نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: این درس ها به چه دردی می خورد؟

778
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    این درس ها به چه دردی می خورد؟

    کشورهایی وجود دارند که نتوانستند با وجود تلاش هایشان برای تغییر نظام آموزشی کاری از پیش ببرند و مشکلاتی دارند که چالش های زیادی را در کشور پدید آورده است. ایران یکی از این کشورهاست که سیستم آموزشی پرنقصی دارد.
    این درس ها به چه دردی می خورد؟
    کشورهای پیشرفته دنیا برای سیستم آموزشی دانش آموزان قوانین مشترکی وضع کرده اند. هدف کلی نظام های آموزشی این است که نسل جوانی را برای فعالیت عرصه اجتماعی آماده کنند که کارایی، تاثیرگذاری موثر و بهره وری بالایی داشته باشند، اما کشورهایی وجود دارند که نتوانستند با وجود تلاش هایشان برای تغییر نظام آموزشی کاری از پیش ببرند و مشکلاتی دارند که چالش های زیادی را در کشور پدید آورده است. ایران یکی از این کشورهاست که سیستم آموزشی پرنقصی دارد.

    سیستم آموزشی در کشورها براساس 2 عامل مهم برپا می شود. برپایی سیستم آموزشی براساس عوامل فرهنگی و مسائل علمی. فرهنگ یکی از موارد اصلی است که باعث می شود سیستم آموزشی کشور از آن بهره بگیرد. در بعضی از فرهنگ ها سنت ها قوی عمل می کنند و سیستم آموزشی مجبور است از آموزش هایی صرف نظر کند. در جامعه ما نیز نقش پررنگ دین و سنت ها را در سیستم آموزشی مان مشاهده می کنیم. گرچه فرهنگ پیشینه و اعتبار هر ملتی است ولی تا حدی زیادی محدودکننده سیستم آموزشی است.

    در کشورهای غربی تاکید سیستم آموزشی روی مسائل علمی است. در این کشورها اصلا توجهی به سنت ها نمی شود. سیستم آموزشی آمریکا که کشوری مهاجرنشین محسوب می شود و تمدن قدیمی ندارد تا بتواند باورها، اعتقادات و سنت ها را در نسل جدید احیا کند سیستم موفقی است چون به راحتی قابلیت تغییر را دارد. این کشور با تئوری های جدید پیش می رود و به نیازهای نسل جدید اهمیت می دهد.

    انتخاب دروس اشتباه

    ما هنوز به خوبی نمی دانیم چه دروسی برای دانش آموزان لازم است. برزگسالانی که مراحل آموزشی را طی کرده اند بعد از سال ها از خودشان سوال می کنند مثلا دروسی مثل هندسه، جبر و... چه فایده ای برای ما داشت؟ اصلا چه نیازی به خواندن و دانستن آن ها داشتیم و نقش آن دروس در زندگی روزمره ما چیست؟ البته نمی توان این موضوع را نادیده گرفت که دروس مختلف باعث خلاق و کنجکاو شدن ذهن می شود و بعضی از دانش آموزان در آینده شکل هایی مرتبط با آن پیدا می کنند ولی چرا سیستم درسی را انتخاب نمی کنیم که علاوه بر خلاقیت ذهن در زندگی همه دانش آموزان کاربرد داشته باشد یا دانش آموز از همان ابتدا بتواند دروس مورد علاقه اش را انتخاب کند؟

    همراه نبودن دانش نظری و عملی

    دانش نظری باید با دانش عملی همراه شود. کشورهای غربی این کار را با موفقیت انجام داده اند. یعنی اگر کسی رشته کشاورزی را انتخاب می کند معنایش این نیست که بعد از اتمام درس وارد اداره شده و پشت میز بنشیند. چنین فردی حتما باید حین و بعد از اتمام تحصیلات وارد مزرعه شود و از این اطلاعات قوی برای تولید استفاده کند.

    استرالیا در صنعت کشاورزی به خوبی توانسته دانش نظری را با دانش عملی همراه کند و در این زمینه به موفقیت بزرگی برسد. تا چند سال قبل طرحی به نام طرح کاد وجود داشت و دانش آموزان ضمن یادگیری دانش نظری، حرفه عملی آن را نیز انجام می دادند. این طرح نیز به دلایل زیاد موفق نبود.

    دانش آموزان غیرفعال

    اگر به کلاس های درسی مان دقت کنیم، متوجه می شویم که از دوران کودکی سیستم به این منوال بود که معلم ها می گفتند و دانش آموزان می نوشتند و آن را می آموختند و دانش آموزان نمی توانستند و نمی توانند نظری بدهند، در عقاید خود، ایستادگی کنند یا راه تازه ای را بروند. فضای آموزشی ما باید این اجازه را بدهد که دانش آموزان طرح جدید بدهند و ابداع داشته باشند.

    دخالت خانواده ها

    هرگاه صحبت از مشکلات سیستم آموزشی به میان می آید توجه ها به سوی معلم و مسئولان معطوف می شود. در حالی که خانواده ها نیز در نقصان سیستم آموزشی نقش بزرگی دارد. گاهی اوقات خانواده ها هستند که راه های نادرست را به فرزندانشان تحمیل می کنند چون می خواهند آمال سرخورده خود را در فرزندانشان مشاهده کنند. مثلا می گویند آرزوی ما این است که تو دکتر، مهندسی یا خلبان شوی بدون اینکه به استعداد و علایق کودکشان توجه کنند. ممکن است کودکشان هیچ علاقه ای به رشته پزشکی، فیزیک و... نداشته باشد و استعداد او در زمینه هنری باشد و بتواند نقاش خیلی خوبی شود.
    این درس ها به چه دردی می خورد؟

    به بازنگری آموزشی نیاز داریم

    بازنگری در دروس آموزشی باید به یک فرایند مستمر تبدیل شود نه یک فرایند مقطعی. باید به هر درسی با دقت توجه کنیم و ببینیم که این درس چه فایده ای برای دانش آموز دارد و در آینده چه کاربردی در زندگی اش خواهد داشت. نکته بسیار عجیب و جالبی که در دروس تحصیلی ما وجود دارد این است که دانش آموزان بلافاصله بعد از امتحان درس را کاملا فراموش می کنند. مثلا دانش آموز سال ها درس عربی و انگلیسی می خواهند ولی قادر نیست یک جمله ساده را ادا کند.

    به ندرت در جامعه ایرانی دانشجویی می بینیم که بتواند بعد از فارغ التحصیلی به راحتی انگلیسی صحبت کند مگر اینکه خودش و خارج از محدوده تحصیلی اقدام به این کار کند ولی در پاکستان، هندوستان و... دانش آموزان خیلی خوب انگلیسی حرف می زنند.

    به نظر من یا طراحی درس نادرست است یا معلم مشکل دارد. چرا آموخته ها باید تا این اندازه پراکنده باشد؟ اولین ویژگی علم حالت انباشتی بودن است یعنی دانش روی دانش های قبلی بنا شود.

    به آینده نگاه کنیم

    باید آینده نگر باشیم. انسان باید در آینده بنشیند و به حال نگاه کند. خودمان را در 20 سال دیگر تصور و مسیر درست را مشخص کنیم. اگر برنامه ریزی درست باشد و خطاهای قبلی را تکرار نکنیم و از تجربیات کشورهای دیگر استفاده کنیم، حتما موفق می شویم و حتی یک فرد بیکار نخواهیم داشت.
    -
    کارشناس: دکتر محمدمهدی لبیبی - جامعه شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی
    تنظیم کننده: پرنیان پناهی
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  2. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : این درس ها به چه دردی می خورد؟

    من با اینکه دانش آموز ممتازی بودم، همیشه به این قضیه فکر میکردم. چرا ما باید درسهایی رو بخونیم که نه تنها بهشون علاقه نداریم، بلکه در آینده هم به خیلی از اونها نیازی پیدا نمیکنیم.
    نکته دیگه اینکه سیستم آموزشی کشور ما خیلی مشکل داره. هر مدیری هم که عوض میشه اولش میگه طرح تحول داریم. بعد نهایتا به جای 5 سال ابتدایی، 3 سال راهنمایی، 4 سال متوسطه، میاد میگه 6 سال ابتدایی، 6 سال متوسطه.
    بعد مدیر بعدی میاد میگه نه من متحول میکنم. برگرده به سیستم سابق.
    بعد مدیر بعدی و بعدی و بعدی.

    باور کنین اگه مدرسه اجباری نبود، من بچه مو نمیفرستادم. به چند دلیل.
    1) تو مدرسه موظفی هرچی رو بهت میگن یاد بگیری. اگه بخوای از راه دیگه ای مساله رو حل کنی، یا زیر سوال ببری، یا بهت میخندن یا توبیخ میشی. در نتیجه نبوغ و استعداد بچه در طول 12 سال تحصیل روز به روز بیشتر از بین میره.

    2) رقابت نابرابر آموزشی. خیلی ساده میگم. شما هرگز یه قهرمان شنا، یه وزنه بردار و یه فوتبالیست رو کنار هم قرار نمیدین تا رقابت کنن چون هر کدوم استعداد مربوط به خودشون رو دارن. حتی در مثال وسیع تر. خدا هم بنده گانش رو بر حسب توانایی ها و امکاناتشون قضاوت میکنه و از همه به یک اندازه توقع نداره (مثلا نماز شب به پیامبر واجب بود، ولی برای مردم عادی نیست)
    حالا تو مدارس ایران چطوریه؟ شاگرد خوب مدرسه کسیه که املا، انشا، ریاضی، فیزیک، شیمی، زیست، نقاشی، خطاطی، ورزش، قرآن و.... همه رو 20 بگیره! چرا؟ وقتی خدا استعدادهای مختلفی در وجود انسانها گذاشته، چرا یه سری ها رو سرکوب کنیم و یه سری دیگه رو به زور پرورش بدیم؟

    3) سن پایان تحصیلات در مقطع دیپلم حداقل 17 ساله.
    برای لیسانس 22 سال و برای ارشد 26 ساله.
    سن بلوغ جنسی دختران در خوشبینانه ترین حالت 14 سال و در پسران 15 ساله.
    دختر 14 ساله اگه بخواد تا دیپلم گرفتن ازدواج نکنه (که البته بعیده، معمولا تا فوق لیسانس خانواده ها اجازه خواستگاری از دختراشونو نمیدن) باید 3 سال صبر کنه تا دیپلمش رو بگیره. اگرم بخواد لیسانس به بالا باشه که حالا حالاها باید دندون رو جیگر بذاره.

    پسرا هم همینطور. البته الان سن بلوغ پسرا پایینتر هم اومده. تازه پسرا بعد از دیپلم گرفتن، دوسال هم سربازی اجباری دارن که ازدواجشون رو عقب میندازه. تازه اگه 4 سال معطل لیسانس گرفتن و دنبال کار گشتن نشن.

    حالا باید ببینیم در ازای این همه فشار روحی و جنسی که تحمل میکنن چی به دست میارن؟
    علمی که با ورود به مقطع بعدی فراموش میشه.
    علمی که به خیلی هاش تا پایان عمر نیازی نیست.
    علمی که دوستش نداشتن و ترجیح میدادن به جاش، رو پرورش استعدادهای خدادادیشون کار کنن و پیشرفت داشته باشن.
    علمی که شغلی براش در نظر گرفته نشده.
    علمی که تا پایان تحصیلاتشون، خیلی هاش منسوخ شده.
    و......

    دخترا نهایتا میرن دنبال کلاسهای هنری، یا هنرهایی که آرزوشو داشتن یاد میگیرن و علم اجباریشونو کنار میذارن، اما پسرا چی؟ اونا مجبورن خرج خانواده رو تامین کنن. پس با مدرکی که به اجبار گرفتن، میرن سر کاری اجباری. هم جای کسایی که به اون رشته یا شغل علاقه داشتن رو میگیرن، هم راندمان کاری رو با بی انگیزگی شون پایین میارن.


    خلاصه کنم. سن ازدواج میره بالا، جرائم جنسی میره بالا، راندمان کاری میاد پایین، انگیزه کار میاد پایین و....

    حالا همه اینا به کنار. جای فرهنگ و شعور این وسط کجاست؟
    بهتر نیست به جای یه سری علوم بی مصرف، فرهنگ به بچه ها آموزش داده بشه؟ اخلاق چطور؟ مهارتهای زندگی چی؟

    یه خانم و آقای جوان و تحصیلکرده با فوق دکترای فلان رشته رو تصور کنین.
    از روز اول مدرسه که به زور دروس مزخرف تو مخشون کردن، اسنعدادهای ذاتی شون رو کشتن. تنها به خاطر رتبه کنکورشون مجبور شدن تو رشته هایی که دوست نداشتن ادامه تحصیل بدن.لیسانس به درد نخوری گرفتن که حتی بازار کار هم نداره.
    ناچار رفتن فوق لیسانس خوندن.اونم که حقوقش تعریفی نداره. وقتی با هزار بدبختی دکتراشونو گرفتن بالاخره تونستن با حقوق یه آبدارچی با یه شرکت قرارداد ساعتی ببندن (که خب از بیکاری بهتره) . حالا میخوان تو سن 30-35 سالگی ازدواج کنن.
    از فشارهای روحی و جنسی شون بگذریم. سن باروری هم که تا 40 سال باشه، تا برن زیر یه سقف و بچه دار بشن، خیلی زحمت بکشن 2 تا بچه بیارن (که طبق نظر آقایون علامه، هر زوج باید لااقل 4 تا بچه بیاره که ایران منقرض نشه!!!!!!!!!!)

    حالا از اصل قضیه دور نشیم. این زوج دکتر، چه زندگی خواهند داشت؟ شور جوونی که ندارن. خانم هم که فرصت یادگیری آشپزی، خیاطی و حتی شوهرداری رو نداشته.
    آقا چی؟ بلد نیست با خانم ها چطوری برخورد کنه؟ فن بیان نداره که بتونه با سیاست از حقش دفاع کنه. وقتی برای اولین بار میره بانک هم اصلا نمیدونه چکار باید بکنه.

    اما..... اما نکته مهم چیه؟ دکترای بی استفاده ای که به خاطرش لذت خیلی چیزها رو از دست دادن.
    وقتی هم ازشون میپرسی از زندگیتون راضی هستین، با تاسف سری ت************ میدن و آه میکشن.

    به نظر من بهتر نیست به جای کمیت، به کیفیت بها بدیم؟
    به جای 16 سال درس خوندن که ذره ای فایده نداره، 5 سال درس بخونیم و به جای باقی سالهاش، کمی به فرهنگ و اخلاق و مهارتهای زندگی بپردازیم؟

    چرا روز اول مدرسه، یه تست استعداد از بچه ها نمیگیرن تا بیخودی تو مغز بچه ای که نابغه نقاشیه، فرمولهای ریاضی رو فرو نکنن. اینکار جرمه. هم استعداد ذاتیشو کور کردن، هم وادارش کردن تو راهی قدم بذاره که واسه ش ساخته نشده.

    خداکنه یه بار به حرفایی که زدم فکر کنید.
    ببخشید پر حرفی کردم.

  4. کاربران زیر از talieh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد