نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: فرار از زندگی

2011
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    862
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    Lightbulb فرار از زندگی

    سلام ،من 26 ساله هستم و 1سال هست که با نارضایتی ازدواج کردم، با شوهرم از قبل آشنا بودم اما نمیخواستم باهاش ازدواج کنم ،اون خیلی هوامو داشت همیشه ،اما من بعنوان کسی که برای ازدواج دوسش داشته باشم،قبولش نداشتم و میدونست به شخص دیگه ای علاقه پیدا کردم و اون میخواست بیاد خواستگاریم و دوستم داشت، ولی شوهرم با گریه های شدید و حرف از خودکشی و وعده ی اینکه حتی دلم رو هم بعد از ازدواج درست میکنه منو مجاب به پذیرش ازدواج با خودش کرد ، اما چون 1 سال کوچکتر از من هست انگار عقلش به خیلی چیزها نمیرسه ، بعد از عقد برای هر کاری حتی بیرون رفتن باید با خانوادش هماهنگ میکرد و همیشه از پدرش میترسید و مادرش رو بشدت دوست داشت و من هیچ جا در کنارش نبودم و اگر هم تفریح یا مهمانی میرفتم با خانوادش بودم و شوهرم مراقب خونه و مغازه پدرش میموند وهیچ جایگاه و احترامی در خانواده خودش نداشت،همه اینها و فکر و شکش به اینکه من هنوز اون شخص رو دوست دارم وبهش فکر میکنم ،باعث شد بیشتر عشق قبل از ازدواجم توی ذهن و وجودم بیاد و بهش زنگ بزنم برای دردودل کردن و آرامش گرفتن. شوهرم خیلی سریع متوجه صحبتهای من شد و دستش به طرفم دراز شد ، من که حتی 1 بار پدرم هم بهم بی احترامی نکرده بود و در بین خانواده ام مورد احترام همه بودم،با این کارش ورفتارهای خانوادش واینکه هیچکدوم از وعده های قبل از ازدواجش رو عملی نکرد ، کاملأ دلسرد شدم و حتی1 بار اقدام به خودکشی کردم ، الان نزدیکه 9 ماه هست که رابطه ام باهاش مثل یه خواهر هست البته با بحث ودعوای همیشگی ، و دوست دارم ازش جدا شم حتی اگه به عشق قبلیم هم نرسم، اما شوهرم حاضر به جدایی نیست.من دانشجوی ارشد حسابداری هستم و این مسائل ومشکلات روی درسم هم داره تأثیر میذاره ، راهنماییم کنید لطفأ
    ویرایش توسط راز : 11-22-2013 در ساعت 05:15 PM

  2. کاربران زیر از راز بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    865
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از زندگی

    به نظر من ازدواج شما پایه اش اشتباه بوده. با یک مشاور مشورت کنید. اگر قصد جدایی دارید، دادخواستتون رو به دادگاه بدید. همسرتون هم مجبور میشه به جدایی

  4. کاربران زیر از dadr بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    862
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از زندگی

    متأسفانه پدرم مخالف شدید طلاق در هر خانواده و به هر علتی هست . و شوهرم هم باز در مقابل جدایی گریه و احساس ناراحتی شدید میکنه و همه رو درگیر احساسات میکنه.

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    862
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از زندگی

    لطفأ جوابم رو بدید، مشکل من خیییییییلی جدی هست

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فرار از زندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط راز نمایش پست ها
    سلام ،من 26 ساله هستم و 1سال هست که با نارضایتی ازدواج کردم، با شوهرم از قبل آشنا بودم اما نمیخواستم باهاش ازدواج کنم ،اون خیلی هوامو داشت همیشه ،اما من بعنوان کسی که برای ازدواج دوسش داشته باشم،قبولش نداشتم و میدونست به شخص دیگه ای علاقه پیدا کردم و اون میخواست بیاد خواستگاریم و دوستم داشت، ولی شوهرم با گریه های شدید و حرف از خودکشی و وعده ی اینکه حتی دلم رو هم بعد از ازدواج درست میکنه منو مجاب به پذیرش ازدواج با خودش کرد ، اما چون 1 سال کوچکتر از من هست انگار عقلش به خیلی چیزها نمیرسه ، بعد از عقد برای هر کاری حتی بیرون رفتن باید با خانوادش هماهنگ میکرد و همیشه از پدرش میترسید و مادرش رو بشدت دوست داشت و من هیچ جا در کنارش نبودم و اگر هم تفریح یا مهمانی میرفتم با خانوادش بودم و شوهرم مراقب خونه و مغازه پدرش میموند وهیچ جایگاه و احترامی در خانواده خودش نداشت،همه اینها و فکر و شکش به اینکه من هنوز اون شخص رو دوست دارم وبهش فکر میکنم ،باعث شد بیشتر عشق قبل از ازدواجم توی ذهن و وجودم بیاد و بهش زنگ بزنم برای دردودل کردن و آرامش گرفتن. شوهرم خیلی سریع متوجه صحبتهای من شد و دستش به طرفم دراز شد ، من که حتی 1 بار پدرم هم بهم بی احترامی نکرده بود و در بین خانواده ام مورد احترام همه بودم،با این کارش ورفتارهای خانوادش واینکه هیچکدوم از وعده های قبل از ازدواجش رو عملی نکرد ، کاملأ دلسرد شدم و حتی1 بار اقدام به خودکشی کردم ، الان نزدیکه 9 ماه هست که رابطه ام باهاش مثل یه خواهر هست البته با بحث ودعوای همیشگی ، و دوست دارم ازش جدا شم حتی اگه به عشق قبلیم هم نرسم، اما شوهرم حاضر به جدایی نیست.من دانشجوی ارشد حسابداری هستم و این مسائل ومشکلات روی درسم هم داره تأثیر میذاره ، راهنماییم کنید لطفأ
    سلام
    به مشاور خوش آمدید
    ممنون میشم برای اینکه بتونیم بهتر راهنمایی تون کنیم به این سؤالات پاسخ بدید:

    همسرتون شغلشون چیه؟
    شما در کنار درس، کار هم میکنید و شغلتون؟
    نحوه ی آشناییتون به چه صورت بود؟ یعنی قبل از ازدواج با هم دوست بودید؟ و همچنین با اون آقا چطور؟
    و میزان رضایت خانواده ها از این وصلت در همان اوایل زندگیتون چطور بود؟
    غیر از این چند ماه اخیر از روابط جنسی تون راضی بودید؟ (یعنی مثلا همان ابتدای زندگیتون)
    قبل از اینکه از ارتباط شما با اون آقا مطلع بشه رابطه ش با شما خوب بود یا بد بود و فقط دست بزن رو نداشت که بعدش اضافه شد؟

    و در نهایت اینکه تا چه میزان صحبتهای یک مشاور رو قبول دارید؟ و چقدر احتمال میدید بهش عمل کنید؟!
    با تشکر

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    862
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از زندگی

    با سلام و عرض ادب خدمت مشاور گرامی؛
    شوهرم دانشجوی رشته ساختمان در مقطع کاردانیه و درحال حاضر مسئول پخش مواد غذاییه ومن به کاری مشغول نیستم ،البته پیشنهاد تدریس 1 واحد دانشگاهی بهم شد اما به دلیل مشکلاتم و روحیه ی نامناسبم ،رد کردم . و حتی به فکره انصراف از ارشد هم بودم ولی دلم برای زحمتهایی که کشیدم تا در مقطع کاردانی و کارشناسی رتبه الف دانشگاه بشم تا به اینجا برسم،سوخت و انصراف ندادم .
    با شوهرم 8 سال پیش آشنا شدم،از طریق دوسته مشرک اما قصد از صحبت فقط کمک روحی بود چون شوهرم از جانب پدرش خیلی اذیت میشد و همیشه گله داشت و من اون زمان تازه از اولین دوسته پسرم جدا شده بودم البته رابطه چندانی با اون پسر نداشتم و بیشتر تلفنی بود . صحبت های من و شوهرم فقط احوالپرسی و دلداری به هم بود و تلفنی بود اما متوجه شدم شوهرم خیلی زود بهم وابسته شده و هردفعه به هر شکل که خواستم ازش جدا شم منو درگیر احساسات و عذاب وجدان میکرد ومانع میشد . چون شوهرم 1سال از من کوچکتر بود و از لحاظ ظاهر هم با من متناسب نبود نمیتونستم بپذیرمش مثلأ وزنش بیشتر از 2 برابر وزن من بود .
    7 ماه قبل از ازدواجم با اون آقا آشنا شدم وبهش علاقه شدیدی پیدا کردم چون خیلی به من و افکار و روحیاتم نزدیک بود . قراره خواستگاری رو باهام گذاشت ، اما شوهرم متوجه شد که قراره اون آقا بیاد خواستگاریم منو باز تحت فشار گذاشت و هرجا حس میکرد که گریه هاش برای من بی اثر هست با خواهر و مادرم صحبت میکرد و گریه میکرد و خواهرم بهم میگفت اگه با کس دیگه ازدواج کنم اون حتمأ خودشو میکشه من هم بعدش به ناچار به اون آقا جوابه منفی دادم وبه شوهرم گفتم که قبوله اما دلم رو سره زندگیش نمیبرم و گفتم که باعث شده برخلاف میل باطنیم به کسی که دوستش داشتم ،نه بگم. قبول کرد و گفت درستش میکنم و فقط باشم و تنهاش نذارم.
    پدرش راضی نبود بخاطره بعضی مسائل مربوط به خانواده ام و بخاطره همین سره کارهای مربوط به عقد خیلی باعثه ناراحتیم شد ، خواهرش 2سال هست که طلاق گرفته و 1 سال از من بزرگتره ، ایشون هم با حرفاش خیلی باعثه ناراحتیم شد .
    نه لذتی از روابط جنسی نمیبردم و حتی گاهی بعدش آروم گریه میکردم که شوهرم متوجه نشه .چون اوایل فکر میکردم دیگه چاره ای ندارم ،درسته که دوستش ندارم اما مجبورم دیگه تن به خواسته هاش وادامه زندگی باهاش بدم. اما اون دیگه توجه چندانی به من نداشت و اگر اعتراض میکردم و میگفتم که برام وقت نمیذاره و همش درگیره کارای خودش و خانوادشه ، میگفت دارم بهونه الکی میگیرم و من که ناراحت میشدم میگفت حتمأ دلم برای اون آقا تنگ شده!
    جناب مشاور ،من بامیل خودم در سایت شما عوض شدم و درخواست کمک کردم ، من برای بدست آوردن آرامشم و پیدا کردن راه درست زندگیم از شما کمک و راهنمایی میخوام . حس میکنم تمام رویاهام و حتی هدفهام از بین رفتن .
    ویرایش توسط راز : 11-29-2013 در ساعت 10:31 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد