..........
..........
ویرایش توسط haaasaaa : 01-07-2016 در ساعت 08:49 PM
الان توقع داری ما بهت بگیم کارت درست برو دنبالش؟؟؟؟؟
کارت صددرصد اشتباه یک اشتباه محض شما که میدونستی شوهر داشته دیگه حق نداشتید باهاش رابطه داشته باشید
خواهشن دیگه به سرتون نزن که بخوانید برگردید بهم دیگه
برای فراموش کردن رابطه زمان میبره ولی میشه کمرنگ کرد
اولین کاری که میکنی همهههه راه های ارتباطیت
ببند باهاش
تو جمع های که ایشون هست پاتون نذارید به هیییچ وج
خودت رو تنها نذاره تو جمع های شلوغ برو خودتو سرگرم چیزایی دیگ کن
تا 1ماه اول برات سخته بعدش برات عادی میشه
ولی خواهشن تصمیم اشتباه نگیر هم زندگی خودت هم اون دختره و مهم تر از همه شوهر اون دختر خراب نکن
اشیانه ساختن رو خونه یکی دیگه پیامد خوبی به دنبال نداره
ویرایش توسط پریماه. : 12-12-2015 در ساعت 11:58 PM
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
می دونم کارم درست نیست و خریت کامله
خانواده ی من همه تقریبا فهمیدن .... درضمن اون اول شروع کرد نه من
شوهرش هم یکی دیگه رو دوست داشته ظاهرا ...... ازدواجشونم اجباری بوده به خاطر باباش
من الان همش به این فکر می کنم اون دختر چه طوری با خیانت به شوهرش می خواد کنار بیاد
البته می دونم هیچ کدوم از اینا دلیل نمیشه و کامل اشتباس و دارم خودمو گول می زنم
الان 2 روزه که باهاش ارتباطی ندارم ولی خیلی سخته اخه بخشی از وجودم شده بود ... یه جورایی احساس می کنم دیگه عاشق نمی شم
داداش گل شما بهتره فراموش کنی اون خانم رو.هرچی باشه اون متاهله.درس نیس چشمت دنبااالش باااااااااااشه
دوستان ممنون از راهنمایتون .. الان 4 روزه باهاش هیچ ارتباطی ندارم و زنگ و پیام هم میزنه جوابشو نمی دنم ... ولی واقعا خیلی سخته خیلی .من که چند سال 1 بار گریه می افتادم الان هر روز دلتنگشم و گریه می کنم .. ممنون میشم راهنمایی کنید چه طور فراموشش کنم و کامل دل بکنم !!! خیلی می ترسم دیگه عاشق کسی نشم
از احساس شما بگزریم ...
اون دختر چکار کنه ؟شما هواییش کردین ..تکلیف اون چیه ؟
حالا که هوایی شده دیگه عمرا نمیتونه مثل سابق با همسرش زندگی کنه و مدام عشق اون رو با عشق شما و این دوماهی که بهش دل دادید قلوه گرفتید مقایسه میکنه ..
شما قبل از دل کندن خودتون باید یه فکری به حال دل کندن اون بکنید ..شما در برابر این ارتباط مسیولید ..اون متاهل بوده هر غلط و اشتباهی هم کرده شمام توش نقش داشتید
........
ویرایش توسط haaasaaa : 01-07-2016 در ساعت 08:49 PM
حتما حتما حتما برید پیش یه مشاور و ازش راهنمایی بخواید که چکار باید بکنین ..هر ادم عاقلی حتی اگر مشاور هم نباشه میدونه که این ارتباط اشتبا بوده و هست ولی برای چگونگی قطع رابطه و اینکه به هردوتون خصوصا اون دختر و زندگیش اسیب کمتری وارد بشه از یک مشاور زبده و کاردرست راهنمایی بخواین تا بعد ها با تصمیمات اشتباه پشت سر هم یک عمر عذاب وجدان نداشته باشین ..ضمنا راهنمایی خواستن از یک فرد خب ه میتونه قوت قلبی هم در اجرای تصمیمات براتون باشه .
از الله کمک بگیر عزیزکم
..........
ویرایش توسط haaasaaa : 01-07-2016 در ساعت 08:49 PM
سلام
برو گروه کوهنوردی ثبت نام کن و سرکار برو و کلاس های ورزش سنگین برو تا وقتی خونه میرسی خسته باشی و بگیری بخوابی و ی مدت ک این کارو ادامه بدی همچین بشاش میشی ک خبرمرگه دختره هم از پا درت نمیاره.خخ داداش بیخیال برو بگرد و با دوستای هم سنت جوونی کن و ددر دودور برو .
عشق چی کشک چی
پسرجون بجنب ک فردا پیرمرد شدی بگی جوونی کجایی ک یادش بخیرررررررررر
ینی خانوادت میدونستن که شما با یک زن شوهر دار در ارتباط بودی ؟!!!!!
ظاهر قصیه رو نگاه نکن ..چرا فکر نمیکنی که شاید اینجوری خواسته تو دل بکنی و ایندتو بخاطرش خراب نکنی ..یه چیز گفته که بگوشت برسه ...یا از کجا معلوم خانوادت چون در جریان بودن خواستن با این حرف تو رو سرد کنن ازش ..ینی دروغ مصلحتی
همش شاید هست ولی چیزی که مهمه اینه که اگر اون واقعا تونسته دل بکنه و سرخونه زندگیش بره و دل به زندگیش بده شما باید خوشحال باشی نه که فک کنی تونابود شدی و ...
بلکه وگرنه تا اخر عمرت با عذاب وجدان باید زندگی میکردی ..اگر حقیقت داشته باشه خدا رو شکر کن که از یه دردسر و گناه نجات پیدا کردی ...
الانم نمیخواد بفکر ازدواج باشی ..چون هر تصمیمی بگیری بر مبنای احسای میگیری د و ممکنه باعث پشیمونی در اینده بشه ..یکی دو سال صبر کن و برنامه ریزی ایندتو بکن (درس..کار) و بعد به فکر ازدواج باش.
.............
ویرایش توسط haaasaaa : 01-07-2016 در ساعت 08:50 PM
............
ویرایش توسط haaasaaa : 01-07-2016 در ساعت 08:50 PM
ناراحتی هات هنوز تموم نشده ؟
:/بر خلاف میلم مجبورم یه مثال برات بزنم تا هر چه زودتر این وصعیتتو بزاری کنار برادر من ...
من یه خاستکاری داشتم که از وقتی 14 سالم بود خواستشو مطرح کردو با برخورد شدید خانوادم رو برو شد ولی از رو نرفت تا من دیپلم گرفتم خو این 4 سال به هر روشی متوصل شد البته به دور از چشم پدرم و هر کاری از طریق زنداداشش که دوست خواهرم بود کرد تا من یکم رو نشون بدم بهش تا بقول خودش دو کلم حرفی پیغامی چیزی بهش بدم بلکه دلش اروم بگیره
زنداداشش میگفت شب تا صبح کارش گریس و مدام داره از صب تا شب تلاش میکنه تا به ایده ال های پدرم برسه .
خلاصش کنم که وقتی به صورت رسمی البته خانوادش اومدن خاستگاریربعد 4 سال انتظار (چون دیدن که خواستگارهای دیگه ای به خونمون میان ) باز با برخورد شدید و سختگیرانه پدرم روبرو شدن طوری که به خونه راشون نداد ...
بعدش من سریع هزدواج کردم و اون هم از سر لج من با فامیلش ازدواج کرد (فامیل که همیشه میشناخته و میدیددش ..فقط از سر لج)
از طریق زنداداشش تمام برنامه های من به گوشش میرسید و اون سعی میکرد هر جور شده منو ببینه و باهاش رودررو بشم ...روز عقد و نامزدی مکان عقد محصر ارایشگاه اتلیه و..همه رو همونجا و همون وقت من تعیین کرد ..سخت ترین لحه زندگیم بود وقتی صبح عقدم دیدم جلو در ارایشگاه وایساده ...در حد غش کردن بی حال شدم رنگ و روم مثل گچ شد چون میترسیدم بین اون و نامزدم درگیری پیش بیاد ..نمیدونستم چی توسرشه ..
از اون موقع ها سالها گزشته ولی اون از سرلج بتزی ازدواجی کرد که هیچوقت حس خوشبختی نداشت ..بعد اون بارها افسرده شدو ..
اینارو گفتم تا بدونی فراموش کردن راحت تر از اینهاست ولی سر لجبازی ازدواج نکن..
از 7دا بخواه ببخشدت عوضش تو هم بهش فکر نکن ..زندگی جریان داره ..
منم تو تمام مراسمات بزرگ اون اقا رو میبینم ولی مطمینم که هیچ حسی بهم نداره استغفرالله ..چون چیزی بوده در گزشته ..فراموش کردن اونقدرام سخت نیست وقتی به خدا توکل کنی و کمی هراده کنی و به تقدیر معتقد باشی که اصلا ارتباطتون اشتباه بوده .
توکل کن تا در اینده همسر خوب و مناسبی قسمتت بشه و با فکر کردن به یه خانوم متاهل روح و روان پاکتو درگیروگناه نکن .
فکر کردن به اون روتو ذهنت مساوی به گناه کبیره کن ...اونوقت میبینی چقد فکز کردن بهش تلخه ..
ت
میدونید چطور میتونی فراموشش کنی .
خودت رو جای همسرش بزار .اگر همسرت بهت خیانت میکرد وبرای خواستگار قبلیش عکس وفیلم میفرستاد چه حالی میشدی ؟
این خانم چنانچه بتونه طلاق بگیره وبا شما زندگیش رو شروع کنه .همیشه میترسی نکنه باز هم به شما خیانت کنه .
ایشون یکبار امتحانش رو پس داده .
آزموده را آزمودن خطاست .
دیگه بهش فکر نکن اصلا اگر خیلی دوستت داشت به پات می نشست .سنش هم که زیاد نبود پس میتونست صبر کنه اگر شما ازدواج کردی اون هم بره سر خونه زندگیش .
با وجود این که از عشق شما نسبت به خودش اگاه بوده ازدواج کرده وحالا دوباره فیلش یاد هندوستان کرده .
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
..........
ویرایش توسط haaasaaa : 01-07-2016 در ساعت 08:50 PM
........
ویرایش توسط haaasaaa : 01-07-2016 در ساعت 08:51 PM
...........
ویرایش توسط haaasaaa : 01-07-2016 در ساعت 08:51 PM
غمت نباشه ، به نظر من باید فراموشش کنی، حد اقل یه ماه باید بگذره ، البته یه دلیل کاملا قانع کننده برای فراموشش پیدا کنید تا عذاب وجدان نداشته باشید . اینجور به نظر میاد که اگه طلاق بگیره و ازدواج کنید زندگی شما هم دوامی نداره چون خانم تنوع طلب و لجام گسیختس. (شاید هم با اینکارش میخواد انتقام چیزی رو بگیره یا از لحاظ روحی تعادلشو از دست داده ) فک می کنم این وسط داری قربانی میشی . خودتو بکش بیرون ، مثل ترک اعتیاد میمونه اول سخته بعد رو به راه میشی. .به نظرم شوهرش هم آدم فهمیده ایه که با وجود این کارای زنش نه بلایی سر خودشو زنش میاره نه سر شما ، یه لحظه خودتو جای اون بدبخت بذار خب. فقط مطمئن باش این قضیه به اون سادگی که تو فکرشو می کنی نیس. طرفت خیلی از تو زرنگ تره.
اینو بدون انسان ذاتا فراموش کاره ، خودم بعد یک ماه دیگه اون گدازه سوزان نیستم چون به چیزایی که برات نوشتم خودم رسیدم . راستی برای ازدواج فعلا عجله ای نیس فعلا سعی کن این قضیه برات عادی سازی بشه.
موفق باشی .
........
ویرایش توسط haaasaaa : 01-07-2016 در ساعت 08:51 PM
من کاری نکردم والا . این جریان مثل فیلم هندی ها شده به خدا . اون الان سر زندگیشه و داره زندگی می کنه البته با یه عالمه عذاب و منم دارم زندگی می کنم با عذاب .. نمی دونم چه طوری باید ادامه بدم که به زندگیم لطمه نزنم چون یه ماه گذشته و من مثل روز اول هستم . می دونم که فراموش کردنش غیر ممکن هست ولی میشه ادم گذاشتش یه گوشه تو قلبش و روش خاک ریخت ولی راهشو بلد نیستم .
عجب
چرا می زنی؟اعصاب مصاب نداری
حالا خودتو ناراحت نکن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)