نوشته اصلی توسط
sarah.informatic
با سلام و عرض تشکر
بنده شخصی هستم که برای خودم زمانی باهوش بودم حسابی. بهترین دانشگاه ایران درس خوندم ولی توی رشته ای که نمیخاستم. بعد ازفراغت از تحصیل سعی کردم تغییر بدم رشتمو ولی نشد. بعد تصمیم گرفتم دکتری بخونم و چنتا از دانشگاههای خارج منو بورس کردن. مشکل من اما اونجایی هستش که
1:بی علاقگی به رشتم اعتماد بنفسو از من گرفت و من میترسم که با تحصیل در خارج این مشکل عود کنه.
2: بنده در حال حاضر همین الان اصلا به دلیل مشکلاتی که وجود داشته و ذهن منو درگیر وفسرده کرده نمیتونم تمرکز کنم و درس بخونم. همین الانم نمرات زبانم که برای خارج امتحان دادم(زبان رو توش خبره بودم یک زمانی) چنگی به دل نمیزنن.
با وجود این مشکلات من میخام امیدمو از دست ندم و ادامه بدم. ولی افسردگی شدید و عدم اعتماد بنفس تمام مسیرو روی من بسته و طوریه که الان حتی حس میکنم نمیتونم یک کتاب ساده انگلیسی بخونم . برای همین میترسم برم ولی باز میخام ادامه بدم(به دلیل برخی مشکلات نمیتونم ایران ادامه تحصیل بدم). از طرفی یک شخصی هم خارج از کشور هستن که درس میخونن وقراره با هم ازدواج کنیم. اما ایشونم توی ملاقاتای صوتی گویا متوجه شده که من یک حالت بی میلی به درس و افسردگی پیدا کردم و تازگیها رفتارش خیلیی باهام سرد شده. تمام این مشکلات چیزایی هستن که منو بر سر چندراهی قرار میدن. ازطرفی میخام ادامه بدم و از طرفی فک میکنم نمیتونم. حتی چیزایی که قبلا خوب یادمیگرفتمو بلد بودم رو حس میکنم ازش عاجزم. از طرفی اون فرد هم خارج از کشور منتظر منه ولی نمیدونم باهاش چکار کنم. لطفا یک راه حل بمن بدید. ممنون میشم ازتون