نمایش نتایج: از 1 به 22 از 22

موضوع: عدم تفاهم اخلاقی

2383
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25384
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    Post عدم تفاهم اخلاقی

    سلام وقت بخیر
    من و همسرم دختر عمو وپسر عمو هستیم
    یعنی نامزد هستیم-هنوز ازدواج نکردیم
    یک سالی هست نامزد هستیم
    قبلانا گاهی وقتا کل هفته ما مشاجره داشتیم
    الان یکم اوضاع بهتر شده و گاهی وقتا هر دوهفته یک بار 2-3روز مشاجره داریم سر مساعل پیش پا افتاده!
    شخصیت من:
    من از زن های فضول و مداخله کننده در زندگی دیگران بدم میاد
    از زن هایی که تا بهم میرسن خبر زندگی مردمو از هم میگیرن و اطلاعات زندگی مردمو بهم ردوبدل میکنن
    مثلا من راضی نیستم همسم بره پیش خالهاش به دلیل این که وقتی بهم میرسن حرف های درستو حسابی کم میزنن،البته همسرم اینطور نیس،خاله هاش و مادرش بیشتر اینطورن،کلا اقوام ما زنهاش بیشتریشون سرشون تو زندگی مردمو تا زندگی خودشون
    منم از این قضیه متنفرم و حرس میخورم
    ازطرف دیگه زن های فامیل ما عقلشون تو چششونه و چششون به دهن مردم!
    مثلا من خوشم نمیاد وقتی یه هدیه میگیرم برا همسرم بپرسن چند گرفتی!؟
    چون میدونم افکار سالمی ندارن بعضیاشون،این سوالو میپرسن که برن به یکی دیگه بگن که مثلا آره،فلانی برا زنش کادو فلانچیزو گرفته بود فلانقدر!! نامزد شما چی گرفته ؟چندگرفته؟
    از این چیزا خوشم نمیاد
    اونیکی پسرعموم قبلا تو دوران مجردی همسرم قصد تجاوزبهشو داشته!خیلی اذیتش میکرده
    من با اذیت هایی که پسرعموم کرده بود بهش قبول کردم باهاش ازدواج کنم و مساعل دیگه از همسرمو چشم پوشی کنم و فراموششون کنم
    حالا من نامزد شدم و پسرعموم رفته سربازی
    منو همسرم گذشته و اونو فراموش کردیم و زندگی جدیدی رو شروع کردیم
    ولی یبار همسرم گفت دلم برا جواد تنگ شده!!!! منو میگی،میخواستم سرمو بزنم به تیزی دیوار از این حرف همسرم
    هرچی هم بهش میگفتم با اون اذیت هایی که کرده و مساعلی که پیش اومده چطور میگی دلم تنگ شده؟!قرار شده بود که درموردش حرف نزنیم
    این حرفت یعنی چی؟
    بعد بهم گفت که خواب پسرعمومه دلم براش تنگ شده
    اونجا بود که میخواستم دستمو بلند کنم روش ولی کنترل کردمو کذشتم یکم مشاجره کردیمو مسئله گذشت
    اوایل خیلی باهم مشاجره داشتیم
    وقتی هم که جوادو میبینه بهش سلام میده و خشوبش
    یه مقدار باهاش بحث کردم قرار شد فقط سلام بده و تمام
    از طرف دیگه تو حجابش وقتی مهمون میاد خونه مشکل دارم
    علما شما بگید مشکل کجاست؟ مشاجره منو همسرم سرایناس
    چطور رفتار کنم؟چیکار کنم؟
    همسرم میگه بداخلاقی!

    البته بی انصافی نباشه منم این با این اخلاق خودم مشکل دارم:
    بعضی کارهارو تا آخر انجام نمیدم،کارهارو نیمه کاره میزارم
    یخورده هم زودجوش هستم ولی دارم کنترل میکنم

    ببخشید طولانی شد!

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    دوست عزیز به نوشته خودتون دقت کردید ؟ بیشتر شبیه رفتارهای بچه گانه است

    اگر قراره ازدواج کنید باید همدیگرو هونطور که بودید بپذیرید و تصور تغییر کردن رو نداشته باشید

    به هر حال زندگی رو باید برپایه اعتماد و تفاهم ساخت

    باید گفتگو کنید و به یک تفاهم دو طرفه برسید و گرنه با این شرایط لذتی از زندگی مشترک نخواهید برد

    در ضمن شما باید از حساسیت های خودتون کم کنید تا باعث این تنش ها نشه

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    دفتر قیطریه:
    ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
    دفتر سعادت آباد:
    ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
    دفتر شریعتی:
    ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. 4 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25384
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    خیلی ممنون از راهنماییتون
    آره درست میگید
    رفتارم بچگانس
    الکی گیر میدم
    البته اعتماد سازی شده
    با گفتگوهایی که با همسرم داشتم بهش اعتمادم بیشتر شده ولی انگار یه وسواسه یه وسواس فکری دارم
    خودمم نمیدونم چیکارکنم
    یا میشه گفت انگار میترسم که یه وقت بساط اعتمادم بهم بریزه انگار تو اعتمادم بهش مطمئن نیستم
    شما بگید با این اخلاقم چیکارکنم که اصلاح بشه؟

  5. کاربران زیر از mr.moosavi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr.moosavi نمایش پست ها
    سلام وقت بخیر
    من و همسرم دختر عمو وپسر عمو هستیم
    یعنی نامزد هستیم-هنوز ازدواج نکردیم
    یک سالی هست نامزد هستیم
    قبلانا گاهی وقتا کل هفته ما مشاجره داشتیم
    الان یکم اوضاع بهتر شده و گاهی وقتا هر دوهفته یک بار 2-3روز مشاجره داریم سر مساعل پیش پا افتاده!
    شخصیت من:
    من از زن های فضول و مداخله کننده در زندگی دیگران بدم میاد
    از زن هایی که تا بهم میرسن خبر زندگی مردمو از هم میگیرن و اطلاعات زندگی مردمو بهم ردوبدل میکنن
    مثلا من راضی نیستم همسم بره پیش خالهاش به دلیل این که وقتی بهم میرسن حرف های درستو حسابی کم میزنن،البته همسرم اینطور نیس،خاله هاش و مادرش بیشتر اینطورن،کلا اقوام ما زنهاش بیشتریشون سرشون تو زندگی مردمو تا زندگی خودشون
    منم از این قضیه متنفرم و حرس میخورم
    ازطرف دیگه زن های فامیل ما عقلشون تو چششونه و چششون به دهن مردم!
    مثلا من خوشم نمیاد وقتی یه هدیه میگیرم برا همسرم بپرسن چند گرفتی!؟
    چون میدونم افکار سالمی ندارن بعضیاشون،این سوالو میپرسن که برن به یکی دیگه بگن که مثلا آره،فلانی برا زنش کادو فلانچیزو گرفته بود فلانقدر!! نامزد شما چی گرفته ؟چندگرفته؟
    از این چیزا خوشم نمیاد
    اونیکی پسرعموم قبلا تو دوران مجردی همسرم قصد تجاوزبهشو داشته!خیلی اذیتش میکرده
    من با اذیت هایی که پسرعموم کرده بود بهش قبول کردم باهاش ازدواج کنم و مساعل دیگه از همسرمو چشم پوشی کنم و فراموششون کنم
    حالا من نامزد شدم و پسرعموم رفته سربازی
    منو همسرم گذشته و اونو فراموش کردیم و زندگی جدیدی رو شروع کردیم
    ولی یبار همسرم گفت دلم برا جواد تنگ شده!!!! منو میگی،میخواستم سرمو بزنم به تیزی دیوار از این حرف همسرم
    هرچی هم بهش میگفتم با اون اذیت هایی که کرده و مساعلی که پیش اومده چطور میگی دلم تنگ شده؟!قرار شده بود که درموردش حرف نزنیم
    این حرفت یعنی چی؟
    بعد بهم گفت که خواب پسرعمومه دلم براش تنگ شده
    اونجا بود که میخواستم دستمو بلند کنم روش ولی کنترل کردمو کذشتم یکم مشاجره کردیمو مسئله گذشت
    اوایل خیلی باهم مشاجره داشتیم
    وقتی هم که جوادو میبینه بهش سلام میده و خشوبش
    یه مقدار باهاش بحث کردم قرار شد فقط سلام بده و تمام
    از طرف دیگه تو حجابش وقتی مهمون میاد خونه مشکل دارم
    علما شما بگید مشکل کجاست؟ مشاجره منو همسرم سرایناس
    چطور رفتار کنم؟چیکار کنم؟
    همسرم میگه بداخلاقی!

    البته بی انصافی نباشه منم این با این اخلاق خودم مشکل دارم:
    بعضی کارهارو تا آخر انجام نمیدم،کارهارو نیمه کاره میزارم
    یخورده هم زودجوش هستم ولی دارم کنترل میکنم

    ببخشید طولانی شد!

    دوست عزیز شما خیلی حساس ،ریزهگیر و زود جوش هستید ..رفتارهاتون شایسته یه خانوم موقر و مهربان و ...نیست .
    اولا حساسیت هاتون رو نسبتکه فامیل و شخصیت هاشون کم که نه بلکه رها کنید ..شما که نمیتونید کل فامیل و اخلاقاشونو عوض کنید .
    این حق هم ندارید جلوی ارتباط همسرتون با فامیل و خاله و ..رو لگیرید چون از اخلاق فامیلتون خوشتون نمیاد .تا بوده همین بوده .هیچکس از خاله زنکی ن چیزایی که گفتین خوشش نمیاد ولی قرا هم نیست پیامبر بشیمو بخوایم ادما رو عوض کنیم نشد ازشون دوری کنیم !!

    در ضمن ارتباط همسرتون با پسر عموش به خودشون مربوطه ..یک چیزایی هم در گزشته بوده که از روی صداقت به شما گفته ..حالا قرار نیست شما هر دفعه اونو یاد گزشته بندازین و مانع ارتبارتلباطونها با هم بشین یا بگین چرا دلتنگش شدی ..

    شاید پسر هموش از گزشتش پشیمون شده و توبه کرده ..شاید خمسرتون فراموش کرده و بخشیده ...مردها مثل ما زن ها نیستن که یک خاطره بد تا ابدالدهر تو ذهنشون بمونه و تمام جوانب مربوط به اون رو تحت الشعاع قرار بده .مردها زودتر میبخشن و تو بحبخحر وع نمیرن .شما کاری به ارتبازات اینچنینی همسرتون نداشته باشین

    شما بک خانوم هستی و وظیفت حفظ ارامش ..خوشبختی و احساس امنیت و پشتوانه عاطفی همسرت .خودت رو درگیر هواشی ها نکنید و بزارید هر چیزی روال همیشگیش رو طی کنه .

    بخشید رک حرف زدم .موفق باشید.

  7. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    دوست عزیز شما خیلی حساس ،ریزهگیر و زود جوش هستید ..رفتارهاتون شایسته یه خانوم موقر و مهربان و ...نیست .
    اولا حساسیت هاتون رو نسبتکه فامیل و شخصیت هاشون کم که نه بلکه رها کنید ..شما که نمیتونید کل فامیل و اخلاقاشونو عوض کنید .
    این حق هم ندارید جلوی ارتباط همسرتون با فامیل و خاله و ..رو لگیرید چون از اخلاق فامیلتون خوشتون نمیاد .تا بوده همین بوده .هیچکس از خاله زنکی ن چیزایی که گفتین خوشش نمیاد ولی قرا هم نیست پیامبر بشیمو بخوایم ادما رو عوض کنیم نشد ازشون دوری کنیم !!

    در ضمن ارتباط همسرتون با پسر عموش به خودشون مربوطه ..یک چیزایی هم در گزشته بوده که از روی صداقت به شما گفته ..حالا قرار نیست شما هر دفعه اونو یاد گزشته بندازین و مانع ارتبارتلباطونها با هم بشین یا بگین چرا دلتنگش شدی ..

    شاید پسر هموش از گزشتش پشیمون شده و توبه کرده ..شاید خمسرتون فراموش کرده و بخشیده ...مردها مثل ما زن ها نیستن که یک خاطره بد تا ابدالدهر تو ذهنشون بمونه و تمام جوانب مربوط به اون رو تحت الشعاع قرار بده .مردها زودتر میبخشن و تو بحبخحر وع نمیرن .شما کاری به ارتبازات اینچنینی همسرتون نداشته باشین

    شما بک خانوم هستی و وظیفت حفظ ارامش ..خوشبختی و احساس امنیت و پشتوانه عاطفی همسرت .خودت رو درگیر هواشی ها نکنید و بزارید هر چیزی روال همیشگیش رو طی کنه .

    بخشید رک حرف زدم .موفق باشید.
    ایشون اقا هستند نه خانوم
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی




    ضمن تایید حرف اقا فرخ

    طبق حرفهایی که زدید به نظرم میاد شما خیلیی سنتون پاین برا ازدواج هم خودتون هم دختر عموتون. اخه حرف هاتون به یه ادم عاقل و پخته نمیاد

    میشه بدونم چند سال دارید؟؟؟؟؟؟


    دقت داشته باشید زود تصمیم به ازدواج نگیرید اینجور که معلوم شما کارتون به جدایی. میکشه و سردی بینتون میشه

    اگر از حالا اینجور هستید بهتر تا نامزد هستید جدا بشید

    نه اینکه فردا با دوتا بچه بخواید تصمیم به جدایی بگیرید

    چون دوران نامزدی برای همین گذاشتن که اگر تفاهم نداشتید و نتونستید همو درک کنید. این رابطه رو تموم کنید
    ویرایش توسط پریماه. : 12-28-2015 در ساعت 11:42 AM
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  10. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr.moosavi نمایش پست ها
    سلام وقت بخیر
    من و همسرم دختر عمو وپسر عمو هستیم
    یعنی نامزد هستیم-هنوز ازدواج نکردیم
    یک سالی هست نامزد هستیم
    قبلانا گاهی وقتا کل هفته ما مشاجره داشتیم
    الان یکم اوضاع بهتر شده و گاهی وقتا هر دوهفته یک بار 2-3روز مشاجره داریم سر مساعل پیش پا افتاده!
    شخصیت من:
    من از زن های فضول و مداخله کننده در زندگی دیگران بدم میاد
    از زن هایی که تا بهم میرسن خبر زندگی مردمو از هم میگیرن و اطلاعات زندگی مردمو بهم ردوبدل میکنن
    مثلا من راضی نیستم همسم بره پیش خالهاش به دلیل این که وقتی بهم میرسن حرف های درستو حسابی کم میزنن،البته همسرم اینطور نیس،خاله هاش و مادرش بیشتر اینطورن،کلا اقوام ما زنهاش بیشتریشون سرشون تو زندگی مردمو تا زندگی خودشون
    منم از این قضیه متنفرم و حرس میخورم
    ازطرف دیگه زن های فامیل ما عقلشون تو چششونه و چششون به دهن مردم!
    مثلا من خوشم نمیاد وقتی یه هدیه میگیرم برا همسرم بپرسن چند گرفتی!؟
    چون میدونم افکار سالمی ندارن بعضیاشون،این سوالو میپرسن که برن به یکی دیگه بگن که مثلا آره،فلانی برا زنش کادو فلانچیزو گرفته بود فلانقدر!! نامزد شما چی گرفته ؟چندگرفته؟
    از این چیزا خوشم نمیاد
    اونیکی پسرعموم قبلا تو دوران مجردی همسرم قصد تجاوزبهشو داشته!خیلی اذیتش میکرده
    من با اذیت هایی که پسرعموم کرده بود بهش قبول کردم باهاش ازدواج کنم و مساعل دیگه از همسرمو چشم پوشی کنم و فراموششون کنم
    حالا من نامزد شدم و پسرعموم رفته سربازی
    منو همسرم گذشته و اونو فراموش کردیم و زندگی جدیدی رو شروع کردیم
    ولی یبار همسرم گفت دلم برا جواد تنگ شده!!!! منو میگی،میخواستم سرمو بزنم به تیزی دیوار از این حرف همسرم
    هرچی هم بهش میگفتم با اون اذیت هایی که کرده و مساعلی که پیش اومده چطور میگی دلم تنگ شده؟!قرار شده بود که درموردش حرف نزنیم
    این حرفت یعنی چی؟
    بعد بهم گفت که خواب پسرعمومه دلم براش تنگ شده
    اونجا بود که میخواستم دستمو بلند کنم روش ولی کنترل کردمو کذشتم یکم مشاجره کردیمو مسئله گذشت
    اوایل خیلی باهم مشاجره داشتیم
    وقتی هم که جوادو میبینه بهش سلام میده و خشوبش
    یه مقدار باهاش بحث کردم قرار شد فقط سلام بده و تمام
    از طرف دیگه تو حجابش وقتی مهمون میاد خونه مشکل دارم
    علما شما بگید مشکل کجاست؟ مشاجره منو همسرم سرایناس
    چطور رفتار کنم؟چیکار کنم؟
    همسرم میگه بداخلاقی!

    البته بی انصافی نباشه منم این با این اخلاق خودم مشکل دارم:
    بعضی کارهارو تا آخر انجام نمیدم،کارهارو نیمه کاره میزارم
    یخورده هم زودجوش هستم ولی دارم کنترل میکنم

    ببخشید طولانی شد!
    سلام

    عزیز متاسفم از انچه که خواندم نمیدونم چند سالتونه ولی اصلا شما کالای ازدواج امروز نیستید!!!

    ممکنه که به درد ازدواج دیروز بخورید ولی امروز نه! بهتره با ابن بینش و نگرش و نسبت فامیلی نزدیک و امکان مشکلات ژنتیکی برای فرزند یا فرزندانتان از این ازدواج در گذرید.

    به یکی از همکاران مشاور مرد ما در شهر خود رجوع کرده و لطفا کتب علمی در مورد انسان و عشق و ازدواج رو مطالعه فرمائید.

    موفق باشید.

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  12. 2 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25384
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نمیتونم ازش جدابشم
    دوسش دارم
    باید خودمو اصلاح کنم

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25384
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    ما آزمایشات مربوط به ژنتیک را دادیم و مشکلی نداره
    ابتدا آزمایش ژنتیک دادیم سپس عقد کردیم
    مشکل اینجاس که من بینش و نگرش صحیح به این قضایا ندارم
    باید با مطالعه و مشاوره به بینش و نگرش صحیح برسم

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25384
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    بله دسته
    رفتار های من شایسته یه خانم مهربون مثل همسر من نیس
    باید اصلاح بشم
    من تاقبل از این قضایا اصلا از نامزدی و اینچیزا هیچی سرم نمیشد
    اطلاعاتم خیلی پایین بود
    الان یکم بهتر شده
    ولی هنوزخیلی کمه
    قبلا همش درگیر درسو کارو دوستان بودم
    الان همه رو رهاکردم چسبیدم به کارو درسو همسرم
    انشاالله به امید خدا تا یک ماه آینده تغییر بزرگی میکنم که دیگه این مشکلات نباشه
    ممنون از راهنمایی های شما

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25384
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    دوستان شما زود پیشنهاد جدایی میدید
    قبل از این پیشنهاد بهتره که ابتدا قبل از سرد کردن دل طرف مقابل اونو به آرامش و تغییر و صحبت های منطقی دعوت کنید نه جدایی
    آقا من میتونم تغییر کنم
    این کارو قبلا کردم و الانم میتونم
    بازم ممنون از راهنماییاتون
    من این تاپیک رو ایجاد کردم تا همفکری کنیم چون انقد تو یه سری مشکلات فرو رفتم که از خودم خبر ندارم
    اینارو تعریف کردم که شما ازبیرون این مشکلاتی که توش فرو رفتم راهی ببینید و بهم نشون بدید

  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25384
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    دوستان شما زود پیشنهاد جدایی میدید
    قبل از این پیشنهاد بهتره که ابتدا قبل از سرد کردن دل طرف مقابل اونو به آرامش و تغییر و صحبت های منطقی دعوت کنید نه جدایی
    آقا من میتونم تغییر کنم
    این کارو قبلا کردم و الانم میتونم
    بازم ممنون از راهنماییاتون
    من این تاپیک رو ایجاد کردم تا همفکری کنیم چون انقد تو یه سری مشکلات فرو رفتم که از خودم خبر ندارم
    اینارو تعریف کردم که شما ازبیرون این مشکلاتی که توش فرو رفتم راهی ببینید و بهم نشون بدید[quote=پریماه.;148494]


    ضمن تایید حرف اقا فرخ

    طبق حرفهایی که زدید به نظرم میاد شما خیلیی سنتون پاین برا ازدواج هم خودتون هم دختر عموتون. اخه حرف هاتون به یه ادم عاقل و پخته نمیاد

    میشه بدونم چند سال دارید؟؟؟؟؟؟


    دقت داشته باشید زود تصمیم به ازدواج نگیرید اینجور که معلوم شما کارتون به جدایی. میکشه و سردی بینتون میشه

    اگر از حالا اینجور هستید بهتر تا نامزد هستید جدا بشید

    نه اینکه فردا با دوتا بچه بخواید تصمیم به جدایی بگیرید

    چون دوران نامزدی برای همین گذاشتن که اگر تفاهم نداشتید و نتونستید همو درک کنید. این رابطه رو تموم کنید

  18. کاربران زیر از mr.moosavi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25384
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    دوست عزیز شما خیلی حساس ،ریزهگیر و زود جوش هستید ..رفتارهاتون شایسته یه خانوم موقر و مهربان و ...نیست .
    اولا حساسیت هاتون رو نسبتکه فامیل و شخصیت هاشون کم که نه بلکه رها کنید ..شما که نمیتونید کل فامیل و اخلاقاشونو عوض کنید .
    این حق هم ندارید جلوی ارتباط همسرتون با فامیل و خاله و ..رو لگیرید چون از اخلاق فامیلتون خوشتون نمیاد .تا بوده همین بوده .هیچکس از خاله زنکی ن چیزایی که گفتین خوشش نمیاد ولی قرا هم نیست پیامبر بشیمو بخوایم ادما رو عوض کنیم نشد ازشون دوری کنیم !!

    در ضمن ارتباط همسرتون با پسر عموش به خودشون مربوطه ..یک چیزایی هم در گزشته بوده که از روی صداقت به شما گفته ..حالا قرار نیست شما هر دفعه اونو یاد گزشته بندازین و مانع ارتبارتلباطونها با هم بشین یا بگین چرا دلتنگش شدی ..

    شاید پسر هموش از گزشتش پشیمون شده و توبه کرده ..شاید خمسرتون فراموش کرده و بخشیده ...مردها مثل ما زن ها نیستن که یک خاطره بد تا ابدالدهر تو ذهنشون بمونه و تمام جوانب مربوط به اون رو تحت الشعاع قرار بده .مردها زودتر میبخشن و تو بحبخحر وع نمیرن .شما کاری به ارتبازات اینچنینی همسرتون نداشته باشین

    شما بک خانوم هستی و وظیفت حفظ ارامش ..خوشبختی و احساس امنیت و پشتوانه عاطفی همسرت .خودت رو درگیر هواشی ها نکنید و بزارید هر چیزی روال همیشگیش رو طی کنه .

    بخشید رک حرف زدم .موفق باشید.
    بله دسته
    رفتار های من شایسته یه خانم مهربون مثل همسر من نیس
    باید اصلاح بشم
    من تاقبل از این قضایا اصلا از نامزدی و اینچیزا هیچی سرم نمیشد
    اطلاعاتم خیلی پایین بود
    الان یکم بهتر شده
    ولی هنوزخیلی کمه
    قبلا همش درگیر درسو کارو دوستان بودم
    الان همه رو رهاکردم چسبیدم به کارو درسو همسرم
    انشاالله به امید خدا تا یک ماه آینده تغییر بزرگی میکنم که دیگه این مشکلات نباشه
    ممنون از راهنمایی های شما

  20. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25384
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز متاسفم از انچه که خواندم نمیدونم چند سالتونه ولی اصلا شما کالای ازدواج امروز نیستید!!!

    ممکنه که به درد ازدواج دیروز بخورید ولی امروز نه! بهتره با ابن بینش و نگرش و نسبت فامیلی نزدیک و امکان مشکلات ژنتیکی برای فرزند یا فرزندانتان از این ازدواج در گذرید.

    به یکی از همکاران مشاور مرد ما در شهر خود رجوع کرده و لطفا کتب علمی در مورد انسان و عشق و ازدواج رو مطالعه فرمائید.

    موفق باشید.

    سپاس
    dr
    ما آزمایشات مربوط به ژنتیک را دادیم و مشکلی نداره
    ابتدا آزمایش ژنتیک دادیم سپس عقد کردیم
    مشکل اینجاس که من بینش و نگرش صحیح به این قضایا ندارم
    باید با مطالعه و مشاوره به بینش و نگرش صحیح برسم

  21. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr.moosavi نمایش پست ها
    دوستان شما زود پیشنهاد جدایی میدید
    قبل از این پیشنهاد بهتره که ابتدا قبل از سرد کردن دل طرف مقابل اونو به آرامش و تغییر و صحبت های منطقی دعوت کنید نه جدایی
    آقا من میتونم تغییر کنم
    این کارو قبلا کردم و الانم میتونم
    بازم ممنون از راهنماییاتون
    من این تاپیک رو ایجاد کردم تا همفکری کنیم چون انقد تو یه سری مشکلات فرو رفتم که از خودم خبر ندارم
    اینارو تعریف کردم که شما ازبیرون این مشکلاتی که توش فرو رفتم راهی ببینید و بهم نشون بدید
    دوست عزیز نگفتم همین الان. پاشو برو جدا شو

    گفتم دوران نامزدی دورانی برای شناخت وقتی تفاهمی نباشه بهتر جدا بشید
    شما خودتون میگید بارها تلاش کردید و درس نشد و دعوا هاتون خیلی زیاد

    و طبق تعریف هایی که کردید معلوم سن جفتتون بسیار پاین شما بین 20تا23 میخورید نامزدتون بین 14تا 17.سال و هنوز به بلوغ فکری نرسیدید و رفتاراتون مناسب یک زوج عاقل و پخته که اماده برای تشکیل زندگی هستن. نیست


    شما چون داخل موضوع هستید متوجه نیستید ماها که بیرون قضیه رو میبینم واقعیت هارو خیلی بهتر میبینم


    به هرحال امیدوارم عاقلانه تصمیم بگیرید و چند مدت بعد به حرف بنده نرسید
    ویرایش توسط پریماه. : 12-28-2015 در ساعت 02:39 PM
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  22. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25384
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    دوست عزیز نگفتم همین الان. پاشو برو جدا شو

    گفتم دوران نامزدی دورانی برای شناخت وقتی تفاهمی نباشه بهتر جدا بشید
    شما خودتون میگید بارها تلاش کردید و درس نشد و دعوا هاتون خیلی زیاد

    و طبق تعریف هایی که کردید معلوم سن جفتتون بسیار پاین شما بین 20تا23 میخورید نامزدتون بین 14تا 17.سال و هنوز به بلوغ فکری نرسیدید و رفتاراتون مناسب یک زوج عاقل و پخته که اماده برای تشکیل زندگی هستن. نیست


    شما چون داخل موضوع هستید متوجه نیستید ماها که بیرون قضیه رو میبینم واقعیت هارو خیلی بهتر میبینم


    به هرحال امیدوارم عاقلانه تصمیم بگیرید و چند مدت بعد به حرف بنده نرسید

    درسته
    سن ما پایینه
    قبلا مشاجره به حدی بود که نمیتونستیم همدیگرو تحمل کنیم
    الان دیگه اونطور نیست
    الان بحث سر حساسیت های بیش از حدمنه
    بهترین پیشنهاد شما چیه؟بهترین کار چیه انجام بدم با توجه به شرایط؟

  23. کاربران زیر از mr.moosavi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr.moosavi نمایش پست ها
    درسته
    سن ما پایینه
    قبلا مشاجره به حدی بود که نمیتونستیم همدیگرو تحمل کنیم
    الان دیگه اونطور نیست
    الان بحث سر حساسیت های بیش از حدمنه
    بهترین پیشنهاد شما چیه؟بهترین کار چیه انجام بدم با توجه به شرایط؟
    به نظر من رفتار خانمتونم بچگانست چون وقتی میدونه شما رو پسر عموتون حساسید دیگه نباید اسمش رو بیاره و بگه دلم براش تنگ شده! !واسه همین میگم شما بیشتر دقت کنید


    شما حساسس شدید بخاطر رفتار خانمتون ..
    به نظر من بهتر جفتتون اگه امکانش دارید حتما مشاوره قبل ازدواج برید میتونه خیلی تاثیر داشته باشه مشاوران راهنمایتون میکنن که چه کار هایی رو داشته باشید. ...

    ولی این و بدون خانم ها تنشه محبت از طرف فرد مورد علاقشون هستند ولی نباید محبت خیلییی زیاد باشه که زیر دل ادم بزنه

    هرچی با مهربونی و قشنگی و محبت باهاش حرف بزنی ایشون اروم تر میشه
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  25. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr.moosavi نمایش پست ها
    ما آزمایشات مربوط به ژنتیک را دادیم و مشکلی نداره
    ابتدا آزمایش ژنتیک دادیم سپس عقد کردیم
    مشکل اینجاس که من بینش و نگرش صحیح به این قضایا ندارم
    باید با مطالعه و مشاوره به بینش و نگرش صحیح برسم
    سلام

    عزیز این خوبه که متوجه اختلال در نگرش و بینش خود هستید که حتما اولین قدم و مهمترین قدم در جهت درمانه و قدم دوم صحیح هم مراجعه به مشاور و روانپزشکه والا بر میگردین سر پله اول!؟

    در ثانی در طی درمان راسخ باشید و به مزخرفاتی که عوام میگویند مثل: داروها عوارض داره و یا روانشناسان و روانپزشکان و مشاوران خودشان ...... اصلا توجه نفرمائید.

    اینکه فرمودید آزمایش ژنتیک داده اید خوبه ولی خوب همیشه در ازدواج فامیلی ریسک بالاست.

    موفق باشید و شاد

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  27. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr.moosavi نمایش پست ها
    درسته
    سن ما پایینه
    قبلا مشاجره به حدی بود که نمیتونستیم همدیگرو تحمل کنیم
    الان دیگه اونطور نیست
    الان بحث سر حساسیت های بیش از حدمنه
    بهترین پیشنهاد شما چیه؟بهترین کار چیه انجام بدم با توجه به شرایط؟
    سلام برادر من
    من يه پسرخاله داشتم كه با علاقه با خانمش ازدواج كرد اونم دختر عمو پسرعمو بودن پسرخاله من خيلي گير ميداد چرا به فلاني نگاه ميكني حتما دوستش داري و اين حرفها خيلي گير ميداد عروس خالم بهم ميگفت خيلي خسته شدم از دست كارهاي وحيد نميدونم چيكار كنم خلاصه دلم خيلي سوخت من اون زمان بهش گفتم كه بهش محبت كنه بهش بگه دوسشداره اين حرفها الان خيلي خوبه كه شما خودتون شخصا داريد سعي ميكنيد خودتون رو اصلاح كنيد بهش بگيد كه دوست نداريد با پسرعموش صحبت كنه البته نه با تندي و سخت گيري با مهربوني و ملايمت بهش بگيد خيلي عاشقش هستيد براش هديه بگيريد اما كوركورانه تصميم گيري نكنيد عاقلانه به رفتاراش دقت كنيد ببينيد شايد دليل ديگه اي داره

  29. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25384
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز این خوبه که متوجه اختلال در نگرش و بینش خود هستید که حتما اولین قدم و مهمترین قدم در جهت درمانه و قدم دوم صحیح هم مراجعه به مشاور و روانپزشکه والا بر میگردین سر پله اول!؟

    در ثانی در طی درمان راسخ باشید و به مزخرفاتی که عوام میگویند مثل: داروها عوارض داره و یا روانشناسان و روانپزشکان و مشاوران خودشان ...... اصلا توجه نفرمائید.

    اینکه فرمودید آزمایش ژنتیک داده اید خوبه ولی خوب همیشه در ازدواج فامیلی ریسک بالاست.

    موفق باشید و شاد

    سپاس

    دکتر
    سلام
    ممنون
    میرم پیش اولین فرصت میرم پیش روانپزشک و نتیجه رو بهتون میگم

  30. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25384
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    به نظر من رفتار خانمتونم بچگانست چون وقتی میدونه شما رو پسر عموتون حساسید دیگه نباید اسمش رو بیاره و بگه دلم براش تنگ شده! !واسه همین میگم شما بیشتر دقت کنید


    شما حساسس شدید بخاطر رفتار خانمتون ..
    به نظر من بهتر جفتتون اگه امکانش دارید حتما مشاوره قبل ازدواج برید میتونه خیلی تاثیر داشته باشه مشاوران راهنمایتون میکنن که چه کار هایی رو داشته باشید. ...

    ولی این و بدون خانم ها تنشه محبت از طرف فرد مورد علاقشون هستند ولی نباید محبت خیلییی زیاد باشه که زیر دل ادم بزنه

    هرچی با مهربونی و قشنگی و محبت باهاش حرف بزنی ایشون اروم تر میشه
    پیشنهاد خوبی بود
    ممنون
    درسته من سر حرف همسرم حساستر شدم
    بهش محبت میکنم اما نمیدونم اونقدری هست دلشو بزنه یانه
    خیلی بوسش میکنم
    براش کادو میگیرم
    باهم بیرون میریم
    انقد لحظه ای که بغلش میکنمو دوس دارم که حد نداره
    باهم صحبت میکنیم ولی سر صحبت های منطقی طفره میره و سعی داره بحثو عوض کنه،انگار خوشش نمیاد بحث منطقی کنیم
    انشاالله میرم پیش روان پذشک و نتیجه رو بهتون میگم

  31. 2 کاربران زیر از mr.moosavi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : عدم تفاهم اخلاقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr.moosavi نمایش پست ها
    پیشنهاد خوبی بود
    ممنون
    درسته من سر حرف همسرم حساستر شدم
    بهش محبت میکنم اما نمیدونم اونقدری هست دلشو بزنه یانه
    خیلی بوسش میکنم
    براش کادو میگیرم
    باهم بیرون میریم
    انقد لحظه ای که بغلش میکنمو دوس دارم که حد نداره
    باهم صحبت میکنیم ولی سر صحبت های منطقی طفره میره و سعی داره بحثو عوض کنه،انگار خوشش نمیاد بحث منطقی کنیم
    انشاالله میرم پیش روان پذشک و نتیجه رو بهتون میگم
    پس با این حساب خدا هرچی خیره براتون پیش بیاره
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد