سلام
من هشت ماهه عقد کردم و چهار ماهه بعد از یه دعوای مفصل با همسرم رفتیم زیر یه سقف
من 26 ساله و کارمند و فوق لیسانسم و اونم 28 سالشه و فوق لیسانش و کارمنده
همسر من تا حدود شش ماه قبل از آشنایی و عقدمون روابط زیادی با دخترها داشته و تو همه ی رابطه هاش رابطه ی جنسی داشته .سه موردشون رابطه ی جنسی کامل داشته
مدت دو سال با یه خانم مطلقه دوست بوده و خودش میگه دوست عادی بودیم و بعد ایشون هر وقت نیاز جنسی داشتن اون خانم رفع میکردن و خودشون هم هر وقت اون خانم نیاز داشتن رفع میکردن تا زمانی که همسرم با یه دختری دوست میشه و اون خانم باهاشون قطع رابطه میکنه و به گفته ی همسرم بعد از شروع دوستیش با دوست دختر جدیدش دیگه وقتی ب اون خانم مطلقه زنگ میزده فحشش میداده و خلاصه رابطه شون تموم میشه و فقط هرازچندگاهی اون خانم زنگ میزده به همسرم یا همسرم بهش زنگ میزده که با فحش میگذشته و تموم
تا زمانی که با دوست دخترش به هم میزنه و مجددا اون خانم مطلقه بهش زنگ میزنه و داشته فحش میداده که همسرم باهاش مهربون برخورد میکنه و میگه به هم زدم و دوباره میره با اون خانم .میشن دوست دختر دوست پسر مدت سه ماهم با هم زندگی میکنن
تا یه شب همسرم میفهمه اون خانم بهش خیانت کرده و به هم میزنن
اون خانم میره شهرشون بعد دو ماه زنگ میزنه به همسرم ک تنهام و شب بیا پیشم و همسر منم میره و تا صبح ************ و... بعدشم اون خانم تو گوشی همسرم پی ام هاش با بقیه رو میخونه و صبح ک همسرم برمیگرده سرکارش باز ب خانمه زنگ میزنه تا خانمه فشش میده و میگه گمشو و رابطه شون تموم میشه
به من گفته ازون رابطه حدود یک سال میگذره
طی مدت نامزدیمون هم دوسه بار اون خانم و دوست پسر اون خانم به همسرم زنگ میزدن و پی ام میدادن که هر بار همسرم بی جواب میذاشت یا میگفت دست از سرم بردارین
به بارم اون خانم به همسرم اس داد که ازدواج کردی؟ و کلی منو نفرین کرد l
خدا میدونه اینا رو مینویسم دارم اشک میریزم به قدری که خط به خطش برام آزار دهنده اس
به جز این خانم پنج تا دوست دختر جدی دیگه هم داشته که با همه هم ************ داشته .سه مورد ************ کامل(البته هر سه مورد خانم بودن از قبل و دختر نبودن) و ما بقی رابطه ی مقعدی
همه ی دوست دخترهاش هم بعد از دوستی و تموم شدن رابطه اگر نیاز جنسی داشتن زنگ میزدن بهش و ایشون هم پا میداده
یکیشون حدود دو سال بعد از تموم شدن دوستیش از آمریکا برگشته بوده ایران و شب آخر به همسرم زنگ میزنه که ببرتش فرودگاه ,میرن فرودگاه از پرواز جا میمونه و میره خونه ی همسرم و تا صبح ************ l(( بعد صبح میره دنبال بلیط و شب بعدش برمیگرده آمریکا
ببخشید نوشته هام خیلی درهمه .به شدت تحت فشارم وقتی در این مورد مینویسم و حرف میزنم و تمام مدت اشک میریزم
همه ی این ها در شرایطیه که من قبل از همسرم هیچ رابطه ای نداشتم.هیچی!
این جزییاتم قبل از نامزدی ب من نگفت –بعد عقد ک کنکاش کردم تو وسیله هاش مجبور شد بهم بگه
وقتی اومد خواستگاریم گفت بابت گذشته اش پشیمونه .توبه کرده و میخواد زندگی درست حسابی داشته باشه .گفت الان فهمیده که یه خونه ی گرم و آروم و یه دختر که عاشقشه می ارزه به هزار تا تو آغوش هرزه ها ارضا شدن و.....
من هم قبول کردم فکر نمیکردم با مرور زمان بیشتر شدن وابستگی و علاقه ام انقد گشدته برام آزار دهنده بشه
الان هر چند وقت یه بار سر اون مسائل دعوا راه میندازم
یک ثانیه فکر و خیالم آروم نیست
تا چند ساعت غیبش میزنه و میره دنبال کاراش یاد روابطش و... میفتم یاد اینکه با دخترای دیگه.....و گریه میکنم
آدم مخفی کاری هم هست-دروغ نمیگه ولی بعد از گفتن گذشته اش و دعواهای من الان دو بار پیش اومده که به من موضوعات مختلفیو نگفته و خودم فهمیدم
بعدش میگه میترسیدم بگم دعوا راه بندازی
البته فقط دوبارشو فهمیدم و مطمعنم موضوعات بیشتری هم بوده
مثلا همون دوران عقد یه بار زنگ زد گفت خواهرم گفته فلان دخترها از همسر فعلیت خیلی بهترن کاش اونارو میگرفتی و منم بهش گفتم خب دیر نشده برو بگیر و گفت برو بابا و خندید
بعد شبش بهش گفتم اگر من برات بهترینم چرا وقتی خواهرت گفته فلان دخترها نگفتی نه و گفتی عه مگه چ جورین؟؟؟ گفت همین جوری از رو کنجکاوی و بعدم کلی دعوام کرد که تو منظورت اینه که من هرزه ام و دارم بازیت میدم و....
این ماجرا گشذت تا سه روز بعدش بیرون قرار داشتیم.تو کافی شاپ رفت بیرون با تلفن حرف بزنه من اون یکی گوشیش که تلگرام روشه رو برداشتم چک کردم و رفتم تو چتش با خواهرش و دیدم بله چه خبره!!!!! خواهره براش عکس کلی دختر فرستاده بود ک اینا از خداشونه باتو ازدواج کنن و باهات باشن و اینم در مورد دونه دونه شون نظر داده بود بعد عکس خودشم داده بود به خواهرش بده به دخترای دوستش و.. ک نظرشونو بگن
اصلا دنیا رو سرم خراب شد
همون شب نامزدیمو به هم زدم و فرداش دادخواست دادم .سه روز بعد هم برای پیگیری طلاق اومدن با خانوادش ک تا دیدمش و دو کلمه حرف زدیم باز دلم نرم شد و گفت فقط از رو کنجکاوی بوده که نظر بقیه رو در مورد خودم بدونم و منم با اینکه میدونستم دروغ محضه الکی باور کردم l
بعد ازون کاری نکرد تا همین هفته گذشته یه دختری تو ادلیستش بود گفتم آنفرندش کن گفت نمیکنم گفتم چرا؟گفت طرفدار آهنگای مورد علاقه ی منه و پیجش جالبه
چند روز پیش یهو دیدم دختره یه آهنگیو شیر کرده و رو پیج همسرمم گذاشه و از همسرم تشکر کرده ک این آهنگو بهش پیشنهاد داده
بعد دعوامون شد گفتم باهاش چت کردی؟؟ گفت آره فقط دو تا لینک فرستادم .بعد چتو باز کردم دیدم دوتا لینک و چار پنج تا پی ام بوده در همون مورد .دختره قلب اینا هم برا همسرم گذاشته بود ک همسرم جواب نداده بود
بهش گفتم چرا بهم نگفتی ؟؟؟؟ تو ک گفتی همه چتا و همه چیو بهت میگم گفت میگفتم شر را مینداختی و خبری نبوده ک بگم و....
یه بار هم تو داشت سرم غر میزد که تو رابطه ی جنسی چرا کارهایی ک اون میخواد رو انجام نمیدم (من چون تجربه ی اولمه اصلا به اندازه ی همسرم مهارت ندارم و واقعا نمیتونم ) بعد من گفتم خب دارم سعی میکنم یاد بگیرم دیگه
گفت تو عاشفم نیستی دخترا وقتی عاشق میشن همه کاری برای عشقشون میکنن .من گفتم اونا ک میگی هرزه بودن ک ماهر بودن من اولین تجربه مه و نمیتونم مثله یه هرزه باشم
گفت ای حرفا همش مزخرفه مثلا فلان دوست دخترم به خاطر عشق ب من فلان کارو کرد یا فلان دوست دخترم فلان کارو کرد و..
ک وقتی گفت دنیا رو سرم خراب شد
بهش گفتم لیاقتت همون آشغالان ک همزمان و قبل تو با صد نفرن .داشتم میرفتم خونه بابام ک اومد التماس کرد گفت بمون و غلط کردم و شوخی بود حرفام و.....
خیلی زندگی سخت شده برام .همش استرس.همش ذهن خوانی ک الان تو فکرش ب چی فکر میکنه و.....
در ضمن همسرم با یه خانم متاهل که ساکن خارج از ایرانن هم قبلا دوست بوده و روزی چار پنج ساعت تلفنی حرف میزدن ک از همون شروع آشنایی مون رابطه شونو قطع کردن ولی اون خانم ول نمیکنه .گه گاهی یه کارای میکنه که زندگیمو به هم بریزه و شک بندازه تو دلم والانم یه هفتس هی میناله از دلتنگی و پیغام پسغام میفرسته و همسرمم به من میگه خیالت راحت محلش نمیذارم ولی دلم آَشوبه
چه خاکی تو سرم بریزمl((
ایشون وقتی اومدن خواستگاری فقط از این گفتند که دخترایی زیادی تو زندگیشون بوده و دیگه نمیخواد مثه سابق باشه و میخواد زندگی آرومی داشته باشه و....منم قبول کردم
یه مدت بعد نامزدیمون حدود دو هفته بعدش اون خانم متاهل ک خارج از ایرانن و دوست همسرم بودن (حدود چهار سال با همسرم دوست بودن ) از طریق یکی از دوستام کلی حرف در مورد گذشته ی همسرم به گوش من رسوندن که من به شدت به هم ریختم تا مرز تموم کردن نامزدی پیش رفتم که همسرم ناچار شد همه چی رو با جزییات بگه و توضیح بده که من آروم شم و گفت اصلا مایل نبودم در این مورد حرف بزنم ولی چاره ای برام نذاشتی
بعد یه مدت هم خیلی حساس شده بودم هی میرفتم تو شبکه های اجتماعی دنبال اسم و پروفایل دوست دخترای سابقش .تو صفحه فیس بوکش هی کامنت بازی های قدیمیش با دوست دخترای سابقشو میخوندم و هر دفعه دعوا را میفتاد و مجبور میشد توضیح بده البته دروغ خیـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ لی زیاد گفته در مورد گذشتش و جزییات روابطشو تقریبا همه رو دروغ گفته .اینکه در چه حد بوده و عاشقشون بوده و چند بار خیانت دیده بخشیده و همه چی
در مورد اون خانم مطلقهه به من گفت فقط یه پارتنر بوده ک تو پستاش تو فیس بوک دیدم هم خونه بودن و حتی ی بار علنا خیانتشو دیده ولی خانمه گریه کرده گفته تو نبودی و نیاز داشتم و اینم بهش حق داده و مونده و این خیانت چند بار دیگه تکرار شده تا جدا شدن در صورتی که همسرم ب من گفت ی بار متوجه خیانتش شدم تموم کردیم تا زمانی ک بهم زنگ زد و برای ************ رفتم پیشش
اونم قبلا به من گفت ساعت یازده شب بهم زنگ زده گفته تنهام بیام منم رفتم و ************ کردیم و من خوابیدم و اون تا صبح بوسیدتم بعد من صبح بیدار شدم بوسیدمش و رفتم !ولی این بار که داشت میگفت میگفت نمیخواستم برم دوستم گیر داد که برو حیفه و رفتم و دعوا کردیم و اومدم !
حالم داره از زندگیم به هم میخوره
تروخدا یکی به دادم برسه
چند وقت پیش بهش گفتم تو انقد رذل و پستی که من حتی میترسم باردار شم و ب خاطر شرایط حاملگیم یهو یکی از قبلیا زنگ بزنن بگن بیا و بری برای ************! سرم کلی داد زد گفت اون موقع من تعهد نداشتم و تنها بودم و بس کن و.......
تروخدا یکی کمکم کنه زندگی برام جهنم شده
راستی عکس و فیلم دخترای قبلی رو هنوز داره .به من نمیگه فقط ولی مطمعنم داره .دو تاشون موقع ************ از ************شون فیلم هم گرفتن که همونام هنور داره .عکسای سکشون و... رو داره و وقتی میگم پاک کن میگه نمیکنم بحث نکن خودتو خسته نکن
کاش بمیرم .آخه این چه خریتی بود کردم