نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: رابطه والدین و همسرم

897
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25648
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Lightbulb رابطه والدین و همسرم

    سلام
    من 29 سالمه و خانومم 25 سالشه. بعد از یک سال نامزدی و یک سال عقد، حدود 4 ماهه که عروسی کردیم ولی چون من پذیرش دکتری از خارج دارم و قصدمون مهاجرت هستش, دیگه خونه و جهازیه نگرفتیم.
    از لحاظ مالی من کاملا مستقل هستم و از اول هم به خانواده همسرم این موضوع رو گفته بودم که والدینم توانایی کمک مالی رو ندارند. شکر خدا هم پدر و مادر خانومم واقعا مهربونند و مشکلی با این موضوع ندارند.
    من و برادرم از بچگی احترام خاصی برای والدینمونم قائل بودیم و به قول معروف نذاشتیم آب تو دلشمون تکان بخوره. پدر و مادرم با من و برادرم خیلی عادی صحبت می کنند و توقع دارند که برای انجام ساده ترین کارها هم سریع در خدمتشون باشیم درست مثل قبل از ازدواج و توقع دارند که در هر موردی نظر بدند و سلیقشون را اونم نه با لحن مهربانانه بیان کنند. در طرف مقابل والدین همسرم هیچ توقعی ندارند و برای آوردن یک لیوان آب صد جور خواهش می کنند. در واقع جایگاه فرزند در خانواده همسرم 180 درجه با من متفاوته. همسرم هم دیگه تحمل کوچکترین توقع ممکن از سمت خانوادم رو نداره و به همین علت در خانه همسرم زندگی می کنیم و هفته ای چند ساعت به والدینم سر می زنیم که تو همین مدت هم والدینم کاراشون را با من عنوان می کنند و مدام به صورت ضمنی از همسرم می خواند که دنبال کار بره و کم خرج و گردش باشه در حالیکه همسرم واقعا با من ساخته تا حالا و توقع غیر معقولی نداشته. پدرم معتقده که والدین از فرزندان بیشتر می فهمند و همین موضوع مشکلات زیادی رو در مراحل ازدواج برای ما پیش آورده. من از صمیم قلب عاشق والدینم هستم و دوست دارم کمکشون کنند ولی همسرم دیگه طاقت نداره و میگه والدین تو نه تنها کمکی به ما نمی کنند بلکه کلی توقع دارند و با من مثل دخترشون رفتار نمی کنند و توقع دخالت و اظهار نظر مداوم دارند. والدینم واقعا چیزی تو دلشون نیست ولی فکر می کنند که اینجور درستشه و باید حتما بهشون کمک کنیم و زمانی که بهشون می گم که یکم بهتر با همسرم رفتار کنید به شدت ناراحت می شند و میگند مگه ما حرف زدیم؟؟؟ چقدر همسرت زود بهش بر می خوره. این تفاوت فرهنگی من رو خیلی عذاب میده و وقتی که ازم کمک می خواند اگه بخوام انجام بدم همسرم به شدت واکنش میده و نتیجش قهر و دعواست و اگر هم انجام ندم والدینم می گند که تو ما رو فراموش کردی و ما هم زن داشتیم و به خانوادمون می رسیدیم و من رو دچار عذاب وجدان می کنند.
    لطف می کنید اگر راهنماییم کنید.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : رابطه والدین و همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط SHKH نمایش پست ها
    سلام
    من 29 سالمه و خانومم 25 سالشه. بعد از یک سال نامزدی و یک سال عقد، حدود 4 ماهه که عروسی کردیم ولی چون من پذیرش دکتری از خارج دارم و قصدمون مهاجرت هستش, دیگه خونه و جهازیه نگرفتیم.
    از لحاظ مالی من کاملا مستقل هستم و از اول هم به خانواده همسرم این موضوع رو گفته بودم که والدینم توانایی کمک مالی رو ندارند. شکر خدا هم پدر و مادر خانومم واقعا مهربونند و مشکلی با این موضوع ندارند.
    من و برادرم از بچگی احترام خاصی برای والدینمونم قائل بودیم و به قول معروف نذاشتیم آب تو دلشمون تکان بخوره. پدر و مادرم با من و برادرم خیلی عادی صحبت می کنند و توقع دارند که برای انجام ساده ترین کارها هم سریع در خدمتشون باشیم درست مثل قبل از ازدواج و توقع دارند که در هر موردی نظر بدند و سلیقشون را اونم نه با لحن مهربانانه بیان کنند. در طرف مقابل والدین همسرم هیچ توقعی ندارند و برای آوردن یک لیوان آب صد جور خواهش می کنند. در واقع جایگاه فرزند در خانواده همسرم 180 درجه با من متفاوته. همسرم هم دیگه تحمل کوچکترین توقع ممکن از سمت خانوادم رو نداره و به همین علت در خانه همسرم زندگی می کنیم و هفته ای چند ساعت به والدینم سر می زنیم که تو همین مدت هم والدینم کاراشون را با من عنوان می کنند و مدام به صورت ضمنی از همسرم می خواند که دنبال کار بره و کم خرج و گردش باشه در حالیکه همسرم واقعا با من ساخته تا حالا و توقع غیر معقولی نداشته. پدرم معتقده که والدین از فرزندان بیشتر می فهمند و همین موضوع مشکلات زیادی رو در مراحل ازدواج برای ما پیش آورده. من از صمیم قلب عاشق والدینم هستم و دوست دارم کمکشون کنند ولی همسرم دیگه طاقت نداره و میگه والدین تو نه تنها کمکی به ما نمی کنند بلکه کلی توقع دارند و با من مثل دخترشون رفتار نمی کنند و توقع دخالت و اظهار نظر مداوم دارند. والدینم واقعا چیزی تو دلشون نیست ولی فکر می کنند که اینجور درستشه و باید حتما بهشون کمک کنیم و زمانی که بهشون می گم که یکم بهتر با همسرم رفتار کنید به شدت ناراحت می شند و میگند مگه ما حرف زدیم؟؟؟ چقدر همسرت زود بهش بر می خوره. این تفاوت فرهنگی من رو خیلی عذاب میده و وقتی که ازم کمک می خواند اگه بخوام انجام بدم همسرم به شدت واکنش میده و نتیجش قهر و دعواست و اگر هم انجام ندم والدینم می گند که تو ما رو فراموش کردی و ما هم زن داشتیم و به خانوادمون می رسیدیم و من رو دچار عذاب وجدان می کنند.
    لطف می کنید اگر راهنماییم کنید.
    اگر در این بین کمی درک باشه مشکل حل میشه ... و اینکه شما موقعیت و شرایط خانواده خودتون رو درک کنید

    و اینکه همسرتون بپذیره تغییر اخلاق خانواده شما بسیار سخته و تا به شرایط جدید عادت کنن کمی صبر میخواد

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    021-22689558
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد