردموازدست داده بودم واون مطمعنم براش مهم نیست و.....

    باهم راحت بودیم هموخییییلی دوست داشتیم یاحداقل من اینطوربودیم همه چی خوب بودخوب پیش میرفت اما7ماه پیش یهونمیدونم چیشدهمه چی بهم ریخت خانوادش حمایتش نکردن واس خریدخونه بااینکه درتوانشون بودپشتشوخالی کردن مامان من ازاینکه ب قولشون عمل نکردن ناراحت بودوگفتن ک تاشرطاروعمل نکنن راضی به ازدواجمون نیستن.باهم دعوامون شدواون گفت ک اصادیگ نمیخوادازدواج کنه وحرفای دیگ شرایط روحیه خیلی بدی روداشتم یک ماه ازش بی خبربودم تااینک یروزباهام تماس گرفت وگفت بایدحرف بزنیم وقرارگذاشتیم یه روزک خونه تنهابودم اومدپیشم ومعذرت خواهی کردمیگفت داغون بودم نمیتونستم تصمیم بگیرم و......بعدازکلی عذرخواهی وقسم خوردن ک جبران میکنه بهش یه فرصت دادم وقرارشدکه خانوادشوراضی کنه ک کمکش کنن وبازاون روزباهم نزدیکی داشتیم.....
    منتظرش بودم اماخبری نشدحتی خانوادشم ترک کرده بودوبادوستاش خوشگذرونی میکردبعدفهمیدن این موضوع خیلی خودموسرزنش کردم وشرایط بدی روگذروندم حالا6ماه ازاون اتفاقات میگذره وتاحدودی تونستم فراموشش کنم الان17سال سن دارم وخانوادم ازاین ک دخترنیستم اطلاعی ندارن عدعذاب وجدان زیادی بخاطرکارام دارم ازیه طرف میترسم ک یه موقه ازاینکه باهم بودیم حرفی بزنه خواستگارانی هم دارم امانمیتونم بخاطرشرایطم ب ازدواج فکرکنم.یکباردست ب خودکشی زذم متاسفانه یاخوشبختانه موفق نشدم وبه بیمارستان منتقلم کردن احساس گناه میکنم فک میکنم لیاقت زندگی کردن روندارم حس پوچی وبی ارزشی میکنم میخاستم یه راهی بهم نشون بدین خسته شدم ازاین شرایط.وبدتراینکه خانوادم هیچ اعتمادی بهم ندارن.

  2. کاربران زیر از فاطمه1111 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : حماقت

    نقل قول نوشته اصلی توسط فاطمه1111 نمایش پست ها
    سلام
    6سال پیش ازپسری ک توی کلاس اسکیتم بودخوشم اومدپنج سال ازمن بزرگتربودباوجودعلاقم اماهیچ ارتباطی درطول کلاس نداشتیم تااین ک تابستون تموم شدومن دیگ کلاس نرفتم بعدیه مدت شمارموپیداکرده بودوفهمیدم اونم ب من علاقه داره و.....باهم تلفنی درارتباط بودیم حدودیه سال بعدمامانم متوجه این موضوع شدگوشی منوگرفت وازاون خواست ک دیگ به من نزدیک نشه بعدچن روزفهمیدم خودکشی کرده ب گفته ی خواهرشو.....مامانش بامامان تماس گرفت وخواست آشناشیم مامان من بخاطرسن کم وغیره اول قبول نکردن امابااصرارزیادشون بعدیه مدت واس اشنایی اومدن ومامانم شرایطی گذاشت ک بعداتمام درسشون وشغل مناسب وفراهم کردن شرایط ازدواج راضی میشن.باهم درارتباط بودیم خانواذه هاصمیمی شده بودن وقراربودعیدامسال عقدکنیم ب دلیل اصراروعجله وبعدازاینکه خونشون اماده شدازدواج کنیم.وبگم ک بعدگذشت چهار سال خیلی صمیمی ووابسته شده بودیم ب دلیل اصرارخیلی زیادواتفاقاتی درخواستشوقبول کردم وباهم چندین بار************ داشتیم البته بیشتربه این دلیل درخواستشوقبول کردم ک بخاطرخودارضایی پردموازدست داده بودم واون مطمعنم براش مهم نیست و.....

    باهم راحت بودیم هموخییییلی دوست داشتیم یاحداقل من اینطوربودیم همه چی خوب بودخوب پیش میرفت اما7ماه پیش یهونمیدونم چیشدهمه چی بهم ریخت خانوادش حمایتش نکردن واس خریدخونه بااینکه درتوانشون بودپشتشوخالی کردن مامان من ازاینکه ب قولشون عمل نکردن ناراحت بودوگفتن ک تاشرطاروعمل نکنن راضی به ازدواجمون نیستن.باهم دعوامون شدواون گفت ک اصادیگ نمیخوادازدواج کنه وحرفای دیگ شرایط روحیه خیلی بدی روداشتم یک ماه ازش بی خبربودم تااینک یروزباهام تماس گرفت وگفت بایدحرف بزنیم وقرارگذاشتیم یه روزک خونه تنهابودم اومدپیشم ومعذرت خواهی کردمیگفت داغون بودم نمیتونستم تصمیم بگیرم و......بعدازکلی عذرخواهی وقسم خوردن ک جبران میکنه بهش یه فرصت دادم وقرارشدکه خانوادشوراضی کنه ک کمکش کنن وبازاون روزباهم نزدیکی داشتیم.....
    منتظرش بودم اماخبری نشدحتی خانوادشم ترک کرده بودوبادوستاش خوشگذرونی میکردبعدفهمیدن این موضوع خیلی خودموسرزنش کردم وشرایط بدی روگذروندم حالا6ماه ازاون اتفاقات میگذره وتاحدودی تونستم فراموشش کنم الان17سال سن دارم وخانوادم ازاین ک دخترنیستم اطلاعی ندارن عدعذاب وجدان زیادی بخاطرکارام دارم ازیه طرف میترسم ک یه موقه ازاینکه باهم بودیم حرفی بزنه خواستگارانی هم دارم امانمیتونم بخاطرشرایطم ب ازدواج فکرکنم.یکباردست ب خودکشی زذم متاسفانه یاخوشبختانه موفق نشدم وبه بیمارستان منتقلم کردن احساس گناه میکنم فک میکنم لیاقت زندگی کردن روندارم حس پوچی وبی ارزشی میکنم میخاستم یه راهی بهم نشون بدین خسته شدم ازاین شرایط.وبدتراینکه خانوادم هیچ اعتمادی بهم ندارن.

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    021-22689558
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    نقل قول نوشته اصلی توسط فاطمه1111 نمایش پست ها
    سلام
    6سال پیش ازپسری ک توی کلاس اسکیتم بودخوشم اومدپنج سال ازمن بزرگتربودباوجودعلاقم اماهیچ ارتباطی درطول کلاس نداشتیم تااین ک تابستون تموم شدومن دیگ کلاس نرفتم بعدیه مدت شمارموپیداکرده بودوفهمیدم اونم ب من علاقه داره و.....باهم تلفنی درارتباط بودیم حدودیه سال بعدمامانم متوجه این موضوع شدگوشی منوگرفت وازاون خواست ک دیگ به من نزدیک نشه بعدچن روزفهمیدم خودکشی کرده ب گفته ی خواهرشو.....مامانش بامامان تماس گرفت وخواست آشناشیم مامان من بخاطرسن کم وغیره اول قبول نکردن امابااصرارزیادشون بعدیه مدت واس اشنایی اومدن ومامانم شرایطی گذاشت ک بعداتمام درسشون وشغل مناسب وفراهم کردن شرایط ازدواج راضی میشن.باهم درارتباط بودیم خانواذه هاصمیمی شده بودن وقراربودعیدامسال عقدکنیم ب دلیل اصراروعجله وبعدازاینکه خونشون اماده شدازدواج کنیم.وبگم ک بعدگذشت چهار سال خیلی صمیمی ووابسته شده بودیم ب دلیل اصرارخیلی زیادواتفاقاتی درخواستشوقبول کردم وباهم چندین بار************ داشتیم البته بیشتربه این دلیل درخواستشوقبول کردم ک بخاطرخودارضایی پردموازدست داده بودم واون مطمعنم براش مهم نیست و.....

    باهم راحت بودیم هموخییییلی دوست داشتیم یاحداقل من اینطوربودیم همه چی خوب بودخوب پیش میرفت اما7ماه پیش یهونمیدونم چیشدهمه چی بهم ریخت خانوادش حمایتش نکردن واس خریدخونه بااینکه درتوانشون بودپشتشوخالی کردن مامان من ازاینکه ب قولشون عمل نکردن ناراحت بودوگفتن ک تاشرطاروعمل نکنن راضی به ازدواجمون نیستن.باهم دعوامون شدواون گفت ک اصادیگ نمیخوادازدواج کنه وحرفای دیگ شرایط روحیه خیلی بدی روداشتم یک ماه ازش بی خبربودم تااینک یروزباهام تماس گرفت وگفت بایدحرف بزنیم وقرارگذاشتیم یه روزک خونه تنهابودم اومدپیشم ومعذرت خواهی کردمیگفت داغون بودم نمیتونستم تصمیم بگیرم و......بعدازکلی عذرخواهی وقسم خوردن ک جبران میکنه بهش یه فرصت دادم وقرارشدکه خانوادشوراضی کنه ک کمکش کنن وبازاون روزباهم نزدیکی داشتیم.....
    منتظرش بودم اماخبری نشدحتی خانوادشم ترک کرده بودوبادوستاش خوشگذرونی میکردبعدفهمیدن این موضوع خیلی خودموسرزنش کردم وشرایط بدی روگذروندم حالا6ماه ازاون اتفاقات میگذره وتاحدودی تونستم فراموشش کنم الان17سال سن دارم وخانوادم ازاین ک دخترنیستم اطلاعی ندارن عدعذاب وجدان زیادی بخاطرکارام دارم ازیه طرف میترسم ک یه موقه ازاینکه باهم بودیم حرفی بزنه خواستگارانی هم دارم امانمیتونم بخاطرشرایطم ب ازدواج فکرکنم.یکباردست ب خودکشی زذم متاسفانه یاخوشبختانه موفق نشدم وبه بیمارستان منتقلم کردن احساس گناه میکنم فک میکنم لیاقت زندگی کردن روندارم حس پوچی وبی ارزشی میکنم میخاستم یه راهی بهم نشون بدین خسته شدم ازاین شرایط.وبدتراینکه خانوادم هیچ اعتمادی بهم ندارن.
    سلام

    متاسفم عزیز از آنچه که خواندم, ولی مقصر اصلی خودتی و بعدش خانواده محترم. یک دختر بچه تو سن 11 سالگی یک رابطه عاشقانه رو برقرار کنه!!بعدش صبر کنن تا شغل و پاین تحصیلات....!!!

    طرف مقابل خودکشی کنه حذودا 16 ساله!!! بعدش ************ داشته یاشند به کرات!!!!؟؟

    حالا هم خودکشی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟

    دختر گلم تا حالا در اثر نادانی خیلی چیزا رو خراب کردی!؟ و این خیلی فرق میکنه با اینکه تو بدی یا دختر خرابی هستی و یا دیگر مزخرفاتی از این قبیل. بلکه فقط جاهلی نسبت به خودت و روش زندگی!

    خودکشی هم همه چی رو بدتر میکنه و کاریست که میشه گفت از کارهای قبلیت به مراتب بدتر!!؟؟ پس بیا حالا کار درست رو انجام بده.

    به یکی از همکاران خوب(خانم) ما رجوع کن, بگذار روش درست زیستن رو بهت یاد بدن و برخورد با مشکلات رو.

    موفق باشی عزیز

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  6. 4 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22179
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    سلام ممنون ازجوابتون.متاسفانه نمیتونم بامشاوری تماس تلفنی داشته باشم چون تلفن همراه ندارم بدلیل بی اعتمادی خانواده2-واقعامیدونم که نادونی کردم وکاملابه اشتباهم پی بردم امامتاسفانه دیرشده وفکرمیکنم که هیچ راهی ندارم خیلی عذاب وجدان میگیرم وقتی که به مامانم نگاه میکنم واینکه گاهی ک اعصابشون خوردمیشه تموم اشتاباهامویاداوری میکنن خیلی سخته

  8. کاربران زیر از فاطمه1111 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18372
    نوشته ها
    72
    تشکـر
    182
    تشکر شده 55 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    سلام عزیزم وقتتون بخیربکارت شما یا************ شما هیچ ربطی به خوب بودن شما نداره شما کاری کردی نباید میکردی وحالامهم اینه فهمیدی چی خوبه چی بدپس لطفا زندگی خوبی را انتخاب کن که دیگه دچار اشتباه نشی درضمن برای اعتماد خانوادت میتونی هرکاری میکنی به خانوادت بگی کافیه چند بار کاراتو ببینن دیگه بهت اعتماد میکنن وخودتم زندگی حوبی را شروع کن حتما کسی را الگو کن یا بامشاواران در ارتباط باش و مواظب باش با ادمای نااهل درنیافتی ....سربلند باشی همچنان که هستی...

  10. 2 کاربران زیر از ebrahim777 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23359
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    با سلام مشکل اصلی جامعه عقب افتاده ایران هست که مردسالاری در آن حاکم هست و در آن خبری از حقوق دختران و زنان نیست . ارزش یک زن به شخصیت و عاطفه و مهربانیه اوست نه به بکارتی که بسیاری از پسران و مردان ایران از آن بویی نبرده اند . من به عنوان یک زن انسانم و جامعه برای وجود انسان باید ارزش قائل باشد چرا که انسان اشرف مخلوقات خداوند است . باشد که روزی رسد که از عقب افتادگی و جهان سوم بودن خارج شویم و در کنار هم با راستی و عشق و دوستی و محبت زندگی کنیم .

  12. 4 کاربران زیر از sara2007 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara2007 نمایش پست ها
    با سلام مشکل اصلی جامعه عقب افتاده ایران هست که مردسالاری در آن حاکم هست و در آن خبری از حقوق دختران و زنان نیست . ارزش یک زن به شخصیت و عاطفه و مهربانیه اوست نه به بکارتی که بسیاری از پسران و مردان ایران از آن بویی نبرده اند . من به عنوان یک زن انسانم و جامعه برای وجود انسان باید ارزش قائل باشد چرا که انسان اشرف مخلوقات خداوند است . باشد که روزی رسد که از عقب افتادگی و جهان سوم بودن خارج شویم و در کنار هم با راستی و عشق و دوستی و محبت زندگی کنیم .
    سلام، خب میشه واضح تر توضیح بدید منظورتون چیه؟؟ منظور شما از نداشن بکارت ودر عین حال عاطفه و شخصیت داشتن چیه؟ خب از نظر شما فرق جهان سوم و توسعه یافته چیه؟؟
    چرا فکر می کنید اکثر مردا زنا کار هستن؟؟ ودر اخر مشکل عقب افتادگی اسلام می دونید یا مسله دیگه؟
    ویرایش توسط omidd : 10-24-2015 در ساعت 11:38 PM

  14. کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara2007 نمایش پست ها
    با سلام مشکل اصلی جامعه عقب افتاده ایران هست که مردسالاری در آن حاکم هست و در آن خبری از حقوق دختران و زنان نیست . ارزش یک زن به شخصیت و عاطفه و مهربانیه اوست نه به بکارتی که بسیاری از پسران و مردان ایران از آن بویی نبرده اند . من به عنوان یک زن انسانم و جامعه برای وجود انسان باید ارزش قائل باشد چرا که انسان اشرف مخلوقات خداوند است . باشد که روزی رسد که از عقب افتادگی و جهان سوم بودن خارج شویم و در کنار هم با راستی و عشق و دوستی و محبت زندگی کنیم .
    خانم انسان ارزش یه زن به پاکی و نجابتشه

  16. 2 کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23370
    نوشته ها
    288
    تشکـر
    43
    تشکر شده 192 بار در 128 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara2007 نمایش پست ها
    با سلام مشکل اصلی جامعه عقب افتاده ایران هست که مردسالاری در آن حاکم هست و در آن خبری از حقوق دختران و زنان نیست . ارزش یک زن به شخصیت و عاطفه و مهربانیه اوست نه به بکارتی که بسیاری از پسران و مردان ایران از آن بویی نبرده اند . من به عنوان یک زن انسانم و جامعه برای وجود انسان باید ارزش قائل باشد چرا که انسان اشرف مخلوقات خداوند است . باشد که روزی رسد که از عقب افتادگی و جهان سوم بودن خارج شویم و در کنار هم با راستی و عشق و دوستی و محبت زندگی کنیم .
    با موارد زیادی روبرو شدم که عین شما تیپ روشن فکری داشتند ولی حقیقت اینه که حرفاتون همش باعث جدایی بیشتر ادمها میشه....وقتی که از دست دادن پرده بکارت عادی بشه بعدش موقع ازدواج هم خیانت عادی میشه و .... اینکه باید به خود انسان ها ارزش قائل باشیم درسته ولی اینکه گذشته ادمها واسمون مهم نباشه قابل قبول نیست....
    در مورد تاپیک هم باید عرض کنم این پسره کاملا هوشمندانه از دختر خانوم سواستفاده کرده و برای تجربه س ک س با ایشون از هر دوز و کلکی استفاده کرده و نهایتا هم همه چی رو بهم زده...
    میخام بگم دود اینکار این جوون نهایتا میره تو چشم همه جامعه و نه خودش....پس اگه دقت نکنیم و روابط دختر و پسر عادی بشه نهایتا همگی ضرر خواهیم کرد
    امضای ایشان
    برای تشکرکردن به جای زدن پست میتوانید از دکمه ستاره زیر عکس کاربری استفاده کنید.

  18. کاربران زیر از ALI.ENG بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16868
    نوشته ها
    356
    تشکـر
    1,100
    تشکر شده 545 بار در 260 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara2007 نمایش پست ها
    با سلام مشکل اصلی جامعه عقب افتاده ایران هست که مردسالاری در آن حاکم هست و در آن خبری از حقوق دختران و زنان نیست . ارزش یک زن به شخصیت و عاطفه و مهربانیه اوست نه به بکارتی که بسیاری از پسران و مردان ایران از آن بویی نبرده اند . من به عنوان یک زن انسانم و جامعه برای وجود انسان باید ارزش قائل باشد چرا که انسان اشرف مخلوقات خداوند است . باشد که روزی رسد که از عقب افتادگی و جهان سوم بودن خارج شویم و در کنار هم با راستی و عشق و دوستی و محبت زندگی کنیم .
    کاملا موافقم.

  20. کاربران زیر از Blue Way بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16568
    نوشته ها
    412
    تشکـر
    164
    تشکر شده 286 بار در 181 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    دوستان من یه سوال دارم بنتظرتون این تاپیک بیش از حد تخیلی نیست?

    چطور ممکنه پدرومادر مادر یه دختر ۱۱ ساله به پسر ۱۶ ساله بگن

    که برو کارو شغل پیدا کن و تو این مدت هم دخترشونو بسپرد

    دست پسره تا راحت س ک س کنن!!!!!!!
    امضای ایشان
    سختی ها باعث میشوند که بعضی ها بشکنند و بعضی ها رکورد بشکنند

  22. 3 کاربران زیر از کیانا94 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22179
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    سلا
    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا94 نمایش پست ها
    دوستان من یه سوال دارم بنتظرتون این تاپیک بیش از حد تخیلی نیست? چطور ممکنه پدرومادر مادر یه دختر ۱۱ ساله به پسر ۱۶ ساله بگنکه برو کارو شغل پیدا کن و تو این مدت هم دخترشونو بسپرددست پسره تا راحت س ک س کنن!!!!!!!

  24. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا94 نمایش پست ها
    دوستان من یه سوال دارم بنتظرتون این تاپیک بیش از حد تخیلی نیست?

    چطور ممکنه پدرومادر مادر یه دختر ۱۱ ساله به پسر ۱۶ ساله بگن

    که برو کارو شغل پیدا کن و تو این مدت هم دخترشونو بسپرد

    دست پسره تا راحت س ک س کنن!!!!!!!
    تخیلی نیست
    واقعا همچنین خانواده ها هست که دختر و پسر تو این سن کم ازدواج میدن :/:/:/

    و اونا هم فکر نمیکردن رابطشون تا این حد نزدیک باشه





    این تایپک باید الگویی باشه برا اون دخترایی که عاشق پسرای سن پاین میشن

    بارها گفتم بازم میگم

    پسرا وقتی سن کم باشن جوگیر هست برای ازدواج فقط و فقط صرفا برای رفع نیاز جنسیشون بچه هست نمیفهمن زندگی مسئولیت های خیلی خیلی سنگینی داره

    وقتی به بلوغ عقلی و فکری رسیدن علاقه ها طرز فکر ها عقیده ها و و و و فرق میکنه


    اون موقع نیاز جنسیشونم فروکش شد خیلیییی عاقلانه تر تصمیم میگیرن و میگیردن دنبال یه کیس مناسب برای ازدواج
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  25. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23300
    نوشته ها
    54
    تشکـر
    6
    تشکر شده 9 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا94 نمایش پست ها
    دوستان من یه سوال دارم بنتظرتون این تاپیک بیش از حد تخیلی نیست?

    چطور ممکنه پدرومادر مادر یه دختر ۱۱ ساله به پسر ۱۶ ساله بگن

    که برو کارو شغل پیدا کن و تو این مدت هم دخترشونو بسپرد

    دست پسره تا راحت س ک س کنن!!!!!!!

    بله دقيقا! كاملا تخيلي هست!

    من فكر ميكنم نويسنده مرد هست و با معرفي خودش به عنوان دختري 17 ساله و اپن! انگيزش تحريك و تيغ زدن مرداي هوسبازه!!!

    طرف فكر كرده اينجا فيسبوكه از اين شياديا كنه! نه آقا! اينجا سايت روانشناسيه، اينجا شما بگي ف ما ميگيم فرحزاد

    البته اين آقا! باعث شد در حاشيه اين تاپيك بحث جالبي هم در مورد پرده بكارت راه بيافته
    امضای ایشان

    The pain is my pleasure
    Cause nothing could measure



  26. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22179
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    3
    تشکر شده 6 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از دست دادن بکارت

    نقل قول نوشته اصلی توسط فاطمه1111 نمایش پست ها
    سلا
    ببخشیدنمیدونم چرابعضی فک میکنن ک پستم دروغ یاتخیلی وایناس اماکاملاحقیقته.وگفتم ک هیچ اطلاعی ازاینکه مارابطه داشتیم خانوادم نداشتن .واینکه گفتن برودنبال کاروفلان واس این بودک فک میکردن بزرگ شیم سردمیشیم وجداهمینطورم شدفقط ضربشوبدجوری خوردم.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شکست پُلی است برای پیروزی؟
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-06-2022, 02:15 AM
  2. مقایسه هاست لینوکس با هاست ویندوز
    توسط bety10 در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-11-2015, 12:38 PM
  3. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
    توسط prv در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 05-14-2015, 12:14 AM
  4. یک آزمایش روانشاسی/ تا اطلاع ثانوی ماست سیاه است!
    توسط farokh در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-03-2014, 09:11 AM
  5. چگونگی حمایت از کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-30-2013, 01:13 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد