نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: مشکلات در دوران دوستی به قصد ازدواج

1365
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25842
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکلات در دوران دوستی به قصد ازدواج

    سلام دوستان
    من مدتیه که که با یه دختر همسن خودم دوست هستم و به شدت مصمم هستم که اون رو بدست بیارم. ما بارها و بارها با هم دوست شدیم و جدا شدیم در حدی که جداییمون هر بار 3-4 ماه طول کشیده و اون باز هم برای دوستی پا پیش گذاشته. اما هر سری من با رفتارهام اون رو از خودم دور کردم. با این که هر دوتامون با شناخت و منطق جلو میرفتیم و دیگه یواش یواش هم خودمون و هم خانوادهامون میخواستن که در اینده باهم باشیم کارهای من باز هم باعث شد از هم دور بشیم. مثلا هر بار که بیرون میرفتیم من به خاطر گیرهایی که میدادم باعث میشدم اون روز با دعوا تموم بشه و هر سری میگفتم که این بار اخره. تا جایی که الان فقط میگه که ما اخلاقمون بهم نمیخوره و حرف هم رو متوجه نمیشیم و فقط باعث ازار همدیگه میشیم و بهتره که باهم نباشیم و من دیگه نمیتونم راضیش کنم چون هر بار قول میدادم که دیگه درست رفتار کنم و نمیکردم. الان اون میگه که دیگه نمیخواد و فقط در حد یه دوستیه معمولی حاضره ادامه بده بدون ابنکه من هیچ انتظاری داشته باشم. یکی دیگه از مشکلاتمون هم اینه که به تازگی میگه من دلم نمیخواد با کسی ازدواج کنم که از گذشته ی من خبر داره در صورتی که من با این قضیه اصلا مشکلی ندارم چون میدونم که دختره واقعا خوبیه (البته گذشتش چیزه خاصی نیست) اما این بهونه رو به تازگی اورده و قبلا حرفی از این موضوع نمیزد. من از شما میخوام که کمکم کنید که چجوری میتونم قانعش کنم. البته این روهم بگم که ما هیچوقت دوستایی نبودیم که با احساسات تصمیمی رو گرفته باشیم و همیشه با صحبت و منطق مشکلاتمون رو حل کردیم چون موقعیت اجتماعی هردوتامون باعث شده به قدری تو اجتماع باشیم که دیگه اینجور رابطه هارو کورکورانه نبینیم. اون همیشه اهل صحبت کردن بوده و میگه که من باید قانعش کنم که چرا با اینکه اخلاقمون بهم نمیخوره باید ادامه بدیم و برای باهم بودنمون دلیل بیارم. البته من واقعا حاضرم رفتارهامو اصلاح کنم چرا که خیلی از رفتارهامو کنار گذاشتم ولی برای بعضی چیزها زمان لازمه و اون اصلا صبر نداره و هربار که میگم صبر کن میگه دیگه بیشتر از این. الانم به خاطر اصراهای بیش از حد من برای ادامه رابطمون به شدت دیگه زده شده و میگه هربار که حرف میزنیم حرفای تکراری میزنی ولی من واقعا نمیدونم چجوری صحبت کنم که به نظر تکراری نیاد.

    ممنون از کمکتون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکلات دوستی

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin.f نمایش پست ها
    سلام دوستان
    من مدتیه که که با یه دختر همسن خودم دوست هستم و به شدت مصمم هستم که اون رو بدست بیارم. ما بارها و بارها با هم دوست شدیم و جدا شدیم در حدی که جداییمون هر بار 3-4 ماه طول کشیده و اون باز هم برای دوستی پا پیش گذاشته. اما هر سری من با رفتارهام اون رو از خودم دور کردم. با این که هر دوتامون با شناخت و منطق جلو میرفتیم و دیگه یواش یواش هم خودمون و هم خانوادهامون میخواستن که در اینده باهم باشیم کارهای من باز هم باعث شد از هم دور بشیم. مثلا هر بار که بیرون میرفتیم من به خاطر گیرهایی که میدادم باعث میشدم اون روز با دعوا تموم بشه و هر سری میگفتم که این بار اخره. تا جایی که الان فقط میگه که ما اخلاقمون بهم نمیخوره و حرف هم رو متوجه نمیشیم و فقط باعث ازار همدیگه میشیم و بهتره که باهم نباشیم و من دیگه نمیتونم راضیش کنم چون هر بار قول میدادم که دیگه درست رفتار کنم و نمیکردم. الان اون میگه که دیگه نمیخواد و فقط در حد یه دوستیه معمولی حاضره ادامه بده بدون ابنکه من هیچ انتظاری داشته باشم. یکی دیگه از مشکلاتمون هم اینه که به تازگی میگه من دلم نمیخواد با کسی ازدواج کنم که از گذشته ی من خبر داره در صورتی که من با این قضیه اصلا مشکلی ندارم چون میدونم که دختره واقعا خوبیه (البته گذشتش چیزه خاصی نیست) اما این بهونه رو به تازگی اورده و قبلا حرفی از این موضوع نمیزد. من از شما میخوام که کمکم کنید که چجوری میتونم قانعش کنم. البته این روهم بگم که ما هیچوقت دوستایی نبودیم که با احساسات تصمیمی رو گرفته باشیم و همیشه با صحبت و منطق مشکلاتمون رو حل کردیم چون موقعیت اجتماعی هردوتامون باعث شده به قدری تو اجتماع باشیم که دیگه اینجور رابطه هارو کورکورانه نبینیم. اون همیشه اهل صحبت کردن بوده و میگه که من باید قانعش کنم که چرا با اینکه اخلاقمون بهم نمیخوره باید ادامه بدیم و برای باهم بودنمون دلیل بیارم. البته من واقعا حاضرم رفتارهامو اصلاح کنم چرا که خیلی از رفتارهامو کنار گذاشتم ولی برای بعضی چیزها زمان لازمه و اون اصلا صبر نداره و هربار که میگم صبر کن میگه دیگه بیشتر از این. الانم به خاطر اصراهای بیش از حد من برای ادامه رابطمون به شدت دیگه زده شده و میگه هربار که حرف میزنیم حرفای تکراری میزنی ولی من واقعا نمیدونم چجوری صحبت کنم که به نظر تکراری نیاد.

    ممنون از کمکتون
    دوست عزیز به نظر میرسه که شما اشتباهات زیادی تو این رابطه داشتی و خودت هم متوجه اشتباهات خودت شدی....
    حال مساله اینه که باید جواب سال ایشون رو بدین که وقتی که اخلاقتون به هم نمیخوره چرا اصرار به ادامه دارین؟
    و اگه وقتی ازدواج کردین این مشکلات بیشتر شد چه راه حل هایی میخایین بدین؟
    چند سالتونه و ایا شاغلید؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25842
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات دوستی

    نقل قول نوشته اصلی توسط pschy نمایش پست ها
    دوست عزیز به نظر میرسه که شما اشتباهات زیادی تو این رابطه داشتی و خودت هم متوجه اشتباهات خودت شدی....
    حال مساله اینه که باید جواب سال ایشون رو بدین که وقتی که اخلاقتون به هم نمیخوره چرا اصرار به ادامه دارین؟
    و اگه وقتی ازدواج کردین این مشکلات بیشتر شد چه راه حل هایی میخایین بدین؟
    چند سالتونه و ایا شاغلید؟
    ممنون از پاسختون
    من ۲۴ سالمه و شاغلم
    خودمم از اشتباهات خودم خبر دارم ولی واقعا دنبال جبرانشون هستم

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکلات دوستی

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin.f نمایش پست ها
    ممنون از پاسختون
    من ۲۴ سالمه و شاغلم
    خودمم از اشتباهات خودم خبر دارم ولی واقعا دنبال جبرانشون هستم
    اگه واقعا اشتباهات خودتونو قبول دارین بهتره ایشون رو هم قانع کنید...دلایل مناسبی براش بیارید که مجابش کنه واسه ازدواج با شما...
    بهترین راه هم صداقته.... تو یکی از قرارهای ملاقات از اول رابطه شروع کنید تا اخرش رو بگید و بیشتر رو نقاط قوت ماجرا تکیه کنید.
    سپس بهش بگید که چقدر تو زندگیت موثر بوده و دلتون میخاد تا اخرش با هم زندگی کنید
    و به حرفهای ایشون هم گوش کنید و سعی کنید جوابهای منطقی بدین
    اگه همه چی درست شد بهتره که برین رسما خاستگاریش و ازدواج کنید
    چون این جور روابط هرچی مدتش بیشتر بشه مشکلات زیادی هم توش ایجاد میشه
    پس اگه واقعا تصمیمتون بر اساس دلایل منطقی هست بهترین کار رسمی کردنش هست

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25842
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات دوستی

    نقل قول نوشته اصلی توسط pschy نمایش پست ها
    اگه واقعا اشتباهات خودتونو قبول دارین بهتره ایشون رو هم قانع کنید...دلایل مناسبی براش بیارید که مجابش کنه واسه ازدواج با شما...
    بهترین راه هم صداقته.... تو یکی از قرارهای ملاقات از اول رابطه شروع کنید تا اخرش رو بگید و بیشتر رو نقاط قوت ماجرا تکیه کنید.
    سپس بهش بگید که چقدر تو زندگیت موثر بوده و دلتون میخاد تا اخرش با هم زندگی کنید
    و به حرفهای ایشون هم گوش کنید و سعی کنید جوابهای منطقی بدین
    اگه همه چی درست شد بهتره که برین رسما خاستگاریش و ازدواج کنید
    چون این جور روابط هرچی مدتش بیشتر بشه مشکلات زیادی هم توش ایجاد میشه
    پس اگه واقعا تصمیمتون بر اساس دلایل منطقی هست بهترین کار رسمی کردنش هست
    بخاطر رفتارهایی که داشتم فکر میکنه ما اخلاقمون بهم نمیخوره در صورتی که اصلا اینطور نیس.
    به نظر شما جواب قانع کننده در مقابل این که میگه ما اخلاقمون بهم نمیخوره چی میتونه باشه؟ با این که بارها گفتم که رفتارهای من باعث این طرز فکرت شده و الان هم پشیمونم

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکلات دوستی

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin.f نمایش پست ها
    بخاطر رفتارهایی که داشتم فکر میکنه ما اخلاقمون بهم نمیخوره در صورتی که اصلا اینطور نیس.
    به نظر شما جواب قانع کننده در مقابل این که میگه ما اخلاقمون بهم نمیخوره چی میتونه باشه؟ با این که بارها گفتم که رفتارهای من باعث این طرز فکرت شده و الان هم پشیمونم
    ببینید ممکنه حق با ایشون باشه... یعنی ممکنه واقعا هم اخلاقتون به هم نمیخوره و اینده مشکل ساز بشه. بهتره به این مساله هم دقت کنید..
    ولی در مورد اینکه نشون بدین که اخلاقتون به هم میخوره بهتره مثال بزنید واسش از تفاهم هایی که دارین

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : مشکلات دوستی

    صاف و پوست کندش اینه : با رفتارای بدت دلشو زدی

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23156
    نوشته ها
    364
    تشکـر
    593
    تشکر شده 396 بار در 211 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکلات دوستی

    چه گیری میدادید بیرون که میرفتید؟ حجاب و اینا ؟ یا رفتارهای زننده ؟


    ببین دوست عزیز ، خانواده خیلی مهمه ، اگه خانواده هاتون به هم نمیخورن (به خصوص از لحاظ مذهبی ) اگه این رابطه قطع بشه برای هر دوتون بهتره ، چون مثلا (حدس میزنم) اگه توی فامیل ایشون مهمونی هاشون بی حجاب هستن و شما توی مهمونیاتون همه حجاب دارن ، برای شما بسیار بسیار زننده میشه اون خانم (حتی اگه الان بگی که من ( خودت ) اصلا این چیزا برام مهم نیست و نسل من با نسل پدر و مادرم فرق داره ، یه سری مواردی از این دست ، به صورت ناخودآگاه انسانو آزار میده ، حتی اگه به ظاهر بگی برات مهم نیست ، از درون مث خوره میخورتت)

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25842
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات دوستی

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    چه گیری میدادید بیرون که میرفتید؟ حجاب و اینا ؟ یا رفتارهای زننده ؟


    ببین دوست عزیز ، خانواده خیلی مهمه ، اگه خانواده هاتون به هم نمیخورن (به خصوص از لحاظ مذهبی ) اگه این رابطه قطع بشه برای هر دوتون بهتره ، چون مثلا (حدس میزنم) اگه توی فامیل ایشون مهمونی هاشون بی حجاب هستن و شما توی مهمونیاتون همه حجاب دارن ، برای شما بسیار بسیار زننده میشه اون خانم (حتی اگه الان بگی که من ( خودت ) اصلا این چیزا برام مهم نیست و نسل من با نسل پدر و مادرم فرق داره ، یه سری مواردی از این دست ، به صورت ناخودآگاه انسانو آزار میده ، حتی اگه به ظاهر بگی برات مهم نیست ، از درون مث خوره میخورتت)
    نه نه اصلا اینطور نیست. اتفاقا از نظر خانواده کاملا تو یه سطحیم. اینو حتی خانوادهامونم تایید میکنن. گیر من بیشتر رو دوستای اطرافش بود

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکل من در دوستی
    توسط qwertyy در انجمن بلوغ
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 11-29-2016, 03:01 AM
  2. سردشدن رابطه دوستی
    توسط نیلوفرجون در انجمن سرد شدن رابطه
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 05-07-2016, 01:13 PM
  3. رابطه صرفا دوستی ساده با زن متاهل
    توسط arash95 در انجمن خیانت
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 03-07-2016, 02:31 AM
  4. دوستی طولانی مدت و دردرسر و تهدید
    توسط optimism در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 01-08-2016, 11:52 PM
  5. سردرگمی در رابطه دوستی
    توسط archmar در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 11-16-2015, 10:18 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد