دوستان خودتونو کنترل کنین
به قول یکی از کاربرای انجمن
زن باید حیا داشته باشه هر حرفیو نزنه
ماشاالله اسپم دونی...
حداقل توی یه تاپیک جدی انقدر اسپم ندین... همین میشه یکی میاد میگه اینجا انجمن مشاوره نیست و کسی جدی نمیگیره مشکلات کابرها رو... یک صفحه و نیم کامل خوش و بش و اسپم توی تاپیک این بنده خدا... ماشاالله واقعا...
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
امید خودش همه حرفی میزنه بعد امر به معروف نهی از منکر میکنه
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
نمی دونم چی کار کنم
پریشب برادرم زنگ زد بهم گفت حالم خوب نیست اگه برم خونه مامان ناراحت می شه اکانش هست بیام خونه شما منم گفتم بیا ، به همسرم گفتم اونم قبل از اینکه من برسم خونه وسایلش رو برداشت رفت خونه مامانش به منم اس ام اس داد که بهتره من نیام خونه تو با داداشت راحت باش ، منم هرچی زنگ زدم بهش جوابمو نداد داشتم غذا درست می کردم که پدر همسرم اومد خونه مون گفت چی شده منم گفتم اینجوریه گفت خوب باید با برادرت صحبت کنی که نیاد خونه تون وقتی می بینی همسرت دوست نداره با کسی رفت و آمد داشته باشه گفتم اون دوست نداره من چی من کجای این زندگی ام دوست داشتن من مهم نیست اونم گفت چرا ولی تو صبوری باید قوی باشی سعی کن کم نیاری و از این حرفا
بغض داشت خفه ام می کرد ، بعد از اینکه رفت خونه شون زنگ زد به من گفت بیا شام خونه ما منم رفتم اونجا کلی به همسرم خواهش کردم که بیاد بریم خونه اومد ولی با قیافه ای که گرفته بود ...
دیشبم که از سرکار اومد کلی داد و بیداد کرد که چرا داداشت دوباره اومد خونه ما اگه یه بار دیگه بیاد طور دیگه ای برخورد می کنم
از علاقه ام به همسرم داره هر روز کم می شه
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
چه پدرشوهر بی فکری بجای اینکه با پسرش صحبت کنه تورو نصیحت کرده.
عریزم تو چرا خواهش کردی که برگرده خونه
همین خواهشات باعث میشه فکر کنه که کار خودش درسته و تو اشتباه کردی
یه مدت اصلا تحویلش نگیر خودش میاد طرفت و مشکلشو میگه
نه دیگه طلاق اخرین راه هستش....حالا نمیدونم فرزند هم دارید یا نه ولی اگه ندارید بهاره فعلا به فکر بچه نباشید.از مشاوره حضوری کمک بگرید .
نمی دونم اگه حستون بهش بگید وضعیت چجوری میشه، بهش بگی با این رفتارات ازن سرد میشم ،ممکنه احساس خطر کنه و کوتاه بیاد و ممکنه خودش هم وضع بدتر کنه....
ببین بدون اینکه از شوهرت خواهش کنی برگرده خونه یا هی اصرار کنی دلیل این کارش چیه (چون واقعا خیلی صبوری کردی بنظر من دیگه بسه )
به زندگی روزمرت برس دیگه هیچوقت دلیل کارشو نپرس چون عین بچه ها داره لجبازی میکنه
یه خرده جدی تر رفتار کن اما بدون قهر و دعوا
تو کار اشتباهی نمیکنی که بخوای معذرت خواهی کنی یا توضیح اضافه بهش بدی.
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
اصلا دلم نمیخواست تین حرفو بزنم ..ولی اسکال نداره گاهی یه حرف تلخ از هزار تا حرب شیرینم موثر تره ...بقول معروف دوست انست که ....
یه نگاهی به نظراتم بنداز ببین چی گفتم بهت !
دیدی که همسرت تغییر نمیوکنه و حتی و ممکنه زندگی خودتم تحت الشعاع قرار بگیره ؟!
دیدی اگر اون راهکاری که من گفته بودمو انجان میدادی و ناراحت نمیشدی از حرفم ؛دیگه کار به اونجا نمیکشید که خانوادا همسدت هم از احساس شوهرت به خانوادت با خبر بشن و مسیله از خونتون بیرون بره !!!
نمیدونم هر کس شرایط زندگی خودشو بهتر میدونه ..شاید حق با شما باشه امیدوارم موفق باشید با هر راهکاری .
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
خب عزیزم نکته همینجاست دیگه
همسرتون با اندکی زرنگی فهمیده که شما حاضری بخاطر برادرت از زندگی خودت بگزری !!!!همین!!!!
نه با برادرتون لجه و نه از احساسش به شما کم شده ..فقط چون اوتیل ازدواجین شما رو مورد ازمون و خطا قرار میده تا ببینه چقدر براتون مهمه ...شما هر چقدر هم خودتونو کوچیک کنین برین دنبالش یا نارشو بکشین ؛اون روش ازمونشو انتخاب کرده و کوتاه هم نمیاد ..مگر این وسط یه اتفتقایی بیفته که کوتاه بیاد .
با این حال همونطور که گفتم هم کارش و هم رفتارش اشتباست ولی وجود داره و نمیشه ازش گذشت .
ضمنا لازم نبود که شما به برادرتون بی احترامی کنین ..یبارم شما باهاش دردودل کنین و قضیتون رو بگین ...باورکنین فهیم تر از این حرفاست که یا ناراحت بشه و یا بخواد زندگی شمام مثل زندگی خودش بشه ...همونقدر که شما دوسش دارین اونم دوستون داره و هیچوقت ازتون ناراحت نمیشه و دلش نمیشکنه ..براشدردو دل کنین.
ببین قرار نیست تو چشاش نگاه کنی و بگی شوهرم گفته دیگه خونمون نیا و ....
اتفاقا باید خیلی مراقب باشی که وجهه همسرت خراب نشه .
براش دردودل وار ،بگو همسرم مدتیه کلافست ..سر کارش درگیری داره و خیلی بهانه گیر شده ..چند باری هم سرمسایل مالی و ..باهم بحثمون شده .و چون من نتونستم تحمل کنم و باهاش بحث کردم گفته که تو غصه زندگی داداشتو میخوری فقط و ...
اون فکر میکنه که من تو رو بیشتر از اون دوست دارم وقتی هم میای اینجا بیشتر گیر میده بمن ..نمیدونم چجور بهش بفهمونم که چقدر دوسش دارم ..ولی بخاطر کلافگی های کاری ؛سر من و حساسیتم نسبت به تو خالی میکنه ...به نظرم اگر میشخه مدتی از زندگیتو اینا اصلا پیشش نگو ..اصلا اگر خودم دلتنگت نمیشدم ها میگفتم فعلا نیای خونمون تا ببینم چه بهانه ای داره ...ولی مهم نیست حرفاش ...فقط نمیخوام اتو بدم دستش .....
مطمین باش تا همینجاش رو بگی خودش تا اخرش رو میخونه و لازمم نیست که بگی نیاو ...
خودش متاهله و تو شرایط سختی هم قرار داره .
حالا دیدی گفتنش چقدر راحته !!!
ولی هجب داستان سرایی کردما
سخته حالا ؟؟؟
در مورد مشکلتون اول باید حرف بزنید با ایشون ولی تو یه زمان و مکان درست
وقتی دیدین که حالش خوبه و غذاشو خورده کم خوابی هم نداره یعنی تو بهترین حالتش باهاش حرف بزنید
تا بتونه درست و مطقی فکر کنه
بهش بگین و یاداوری کنید که ایشون برادرتونه عمری باهم زندگی کردین ادم نمیتونه به برادری که این همه خوبی دیده ازش رو برگردونه
این به غیر انسانیت و اخلاقه حالا که یه مشکلی پیش اومده براش ما بیایم تنهاش بزاریم
بهش بگین که اگه خود تو بودی و خواهر و برادر یا پدرت و مادرت بودن میتونستی قبول کنی که کمکشون نکنی
اگه من به خاطر اومدن اونا ناراحت میشدم و کارایی که تو میکردی میکردم تو چه حسی داشتی
بهش بگو اگه دوست نداری برادرم بیاد خونه مون عیبی نداره من میرم و بیرون میبینمش ولی با اجازه تو
قشنگ یه بار بری بیرون با برادرت حرف بزنی خودش نمیتونه تحمل کنه میگه بیاین خونه
ببین شما نباید نقش یه مادر داشته باشی براشون اون بچه نیست که شما نازش رو بکشین
مثل این میمونه که بچه عادت کرده وقتی چیزی میخواد گریه میکنه چون میدونه نمیتونه تحمل کنند گریش رو و مجبورند اونو بدند بهش
به خاطر همین باید یکی دوبار بیتفاوت بشی به رفتارایی که از خودش نشون میده(ولی قهر نکن)
بفهمه که این کاری که میکنه درست نیست
ویرایش توسط khoshans : 03-08-2016 در ساعت 12:53 AM
من به شوهرت حق میدم ک از این کار خسته بشه
اون حق داره ک تو خونه خودش آرامش داشته باشه و بخواد کنار همسرش شاد باشه
چرا باید برادرت وقتی اختلاف داره بیاد پیش شما و شما را درگیر کنه
مطمینا دلشکستگی و غصه برادرت تو روحیه شما هم اثر میزاره و این تاثیر رو همسرتون هم هست
برادر شما خودش باید از پس مشکل خودش بربیاد شما خواهری حاضری گذشت کنی اما همسر شما چرا باید آرامش خودش را نابود کنه
هرآدمی تو زندگیش سختی و مشکلی داره و ظرفیت خودش را داره
همسر شما وقتی ازدواج کرد برای آرامش و تشکیل ی خانواده خوب بود اون مثه همه مردها دوست داره با فشار و سختی کار ک روشه وقتی میاد خونه به آرامش برسه نه اینکه وقتی میاد خونه نه تنها خستگیش درنره بلکه بادیدن ناراحتی برادرت ک تاثیرش تو روحیه شماس خستگیش و فشارش چندین برابر بشه
خانه کانون آرامشه و برادر شما داره این کانون را برای همسرتون نابود میکنه
هرکسی ظرفیتی داره .
فرض کن خواهر اون همین رفتار را داشته باشه و وقتی با همسرش مشکل داره مدام مزاحمتون بشه و غمش را بیاره پیش شوهرتون و شوهر شما هم بنا برحس برادرانه با غم خواهرش روحیه اش غمگین میشه و این غم به زندگی شما وارد میشه آیا شما تحمل میکنین.
عزیزم درکمال ادب و احترام به برادرت بگو فک میکنم توجهم به همسرم کم شده و باید بیشتر به زندگیم برسم همسرم دوست داره بعد از خستگی کار بیاد کنار من و به آرامش برسه و این من هستم ک میتونم با لبخند و محبت اونو آرام کنم تا همسرم به غیر من متوسل نشه و زندگیم خراب نشه اما جون تو برام خیلی عزیزی وقتی میای اینجا و غمت را میبینم خیلی تو روحیه ام تاثیر داره و اعصابم خورد میشه و نمیتونم به شوهرم برسم.
من به شوهرت اصلا حق نمیدم خیییییلی غیر منطقی رفتار میکنه و فکر نکنم این اخلاقش درست بشه چون شما از اول نازشو کشیدی و اونم عادت کرده...
بخاطر اینکه زندگیت خراب نشه و همچنین دل برادرتو نشکنی یه روز که خواست بیاد خونتون بیرون باهاش قرار بذار بعداز اینکه درد دل کرد بهش بگو همه یجور مشکل دارن بگو شوهر تو هم اخلاقش بده وقتی میای خونمون عین بچه ها قهر میکنه
من مطمئنم برادرتونم مثل شما ادم عاقلی هستن و حتما مراعات حالتونو میکنه ...
دوست عزیز شما مشکل برادر این خانمو خوندی
مشکلش خییییلی سخته برادرش داره داغون میشه حالش خوب نیس مادرشم خوب نیس فقط میتونه حرفاشو به این خواهرش بزنه
بحث قهر کردن از زنش نیس که شما این حرفو میزنی
هرکی ازدواج کرد باید قید خونوادشو بزنه ؟؟؟
پس احترام چی میشه دوستی چی میشه برادر و خواهر که از هم خون هم هستن چی میشن ...
هرروز که نمیره خونشون
هر چن وقت یه بار میره
وقتی کسی قبول میکنه ک ازدواج کنه ینی دیگه متعلق به همسرش هست و اولویت اول اونه
همسر ایشون احساس نارضایتی کردن ک کاملا حق دارن چون همسرشه و این حق دوطرفه اس
گفتم ک فقط کافیه آدمها خودشون را جای طرف مقابل بزارن
آیا همین رفتار از جانب خواهر همسرشون بود ایشونم هم اعتراض میکردن؟! اگه حواب مثبته پس حق با همسرشه اما اگه نه فقط ی بلر پیش اومد حق باهمسرشون نیس.
عشقولی من از تو سوال دارم .
اگه دور از جون مامانت بد احوال باشه که ناراحتی براش خوب نیست
داداشت هم غیر تو کسیو نداشته باشه زندگیش هم داره نابود میشه خدایش کاری براش نمیکنی
شاید از نظر قانونی باید اول فکر شوهرت باشی
ولی از نظر انسانی هیچ جای دنیا. قبول نمیکنه!
واقعا انسانی نیست داداشت داره نابود میشه مادرت از جریان داداشت بفهمه حالش بد میشه ولی هیچ کاری نکنی چون قانونن همسر مهم تره. اصلا دلت میاد ولش کنی به حال خودش
همسر ایشون باید خودش رو قرار بده جای هستی خانم که اگر خواهر خودش یا برادرش این اتفاق میافتاد هستی باید این بساط هارو راه بندازه ؟؟
ویرایش توسط پریماه. : 03-08-2016 در ساعت 08:03 AM
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
مشکل اینجاست که مرغش یه پا داره ، اگه بگم می خوام برم پیش برادرم اجازه نمیده
چند شب پیش از سرکار اومده بود رفته بود خونه مامانشینا ( خونه شون با خونه ما یه در فاصله داره ) رسیدم خونه بهش زنگ زدم گفتم من رسیدم توام بیا خونه ،بعد از یه ساعت اومده خونه می گم عشقم چرا دیر اومدی دلم واست تنگ شد می گه زنگ می زدی داداشت میومد پیشت !!!!!
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
داداش من فقط چهاربار تا الان اومده خونه ما
خسته شدن داره؟!!!!!
من از خدامه یکی بیاد خونه مون چه از خانواده خودش چه از خانواده من چون معمولا" وقتی کسی خونه مون نیست همسرم فقط سرش به تبلتش گرمه و داره بازی می کنه یه وقتایی انقدر احساس تنهایی می کنم که دوست دارم بزنم بیرون از خونه صدبارم باهاش حرف زدم نیازامو بهش گفتم ولی فایده نداشته و نداره شاید روز اول خوب باشه ولی از روز دوم ریست فکتوری می شه ، می شه مثل قبل حداقل وقتی یکی بیاد خونه مون حوصله من سر نمیره
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
من کمبودی واسه همسرم نمیذارم
به خانواده اش احترام می ذارم
اونارو مثل خانواده خودم می دونم
هر مشکلی ام براشون پیش بیاد مطمئنا" تا جایی که بتوونم کمکشون می کنم
به هیچ وجه هم نمی توونم رفتار همسرم رو درک کنم
چه خودم رو جای اون بذارم چه نذارم
آره اولویت همسر منه غیر از اینم نیست ولی نمی توونم به خاطر همسرم شاهد ناراحتی خانواده ام باشم
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
خوب شما چرا پيش يه مشاوره نميري؟!
اينجا هر كسي بر اساس نظرات خودش شما رو راهنمايي ميكنه نه اصولي كه بايد طبقش عمل كرد
شايدم حرفاشون درست باشه
ولي من احساس ميكنم اينجوري بهتره
من فك ميكنم ميكنم حتي به برادرتون هم همين توصيه رو كنيد
با اومدن به خونه ي شما و درد و دل كردن هم كه كاري از پيش نميره
با لجبازي و به كرسي نشوندن حرف كه مساله اي رو حل نميكنه !!!
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
سایه هستی جان به ما که کاملا ثابت شد برای تو ؛زندگی داداشت مهمتر از زندگی خودته ؟اونوقت به همسرت ثابت نشه ؟!!!
اینطور نیست بچه ها ؟؟؟؟
اون انسانیت رو فقط برای داداشت قایل میشی ایا ؟
همسرت هم الان ناراحته ها ؟زندگیش به مشکل برخورده ها ؟کمکش نمیکنی ؟
گلم وقتی شوهرش اجازه نده نباید بیاد خونه اش
اگه این اتفاق بیفته من میرم خونشون یا بیرون تا روحیه اش را عوض کنم چون حق ندارم سختی و غم برادرم را به خونه ام بیارم
هرآدمی تو زندگی سختی داره الان اونقدر زندگی سخت شده ک آدم طاقت مشکلات خودش را نداره چه برسه بقیه
درسته ک اون خواهرشه اما همسر ایشون حس دلبستگی به برادرخانمش نداره ک بخواد طاقت بیاره
پ از اول هم باهم اختلاف داشتین و مشکل همسرتون چیز دیگه ای هست
شما باید الان به فکر زندگی خودت باشی و ببینی همسرت چشه و مشکل را حل کنی
کسی ک خودش تو زندگیش مشکل نداره نمیتونهدزندگی کس دیگه ای را درست کنه چون مشکل زندگی خودش را بیخیال میشه و ی وقت به فکرش میفته ک دیگه کاری نمیشه کرد
بهتره قبل از اینکه به فکر برادرتون باشین به فکر خودتون باشین
باید برین مشاوره حضوری به همراه همسرتون
به فکر زندگی خودتون باشین
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
مشکل برادرم رو نه من می توونم حل کنم و نه کس دیگه ای
هم صحبت و سنگ صبور بودن کار سختی نیست
درمون نمی توونی بکنیم دردم نباید زیاد کنیم
همه ام تو زندگیشون مشکل دارن اگه کسی بگه نه همه چی گل و بلبله که دروغ محضه
منم مشکل دارم چندبار هم کمک خواستم در مورد مشکلاتم
ولی با تمام این مشکلات هم همسرم رو دوست دارم و هم زندگیمو
من نمی توونم اخلاق همسرم رو تغییر بدم
سی سال اینجوری زندگی کرده ولی یکی از معیارام واسه ازدواج انسانیت بوده که تو دوران دوستیمون همسرم بهم ثابت کرده بود ولی الان نمی دونم چرا اینجوری شده
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
ميدونيم چي ميگي سايه جان منظورت كاملا واضحه كه نه شما ميخواي برادرتون رو دلخور ببيني و نه شوهرت رو
ولي خودت كه ميبيني اتفاق افتادن اين دو باهم شده كاره خيلي مشكل كه شايد واسه خيليا چون تجربشو ندارن خيلي سخت باشه دركش و راهكار دادنش
پس بايد اين وسط يكي ناديده گرفته بشه
يا اين كه شما يه كار ديگه اي كني زياد به خودت سخت نگيري هر رفتار بده ديگه اي شما از شوهرت ميبيني رو ناديده بگيري و كار خودت رو انجام بدي و به حرفا و طعنه هاش زياد توجه نكني
اين وسط بايد يكي فدا شه ديگه
نميدونم والله اينا همش در حد حرفه من مشاوره نيستم و حرفام از روي نظر شخصيمه يا اشتباس يا درسته
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)