سلام
حدود ۳ سال پیش با همسرم در محل کارم آشنا شدم و بعد از مدتی ایشان به طور مستقیم از من خواستگاری کردند. بعد با خانواده شان در میان گذاشتند.
خانواده همسرم بدون اینکه یک بار هم مرا بینند تحقیقات میدانی از تمام محل زندگی ما که حدود ۲۵ سال در آنجا ساکن بودیم به عمل آوردند و متاسفانه مخالفت شدیدی با ازدواج ما به عمل آوردند. و دلیلش را فقط بدگویی همسایه ها از مادرم وانمود کردند.
پس از حدود شش ماه اصرار همسرم بدون حضور خانوادهاش و فقط یکی دو تا از فامیلشان و خانواده من عقد کردیم و سپس عروسی.
از لحاظ سطح اقتصادی خانواده آنها از ما خیلی بهتر بودند. ولی ما مراسممان ساده برگزار شد.
اکنون با وجود گذشت ۳ سال باز هم خانوادهشان علاوه بر اینکه با من در کمال سردی و بی اعتمادی برخورد میکنند. مدام جاری ها و خانواده شان را در قیاس قرار داده و مدام تحقیرم میکنند.
علیرقم خوبیهای همسرم من حتی برای ادامه زندگیم تردید دارم…