نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: ترس از بیهوشی

949
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26665
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    2
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    ترس از بیهوشی

    سلام دوستان ........ من دیروز قرار بود که عمل زیبایی را انجام بدهم و با این که تمام کارهاشو انجام دادم و فقط مانده بود که عمل بشوم هنگام ورود به اتاق عمل ترس عجیبی گرفتم و باید بگم قبل از ورود به اتاق عمل هم استرس شدیدی داشتم با این که برستارها و متخصص بیهوشی با من صحبت کردند و امید می دادند اما باز حاضر نشدم روی تخت دراز بکشم و بیهوش بشم از خود عمل ترس نداشتم بیشتر به خاطر بیهوشی می ترسیدم و این که به هوش اومدم تو چه وضعیتی باشم منو می ترسوند خیلی دو دل بودم تا این که دکتر معالجه ام عما را کنسل کرد و گفت که فکرهامو بکنم مجدد وقت عمل بگیرم تا عمل بشم و اگر نخواستم کلا کنسل بشه دوستان من خیلی دوست دارم این عمل را انجام بدهم و یجورایی ضروریه واسم........ ولی این ترس از بیهوشی ولم نمی کرد و نمی تونستم رو تخت دراز بکشم با این که آبرو ام رفته بود و برستارها نگاه معنی داری بهم داشتن و از خجالت داشتم آب می شدم میخوام این سری که وقت عمل گرفتم دیگه هیچ استرسی برای بیهوشی نداشته باشم میشه راهنمایی ام کنین که با ترس از بیهوشی کنار بیام و بدون استرسی عمل ام انجام بشه؟؟؟؟؟؟؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ترس از بیهوشی

    من تاحالا 3 بار عمل انجام دادم

    2 بار کیست یه بار دست هر سه تاشم بیهوشی داشت اصلا ترسی نداره

    یه ماسک میزاره در دماغت 2.3 بعدش خوابت میبره ..

    حالت جالبش اینه وقتی به هوش میای فک میکنی 5.6 دقیقه گذشته و وقتی میفهمی عملت تموم شده و صحیح و سالمی یه حس خوبی بهت دست میده

  3. 4 کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : ترس از بیهوشی

    اصلا متوجه نمیشی .
    بارها شده از شدت خواب نفهمی چطور خوابیدی ؟
    احساس میکنی پلکت سنگین شده و خوابیدی .بعد هم که بیدار میشی همه چی تموم شده .
    اگر مشکل قلبی وتنفسی نداری اصلا مشکلی پیش نمیاد .
    حتما بینیتون رو میخواهید عمل کنید .؟
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  5. 3 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : ترس از بیهوشی

    دوست عزیز من تاحالا عمل نداشتم که بخوام از تجربم بگم ولی به کادر پزشکی اطمینان کنید .

    با خودتون بگید اونا کارشونو خوب بلدن پس ترس بی معنیه .

    به حالاته خودتون حین بیهوشی فکر نکنید ، به بعد عملو بیهوشی فکر نکنید ، به کاری که میخوان بکنن فکر نکنید ، به فعل و انفعالاتی که تو بدنتون صورت میگیره فکر نکنید ... تا به راحتی بگذره .

    با خودتون بگید اینهمه آدم عمل میکننو خداروشکر مشکلی پیش نمیاد ... شما هم مثل اونها .

    من فکر میکنم شما خیلی تا عمق قضیه رو دارید تو ذهنتون کنکاش میکنید واسه همینه ترس ورتون داشته .

    به قول دوستان چیزی متوجه نمیشید .

    اگه خیلی استرس و دلشوره دارید مدام زیر لب صلوات بفرستید آرومتون میکنه .
    ویرایش توسط love : 02-19-2016 در ساعت 02:23 PM

  7. کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ترس از بیهوشی

    دوست عزیز من درکت میکنم.
    چند ماه قبل که میخواستم برای اولین بار برم دندونپزشکی، برای یه پر کردن ساده، اونقدر میترسیدم و عصبی شده بودم که از یک هفته قبل شبها نمیتونستم خوب بخوابم و کابوس میدیدم.
    وقتی هم با استرس روی صندلی خوابیدم و دندونم رو سر کردن، از وحشت فشارم افتاد و بعد از اتمام کار کلی بالا اوردم و لرز کردم.
    تازه وضع بدتر هم شد چون اون روز بهم گفتن یکی از دندونام عصب کشی میخواد و باید زودتر اقدام کنم.
    اون یک ماهی که تو صف انتظار بودم اونقدر عصبی و مضطرب شده بودم که حد نداشت. همش میگفتم پر کردن به اون سادگی حالمو بد کرد وای به حال این یکی که همه میگن سخت و دردناکه.
    مدام مقاله راجع به جزییات این عمل میخوندم و بدتر نگران میشدم. روزی هم که رفتم همش با بیماران دیگه حرف میزدم و از تجربه شون در این رابطه میپرسیدم که ترسم بریزه اما فایده نداشت. اما برحسب اتفاق نوبت اون روز کنسل شد و افتاد هفته بعدش و من برگشتم خونه. هم خوشحال بودم که فعلا راحتم، هم نگران بودم که باید این اضطراب رو تا هفته دیگه تحمل کنم.
    تا اینکه یه مطلب به ظاهر ساده تو نت خوندم.
    نوشته بود حتی اگه ماهها تو صف انتظار پزشک بودین ولی روز موعود از نظر روحی امادگی نداشتین، باید نوبتتون رو عقب بندازین حتی برای یک هفته. چون بدنتون راحتتر میتونه با استرس مقابله کنه و تو این فرجه بهتر با مساله کنار میاد.

    راستش وقتی این مطلب رو خوندم با خودم گفتم امکان نداره من وقتی رو که با زحمت گرفتم کنسل کنم چون به نظرم بی فایده س. اما وقتی اتفاقی وقتم یک هفته عقب افتاد، واقعا حالم بهتر شد. دیگه اون استرس وحشتناک رو نداشتم. خیلی اروم شده بودم. تصمیم گرفتم به هیچ وجه تو نت دنبال مطالب و تصاویر این عمل نباشم تا فکرم اروم بشه.
    و البته هفته بعد پزشکم رو عوض کردم که واقعا تاثیر داشت.
    به جای رفتن به اون کلینیک معروف اما شلوغ که باعث میشد استرس پزشک و بیماران بهم منتقل بشه، رفتم یه کلینیک کوچیک با دکتری خوش اخلاق.
    هفته بعد که رفتم اونقدر ارامش داشتم که حد نداشت. براحتی عصب کشی کردم و اصلا اذیت نشدم. تازه برای روزهای دیگه هم برای ترمیم باقی دندونام وقت گرفتم و کاملا راضی بودم و ترسم هم ریخت.

    شمام به خودتون فرصت بدین. بذارین از نظر روحی اروم بشین بعد اقدام کنین
    حتی اگه فکر میکنین دکترتون علیرغم مهارت در کارش، نمیتونه با شما همراهی کنه تا به ارامش برسین، عوضش کنین.
    به جای فکر کردن به روز عمل و جزییات اتفاقاتی که براتون میفته، به این فکر کنین که سال دیگه این موقع عملتون یک ساله که تموم شده و حتی ممکنه یادتون نیاد چیا بهتون گذشته.

    یه چیز دیگه هم که بهم خیلی کمک کرد، ذکر گفتن بود. تو دلم صلوات میفرستادم و خیلی ارومم میکرد.

    شما که اتفاقا کارتون راحت تره چون بیهوشین و اصلا متوجه چیزی نمیشین. وقتی هم به هوش بیاین واقعا فکر میکنین 5 دقیقه از خوابتون گذشته چون من هم تجربه بیهوشی داشتم.

    پس به خدا توکل کنین و نگران نباشین.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد