نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: کرون يک بيماري التهابي

1086
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23620
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    کرون يک بيماري التهابي

    سلام خسته نباشید
    خانومی 22 ساله هستم که تقریا دو ساله عقدم همدیگه رو واقعا دوست داشتیم تااینکه دقیقا یک ماه قبل از عروسی با وجود همه ی کارهاومقدماتی ک برای عروسیمون با کلی ذوق انجام داده بودیم متاسفانه من به یک بیماری گوارشی ب نام کرون مبتلا شدم که باید تا آخر عمر دارو مصرف کنم و احتمال انتقال به فرزدم در آینده کمتر از 5صد هست.و این بیماری دلیل مشخصی نداره.همسرم گفت من آمادگی ازدواج ندارم و کلا مراسم رو لغو کرد میونم بگم کلا بلاتکلیفه میگه از آینده زندگی با تو میترسم و خودم احساس میکنم بیشتر به خاطر بچه هست .خانواده ام میگن مردی که توی سختیها و مشکلات زندگی پات واینسته به درد زندگی نمیخوره تا حدودی حرفشون رو قبول دارم ولی هوز دوسش دام و زندگیمه نمیتونم دستی دستی نابود ش کنم بنظرتون چیکار کنم؟

    همسرم کلا از زندگی نا امیده به جای دلداری دادنم آه میکشه و همش غصه میخوره خیلی نگرا نم......تو رو خدا کمکم کنن بگین چیکار کنم؟؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23370
    نوشته ها
    288
    تشکـر
    43
    تشکر شده 192 بار در 128 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل بزرگ

    نقل قول نوشته اصلی توسط hani123 نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید
    خانومی 22 ساله هستم که تقریا دو ساله عقدم همدیگه رو واقعا دوست داشتیم تااینکه دقیقا یک ماه قبل از عروسی با وجود همه ی کارهاومقدماتی ک برای عروسیمون با کلی ذوق انجام داده بودیم متاسفانه من به یک بیماری گوارشی ب نام کرون مبتلا شدم که باید تا آخر عمر دارو مصرف کنم و احتمال انتقال به فرزدم در آینده کمتر از 5صد هست.و این بیماری دلیل مشخصی نداره.همسرم گفت من آمادگی ازدواج ندارم و کلا مراسم رو لغو کرد میونم بگم کلا بلاتکلیفه میگه از آینده زندگی با تو میترسم و خودم احساس میکنم بیشتر به خاطر بچه هست .خانواده ام میگن مردی که توی سختیها و مشکلات زندگی پات واینسته به درد زندگی نمیخوره تا حدودی حرفشون رو قبول دارم ولی هوز دوسش دام و زندگیمه نمیتونم دستی دستی نابود ش کنم بنظرتون چیکار کنم؟

    همسرم کلا از زندگی نا امیده به جای دلداری دادنم آه میکشه و همش غصه میخوره خیلی نگرا نم......تو رو خدا کمکم کنن بگین چیکار کنم؟؟
    با همسرتون موافق نیستم چون که اولا میشه با روش های پزشکی پیشگیری کرد از این انتقال
    دوما همه چیز که داشتن بچه نیست
    ادم باید به خاطر همسرش حتی از داشتن بچه هم بگزره و بچه دار نشه چون که همسر مهمهتره
    زندگی کنار یکی یعنی داشتن محبت و عشق به همدیگه و وقتی این عشق باشه ادم به خاطر همسرش هرکاری میکنه
    ولی اگه این عشق تصنعی باشه و یا خیلی با دوام نباشه ممکنه از بین بره
    امضای ایشان
    برای تشکرکردن به جای زدن پست میتوانید از دکمه ستاره زیر عکس کاربری استفاده کنید.

  3. کاربران زیر از ALI.ENG بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21037
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    4
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل بزرگ

    شما قراره یک عمر.... و روزهای پیش بینی نشده ای رو باهم طی کنید در هر مرحله ای از زندگی میشه به مشکل برخورد فراااااااااااااااااااوان (خدای ناکرده)
    حالا اگه از همین اول بخاطر همچین موضوعی .... همون بهتر که الان بیدار شین!
    چشم و گوشتونو با برچسب "دوست داشتن" بسته نگه ندارید لطفااااااااااااااااااا حقیقت را باید دید هرچه زودتر بهتررررررررررررررررررررر
    باهاشون صحبت کنید قاطعانه اگر دوستون داشته باشه که بهتون ثابت میکنه .

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23620
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل بزرگ

    ممنون بابت اظهاار نظرتونون..نمیدونم میتونین شرایط مو درک کنین یا نه؟ولی واقعا دارم داغون میشم از نظر روحی.هر روز و همیشه کارم فقط گریست که چرا من ؟چرا زندگی من؟اینقدر خسته ام که نگو.....
    خودش میگه دوست دارم ولی اازاین رفتارا فک نکنم....خودمم اعتمادمو بهش تقریبا از دست دادم...دیگه مثل قبل نمیتوم بهش نگاه کنم ولی نمیتونمم کلا از زندگیم حذفش کنم....خیلی خیلی نگرانم از این میترسم که اگه تو زندگی با من موند و فردا یا پس فردامشکل بزرگتری به وجود اومد بالاخره آدمیه دیگه چه تضمینی هست که تنهام نذاره.؟یا چه تضمینی هست که در آینده بهم سرکوفت نزنه خیی میترسم و نگرانم.....

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23370
    نوشته ها
    288
    تشکـر
    43
    تشکر شده 192 بار در 128 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل بزرگ

    نقل قول نوشته اصلی توسط hani123 نمایش پست ها
    ممنون بابت اظهاار نظرتونون..نمیدونم میتونین شرایط مو درک کنین یا نه؟ولی واقعا دارم داغون میشم از نظر روحی.هر روز و همیشه کارم فقط گریست که چرا من ؟چرا زندگی من؟اینقدر خسته ام که نگو.....
    خودش میگه دوست دارم ولی اازاین رفتارا فک نکنم....خودمم اعتمادمو بهش تقریبا از دست دادم...دیگه مثل قبل نمیتوم بهش نگاه کنم ولی نمیتونمم کلا از زندگیم حذفش کنم....خیلی خیلی نگرانم از این میترسم که اگه تو زندگی با من موند و فردا یا پس فردامشکل بزرگتری به وجود اومد بالاخره آدمیه دیگه چه تضمینی هست که تنهام نذاره.؟یا چه تضمینی هست که در آینده بهم سرکوفت نزنه خیی میترسم و نگرانم.....
    خب شما که عقد شده ایشون هستی پس این ترستون واسه چیه؟
    در واقع همسر شماست و اگه با این مشکل کنار بیاد بهتره بهش فرصت بدین و هرچه زودتر عروسی کنید تا زندگیتون گرم بشه و نزارید از دست بره
    رابطه جنسی دارین تو این مدت عقد با هم؟
    امضای ایشان
    برای تشکرکردن به جای زدن پست میتوانید از دکمه ستاره زیر عکس کاربری استفاده کنید.

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل بزرگ

    نقل قول نوشته اصلی توسط hani123 نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید
    خانومی 22 ساله هستم که تقریا دو ساله عقدم همدیگه رو واقعا دوست داشتیم تااینکه دقیقا یک ماه قبل از عروسی با وجود همه ی کارهاومقدماتی ک برای عروسیمون با کلی ذوق انجام داده بودیم متاسفانه من به یک بیماری گوارشی ب نام کرون مبتلا شدم که باید تا آخر عمر دارو مصرف کنم و احتمال انتقال به فرزدم در آینده کمتر از 5صد هست.و این بیماری دلیل مشخصی نداره.همسرم گفت من آمادگی ازدواج ندارم و کلا مراسم رو لغو کرد میونم بگم کلا بلاتکلیفه میگه از آینده زندگی با تو میترسم و خودم احساس میکنم بیشتر به خاطر بچه هست .خانواده ام میگن مردی که توی سختیها و مشکلات زندگی پات واینسته به درد زندگی نمیخوره تا حدودی حرفشون رو قبول دارم ولی هوز دوسش دام و زندگیمه نمیتونم دستی دستی نابود ش کنم بنظرتون چیکار کنم؟

    همسرم کلا از زندگی نا امیده به جای دلداری دادنم آه میکشه و همش غصه میخوره خیلی نگرا نم......تو رو خدا کمکم کنن بگین چیکار کنم؟؟
    سلام

    خیلی متاسفم از آنچه که خواندم .

    البته حالتون رو درک میکنم ولی عزیز ازدواج یک قرار داده و در کل 2 پایه اصلی و تداوم زندگی مشترک روابط جنسی و داشتن فرزنده!

    بهتره پهلوی یک متخصص زنان و زایمان برید و دقیقا مشخص کنید (با همسرتون) که آیا هر دو میتوانید بچه دار بشید یا خیر(وضعیت شما و بهتره ایشون هم چک بشن) و بعد از مشخص شدن جواب

    تصمیم بگیرید.

    ولی حتما بدون این دانش و نتیجه نهایی هر دوی شما رفتن به زیر یک سقف غلطه.

    موفق باشید

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21037
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    4
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل بزرگ

    قبل از هرچیز نپرس چرا من لطفااااااااااا
    باور داشته باش که شرایط سخت متعلق به همه آدماست منتها هرکسی بنحوی
    شرایط و گریه هاتونو درک میکنم چون خیلی از ماها بالاخره یجاهایی تجربه ش کردیم
    منتها بهتره از اول قوی باشی حقیقتی رو که میتونی الان ببینی به آینده نسپارش که شرایطت سخت تر بشه.
    اگر همه چیز خوب بوده و همدیگه رو دوست داشتین و برنامه ازدواج داشتین پس الان نباید این موضوع دلیلی بشه برای مکث قرارتونو عملی کنید
    صمیمانه درعین حال قاطعانه ازش بخواید با شما و حتی خودش رو راست باشه .

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل بزرگ

    چه جور بیماری ای هست ؟خیلی خطرناکه ؟
    بهتون پیشنهاد میکنم در مقابل همسرتون خودتون رو نبازین و با اعتماد به نفس کامل و سرحال و شاداب نشون بدید خودت ن رو .خدای ناکرده زبونم لال سرطان نیست که .بگید من بیماریم رو پذیرفتم و باهاش کنار اومدم .میتونم با دارو کنترلش کنم و شاید هم یه روزی کلا خوب شدم و نیاز به دارو نبود .من زنده ام و سرحال و شادابم و اهداف و ارزوهای بزرگی تو زندگیم دارم که باید بهشون برسم .و این ها رو نه تنها در حرف بلکه در عمل هم بهش نشون بدید .اون باید اینها رو توی چهره و رفتار و اعمالتون کامل ببینه و بعد از مدتی در ادامه همون حرفا ها بگید با این شرایط تو اصلا مجبور نیستی به زندگی با من ادامه بدی و من نه ازت ناراحت میشم نه چیزی .انتخاب با خودته .به هر حال من برای رسیدن له اهدافم راه زیادی دارم .پس بهتره تکلیفم زودتر مشخص بشه .فکر هاتو بکن .
    ببین عزیزم مردها عاشق همیچین زنهایی میشن .زن های با اعتماد به نفس و امیدوار و شاداب و با انگیزه .نه رنهای وابسته ای که بخاطر کوچوترین مشکلات هم به درگاه خدا گله و شکایت میکنن و امید به زندگی درشون صفر میشه .احتمال میدم شما انقدر نا امید برخورد کردید که توی دل اون هم خالی شده و جز ناامیدی چیزی تو مسیر زندگی با شما نمیبینه .اون هم یه پسر جوونه با کلی ارزو .وقتی همسرش از یه طرف بیمار باشه از یه طرف فوق العاده ناامید مطمینا روش تاثیر منفی میزاره و نمیتونه درست تصمیم بگیره . هر چقدر هم که مرد بودن در این باشه که در سختی ها کنارتون باشه .بنظرم بیشتر از بیماریتون عملکردتون نا امیدش کرده .راهکار من رو در صورت تمایل عینا انجام بدین .امیدوارم نتیجه مثبت میگیرید.

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مشکل بزرگ

    شايد تا به حال از ميان بيماري هاي شايع و غيرشايعي که نامشان را شنيده ايد نام بيماري کرون برايتان ناآشنا باشد، ولي اگر قدري به علائم و نشانه هاي اين بيماري توجه کنيد متوجه مي شويد در اطرافتان برخي را مي شناسيد که ممکن است به اين بيماري مبتلا باشند، بي آن که خود از وجود چنين بيماري اي اطلاع داشته باشند.
    کرون يک بيماري التهابي مزمن است که قسمت هاي مختلف دستگاه گوارش از دهان تا مقعد را درگير مي کند و باعث التهاب و زخم شديد مخاط روده مي شود که گاه به انسداد کامل يا نسبي روده منجر مي شود.
    با اشاره به اين که هنوز علت اين بيماري مشخص نشده است، شروع بيماري را از 15 تا 30 سال اعلام کرده اند
    وراثت، عوامل محيطي، اختلالات سيستم عصبي، باکتري هاي روده اي و رژيم غذايي با دريافت بالاي پروتئين حيواني مي تواند در بروز اين بيماري موثر باشد.

    علائم بيماري
    بيماري کرون در اکثر مواقع ماه ها يا حتي سال ها قبل از تشخيص در بدن فرد وجود دارد و شخص بي اطلاع از آن است. تاخير در رشد کودکان يکي از نشانه هاي بيماري کرون ذکر شده. کاهش وزن، تب متناوب، اسهال مزمن آبکي و دردهاي شکمي (که با اجابت مزاج تسکين پيدا نمي کنند) از علائم داخلي و مشکلات پوستي، درد مفاصل، التهاب چشم و شيوع اختلالات کبدي از علائم خارج روده اي آن محسوب مي شوند.

    دوره بيماري
    در اغلب موارد اين بيماري ناحيه انتهايي روده کوچک و روده بزرگ را درگير مي کند و التهاب در اين منطقه مي تواند باعث ايجاد فيستول، سوراخ شدن ديواره روده يا تنگ شدن دستگاه گوارش و انسداد شود که تشخيص آن براساس علائم باليني، معاينه فيزيکي، تصوير برداري روده و تست هاي آزمايشگاهي صورت مي گيرد.
    روده را مي توان توسط کولونوسکوپي مورد بررسي قرار داد و در حين اين آزمايش مي توان از بافت روده نمونه برداري کرد و آن را جهت بررسي به پاتولوژي فرستاد تا بيماري تشخيص داده شود بايد دانست نمونه برداري از بافت روده به دليل اين که اين بافت به درد حساس نيست، هيچ دردي ندارد.

    درمان بيماري
    انتخاب دارو به ناحيه درگير در دستگاه گوارش و علائم موجود بستگي دارد، سولفاسالازين، آمينوساليسيلات، گلوکوکورتيکوئيد و داروهاي تعديل کننده سيستم ايمني که مي تواند در درمان بيماري کرون موثر باشد.
    با گذشت زمان اختلالات روده اي و التهاب مداوم مي تواند باعث اختلالات ثانويه در سلامت فرد شود که خوشبختانه بسياري از اين اختلالات قابل پيش بيني و پيشگيري است و در صورت بروز اغلب با موفقيت درمان مي شود.

    تغذيه درماني
    به اين که مداخلات تغذيه اي در اين دسته از بيماران حائز اهميت است، به طور کلي توصيه هاي تغذيه اي و رژيمي در مبتلايان به کرون شامل داشتن رژيم محدود از فيبر، حذف شير، لبنيات و محرک هايي همچون قهوه و ادويه، رژيم پر پروتئين و پرکالري زير نظر متخصص تغذيه و دوره متناوب استراحت در طول شبانه روز است که مي تواند به بهبود بيمار کمک کند.
    بيماران بايد در صورت داشتن اسهال چرب، ميزان چربي رژيم غذايي خود را کاهش داده و در ازاي آن مصرف مکمل هاي ويتامين و املاح بخصوص ويتامين هاي ب 6، ب 12، ث، دي، اي، آهن، مس، روي، منيزيم، پتاسيم و کلسيم را افزايش دهند.
    با بيان اين که بهتر است وعده هاي غذايي را در دفعات بيشتر و حجم کمتر مصرف کرد، افزايش دريافت ويتامين دي و کلسيم به دليل نقش آنها در ساختمان استخوان سازي، توصيه مي شود. به گفته وي بيمار بايد غذاها را بخوبي بجود و از مصرف داروهاي التهابي غيراستروئيدي (مانند پروفن و...) به دليل اين که بيماري را وخيم تر مي کنند، بپرهيزد.

    ویرایش توسط mahastey : 11-03-2015 در ساعت 08:44 PM
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد