راه تحصیلم رو گم کردم

[ننه سرما]

من دانشجوی ترم اخر مدیریت بازرگانی هستم
وقتی مدرسه میرفتم و حتی برای کنکور درس میخوندم هم هیچ نظر و فکری در رابطه با تحصیل در دانشگاه نداشتم مثلا ممکنه ادم تو تفکراتش بگه من تو اینده تو این دانشگاه فلان رشته رو بخونم و کلی ذوق کنه ولی من اصلا هیچ تفکری در رابطه با دانشگاه رفتن نداشتم انگار کاری بود که ناخداگاه باید این راه رو میرفتم حالا هر چی میشد فرقی نداشت البته فکر میکنم اینجوری بود
کلا ادم درسخونی نبودم تنبل هم نبودم اگه میخوندم نمره خوبی هم میگرفتم
سال پیش دانشگاهی خیلی خیلی کم درس خوندم و رتبه ام 17000 شد و غیرانتفاعی قزوین قبول شدم
اون موقع خیلی فشار و استرس داشتم و میگفتم هر چی قبول شدم میرم اگه بزارم سال دیگه امکان درس نخوندنم زیاده
ترم یک انگار تازه داشتم دانشگاه رفتن رو مزه مزه میکردم و به نظرات اطرافیان گوش میدادم
من رشته ام خوبه بد نیست دانشگامم نسبت به بقیه غیر انتفاعی ها خوبه ولی این منم که نمیتونم کنار بیام
همش حس میکنم دیگران منو ادم بی مصرفی میبینن و انگار در نظرشون کوته فکرم و...
من رشتم تجربی بود که مدیریت قبول شدم خوب اگه میخواستم مدیریت بخونم میرفتم انسانی برای چی خودمو زحمت دادم رفتم تجربی
عاشق دانشگاه تهران و پزشکی ام اونم موقعی که سنم داره میره بالا و از کنکور رد شدم
چندین بار اومدم برای کنکور دوباره بخونم بعد از یک مدت کوتاه حوصلم نگرفت خسته شدم پشیمون شدم
من به شدت بی حوصله و افسرده هستم و دارو مصرف میکنم
به نظر خودم انگار تو گذشته پیش دانشگاهیم گیر کردم
چون بقیه ادم ها رو که میبینم دانشگاه میرن حسرت میخورم دوست دارم دانشگاه برم دوباره و از نو شروع کنم هنوز کوله و لوازم تحریر میخرم برای درسام
البته نسبت به این درس و دانشگاه به شدت هم بی حوصله هستم و این ترم که اصلا نرفتم
تو رو خدا راهنماییم کنین

[محمدزاده]

وا عزيزم منم ليسانس مديريت بازرگاني گرفتم منم اوايل دوره دانشگاه واسم سخت بود چون دركي از رشتم نداشتم ترم اول به زور پاس شد ولي كم كم علاقه مندشدم عاشق درس آمار واقتصاد كلان و اين كتابا شدم من پيام نور بودم كلاس زياد نداشتم يعني هر درسي تو طول دوره دو يا سه جلسه كلاس بود كه من خودم شروع ميكردم به خوندن و لذت ميبردم ازش.
شايد شما هم چون اولشه واست سخته يكم كه دركت بيشتر شه علاقه مند ميشي .هر كسي كه تجربي ميخونه كه حتما نبايد بره پزشك بشه يا حتما مرتبط به رشته دبيرستانش باشه به اين چيزها فكر نكن خودتم ميگي حوصله نداري واسه كنكور بخوني پس از همين موقعيتت استفاده بهينه كن
در آينده كه فارغ التحصيل شدي بازار كار خوبي خواهي داشت هر جايي برات كار هست بانكها موسسات همه جا شما يه كارمند نمونه ميتوني باشي.
واسه خودت برنامه ريزي كن و بسم ا... بگو
يا علي

[ننه سرما]

وا عزيزم منم ليسانس مديريت بازرگاني گرفتم منم اوايل دوره دانشگاه واسم سخت بود چون دركي از رشتم نداشتم ترم اول به زور پاس شد ولي كم كم علاقه مندشدم عاشق درس آمار واقتصاد كلان و اين كتابا شدم من پيام نور بودم كلاس زياد نداشتم يعني هر درسي تو طول دوره دو يا سه جلسه كلاس بود كه من خودم شروع ميكردم به خوندن و لذت ميبردم ازش.
شايد شما هم چون اولشه واست سخته يكم كه دركت بيشتر شه علاقه مند ميشي .هر كسي كه تجربي ميخونه كه حتما نبايد بره پزشك بشه يا حتما مرتبط به رشته دبيرستانش باشه به اين چيزها فكر نكن خودتم ميگي حوصله نداري واسه كنكور بخوني پس از همين موقعيتت استفاده بهينه كن
در آينده كه فارغ التحصيل شدي بازار كار خوبي خواهي داشت هر جايي برات كار هست بانكها موسسات همه جا شما يه كارمند نمونه ميتوني باشي.
واسه خودت برنامه ريزي كن و بسم ا... بگو
يا علي

ترم اخرم
الان ثبت نام ارشده و امروز اخرین روزشه
من موندم چی کار کنم
شرکت کنم نکنم ؟؟؟
کار پیدا میکنم نمیکنم؟؟؟
یه جورایی گنگم و این منو میترسونه

[محمدزاده]

ترم اخرم
الان ثبت نام ارشده و امروز اخرین روزشه
من موندم چی کار کنم
شرکت کنم نکنم ؟؟؟
کار پیدا میکنم نمیکنم؟؟؟
یه جورایی گنگم و این منو میترسونه

به نظر من شركت كن اگر علاقه داري بعد از اون دنبال كار هم بگرد اين ازمونهاي استخدامي بانكها شركت كن الان بهترين موقست واسه شركت تو اين ازمونها من خودم اقدام نكردم خيلي پشيمونم شايد قبول شدي ان شا ا... اگر نه بيرون كارهاي ديگه هست كافيه اراده كني

[farokh]

من دانشجوی ترم اخر مدیریت بازرگانی هستم
وقتی مدرسه میرفتم و حتی برای کنکور درس میخوندم هم هیچ نظر و فکری در رابطه با تحصیل در دانشگاه نداشتم مثلا ممکنه ادم تو تفکراتش بگه من تو اینده تو این دانشگاه فلان رشته رو بخونم و کلی ذوق کنه ولی من اصلا هیچ تفکری در رابطه با دانشگاه رفتن نداشتم انگار کاری بود که ناخداگاه باید این راه رو میرفتم حالا هر چی میشد فرقی نداشت البته فکر میکنم اینجوری بود
کلا ادم درسخونی نبودم تنبل هم نبودم اگه میخوندم نمره خوبی هم میگرفتم
سال پیش دانشگاهی خیلی خیلی کم درس خوندم و رتبه ام 17000 شد و غیرانتفاعی قزوین قبول شدم
اون موقع خیلی فشار و استرس داشتم و میگفتم هر چی قبول شدم میرم اگه بزارم سال دیگه امکان درس نخوندنم زیاده
ترم یک انگار تازه داشتم دانشگاه رفتن رو مزه مزه میکردم و به نظرات اطرافیان گوش میدادم
من رشته ام خوبه بد نیست دانشگامم نسبت به بقیه غیر انتفاعی ها خوبه ولی این منم که نمیتونم کنار بیام
همش حس میکنم دیگران منو ادم بی مصرفی میبینن و انگار در نظرشون کوته فکرم و...
من رشتم تجربی بود که مدیریت قبول شدم خوب اگه میخواستم مدیریت بخونم میرفتم انسانی برای چی خودمو زحمت دادم رفتم تجربی
عاشق دانشگاه تهران و پزشکی ام اونم موقعی که سنم داره میره بالا و از کنکور رد شدم
چندین بار اومدم برای کنکور دوباره بخونم بعد از یک مدت کوتاه حوصلم نگرفت خسته شدم پشیمون شدم
من به شدت بی حوصله و افسرده هستم و دارو مصرف میکنم
به نظر خودم انگار تو گذشته پیش دانشگاهیم گیر کردم
چون بقیه ادم ها رو که میبینم دانشگاه میرن حسرت میخورم دوست دارم دانشگاه برم دوباره و از نو شروع کنم هنوز کوله و لوازم تحریر میخرم برای درسام
البته نسبت به این درس و دانشگاه به شدت هم بی حوصله هستم و این ترم که اصلا نرفتم
تو رو خدا راهنماییم کنین

شما نیاز به خوردن دارو ندارید

فقط باید دنبال علاقتون برید ... و از این تفکرات پوچ بالا رفتن سن بگذرید

سن فقط یک عدده که شما خودتون رو زندانیش کردید ... در صورتی که مهم در زندگی اینه که دنبال چیزی که علاقه داری برید

و برای رسیدن بهش تلاش کنید ... در این صورته که در سالهای آینده حسرت این موضوع رو نخواهید خورد که چرا در کارتون اهمال کردید

به همین خاطره احساس افسردگی میکنید چون افسردگی چیزی نیست جز اینکه ذهن شما در گذشته گیر کرده باشه

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22354282
021-88422495
021-88472864
021-22689558