سلام.من به مدت دوسال باهمسرم نامزدبودم.وقتی دانشگاه رفتم به مدت دوهفته بایکی ازپسرهای کلاسمون چت میکردم درحدمعمول ونه عاشقانه وقتی نامزدم متوجه شدمیخواست ولم کنه امابه اصرارمن باهام موندوازدواج کردیم الان ک عقدیم همشیه بهم میگه توبهم خیانت کردی ورفتارخوبی هم باهام نداره وخیلی ازلحاظ عاطفی کمبوددارم خیلی وقتاپیشم نمیادهمدیگرودوست داریم اماازهم بیگانه ایم الان موندم ازش طلاق بگیرم یانه چون بهش خیلی وابستم.لطفاراهنماییم کنید
سلام
باهم به مشاوره برین و اگه بازم رو رفتارش موند بهتره جدا بشین چون وقتی اعتماد نباشه زندگی دوامی نداره
نمیتونم به این راحتی ازش جداشم خیلی دوسش دارم جواب خونوادهامون روچی بدم.طلاق چارستون بدنم رومیلرزونه
مردها باید برای بدست آوردن همسرشون تلاش کنن وگرنه قدرشو نمیدونن
شما ک خودت غرورت را شکستی و ازش خواستی بمونه مطمین باش دیریا زود میره پس امید نبند
حالا برین مشاوره شاید فقط داره ناز میکنه
اره من الان متوجه اشتباهم شدم ولی طلاقم به این راحتی نیست میترسم ازحرف آدماازآینده خودم ازینکه اونوبایکی دیگه ببینم ازینکه افسرده بشم بیفتم توخونه
حالا شما مشاوره برین
هنوز ک اتفاقی نیفتاده
حالم خیلی بده بیشتربخاطرمرورخاطرات خوبی ک باهم داشتیم همیشه خودمولعن ونفرین میکنم ک چرابااون پسره چت کردم.
کسی ک دنبال بهونه باشه همیشه جور میکنه
ببین عزیزم بدون اعتماد زندگی دوامی نداره ...اگر هم داشته باشه ارامشی نداره ...چه این بی اعتمادی از طرف زن باشه و چه مرد !
ولی این معنیش این نیست که با کوچکترین مسیله ای به هم بی اعتماد بشیم و بعدش هم فکر جدایی باشیم !
جدایی راه حل هر مشکلی نیست !
سعی کنیم مسایل رو خیلی سریع به مشکلات بزرگ تبدیل نکنیم !
اینکه شما کاراشتباهی کردین و ضررش رو هم الان دارین میبینین بر خودتون روشنه پس نیازی به خدای نکرده سرزنش ما نیست ..مهم حال هست که باید ببینیم چاره چیه ؟
زن و شوهر در اوایل ازدواج افکار ارمانی دارند و در پی همین ارمان گرابیی هر مسیله ای که پیش بیاد اغراق امیز برداشت میشه ...دلیلش هم اینه که هنوز به شناخت کافی ترسیدن و میخ اعتماد بینشون محکم کوبیده نشده تا با هر ضربه ای شل نشه !
و در همین فرصت های شناخت و اعتماد سازی ؛این مسیله بوجوداونمده و باعث شده روند اعتماد نه تنهارو به جلو نباشه بلکه مختل بشه و همه جنبه های زندگیتون رو درگیر کنه .
پس رفتار همسرتون تا حدودی قابل توجیه هست !
و علاقه شما هم همینطور !
پس شما باید در طی یک گفتمان جددی با همسرتون ؛بهش یاداور بشید که من اشنباه کردم و هیچ توجیهی برای کارم ندارم و من به هیچ وجه هم قصدم خیانت نبوده بلکه حدو حدود روتبط رو در دوران تاهل به خوبی نمیدونستم و باعث شد این اشنباه از من سر بزنه ... ازت میخوام با بخشیدنم ادامه شیرین زندگی رو هزمون نگیری وگرنه من نمیتونمببا تو که بی اندازه دوستت دارم بدوناعتماد و با سرکوفت زندگی کنم !
اگر ابن فرصت رو بمن میدی و برای همیشه این موضوع رو فراموش میکنی مامیتونیم مثل قبل ادامه بدیم انگار نهانگار که چنین مسیله ای بوجود اومده ..
این بین فقط من یاد گرفتم که حواسم به روابطم باشه .
وگرنه من تحمل یک عمر سرکوفت و زندگی بدون اعتماد رو ندارم .
"این جمله اخر بخاطر ایندتون باید گفته بشه تا بعد از نگفتنش پشیمون نشین ."ا
ممنون ازراهنماییتون.منم این حرفاروبهش میزنم مشکل ازخودشه که لجبازه ومیگه رابطه ی ماهیچوقت مث قبل نمیشه بعضی وقتافکرخودکشی به سرش میزنه خیلی دلم براش میسوزه شدیداعذاب وجدان گرفتم
ینی میگین اون دنبال بهونس؟
به خاطر يه مساله كه اون موقع بايد كامل حلش ميكرديد (وشما اون مساله رو سرپوشيده حل كرديد و در حالت stand by نگه داشتيد) و الان دوباره اين مساله باز شده كه مساله كوچيكي هم به نظر ميرسه به جدايي فكر ميكنيد خب اگر قرار باشه همه مثل شما باشند كه هيچ زن و شوهري باهم نبايد بمونن و تا به مشكلي خوردند به طلاق فكر كنننوشته اصلی توسط ماه تابان
دوست عزيز بايد اعتماد شوهرت رو جلب كني باهاش صحبت كني بگي كه يه اشتباه بوده و روابطي بين شما نبوده فقط به عنوان همكلاسي رابطه داشتيد اين مشكلي نداره و بگي كه انتخابش شما بوديد و كلي زبون بريزي كه فراموش كنه مساله رو
اون دوري ميكنه شما سمتش برو اما نه بيشتر از حدش سعي كن گرمش كني به زندگي ايشون هم گناهي نداره خيلي سخته با كسي زندگي كني و فكر كني اون شخص فكرش جاي ديگست
من کاملادرکش میکنم وازین زجرمیکشم ک بااینکه درکش میکنم نمیتونم براش کاری کنم.بخداخیلی براش گفتم ک من تورودوست داشتم توانتخابم بودی وگرنه میرفتم باهمون عوضی میموندم ولی درک نمیکنه.من خیلی باهاش کناراومدم بخداهرچی میگه باجون دل قبول میکنم ولی اون نه
كاملا با محمد زاده عزيز موافقم
قبلنا خانم خونه اگه شوهرشم اعتياد داشت و تا ي دست كتك به خانمش نميزد اروم نميشد ولي باازم زنش بهش ميچسبيد ولي الان انقدر ازدواجها سست هست كه اصلا نميتونم به خودم بقبولونم كه ازدواج كنم.
به استارتر عزيز هم يك توصيه ميكنم.ببين همسرتو دوست داري يا نه؟اگه داري براش بجنگ.به حرف من و امثال من هم كه كنار تشك هستيم و ميگيم لنگش كن توجه نكن چون شما شرايطت رو كامل نگقتي و تازه اگرم بگي شايد راهنمايي عرفي نتونه درست راهنماييت كنه...
دلتون هميشه سبز
ویرایش توسط سهيل : 03-16-2016 در ساعت 03:15 PM
ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﯼ ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ...
ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ، ﺩﻟﯽ ﺭﺍ،ﭼﺸﻤﯽ ﺭﺍ،ﮔﻮﺷﯽ ﺭﺍ ....
ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻔﺮﺕ
ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ
ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﭼﺸﻤﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﯿﻨﻪ
ﺗﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ ﭼﺸﻤﯽ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ
ﺗﺎ ﭘﺮ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﻨﯽ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﯼ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﻟﺒﺮﯾﺰﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ...
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﭘُﺮ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﭘُﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ
شمانمیدونیدک من چقدرصبرکردم الانم دارم صبرمیکنم درسته حرف طلاق رومیزنم ولی تودلم یه چیزدیگس سخته شوهرت بهت بی اعتمادباشه همش فکرکنه بایکی دیگه هستی درصورتی ک خداشاهده ازموقع اون اتفاق هیچ خطایی ازم سرنزده.
دليل اين بي اعتمادي كيه؟
ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﯼ ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ...
ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ، ﺩﻟﯽ ﺭﺍ،ﭼﺸﻤﯽ ﺭﺍ،ﮔﻮﺷﯽ ﺭﺍ ....
ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻔﺮﺕ
ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ
ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﭼﺸﻤﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﯿﻨﻪ
ﺗﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ ﭼﺸﻤﯽ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ
ﺗﺎ ﭘﺮ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﻨﯽ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﯼ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﻟﺒﺮﯾﺰﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ...
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﭘُﺮ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﭘُﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ
خودمم که اون خطاازم سرزد.من الان کاملاقبول میکنم ک مشکل ازخودم بودوبااین کارم اعتمادش روازدست دادم عشق بی نهایتش روازش گرفتم
روحیه شوهرت میشه تصور کرد خودش هم حال روز خوشی نداره...ناموس یک مردی که غیرت داره همه چی اونه به خصوص اون دوست داشته باشه و دوراهی گیر کرده نه دل می تونه بکنه و نه تردد کنه و...
به قول دوستان حتما باید پیش مشاور برید و طی زمان ان شاءالله درست بشه و گرنه این زندگی مثل عشق و نفرت هست که شادی توو اون نمیشه پیدا کرد....
اره بعضی وقتاخیلی دوسم داره وبعضی وقتاحتی نمیخوادمنوببینه.
عشق ونفرت کنار هم حس خیلی بدی هستش ممکنه به جنون بکشه.....حتما مشاوره برید !!
چقدر شبیه هم ایم
ولی من اشتباه م این بود که ارتباطات مجردی م رو بهشون گفتم الان که خونه خودمون هستیم مث یه خیانتکار به من نگاه می کنه واقعا تمام انرژی م رو گرفته و هیچ کاری ازم بر نمیاد و نمی تونه بهم اعتماد کنه
خانوم میدونی مرد ها یک حس خاصی نسبت نامموس (زن و دختر و خواهر ومادر) دارند ، و براش ناراحت کننده هست بعضی مسایل...چقدر شبیه هم ایم
ولی من اشتباه م این بود که ارتباطات مجردی م رو بهشون گفتم الان که خونه خودمون هستیم مث یه خیانتکار به من نگاه می کنه واقعا تمام انرژی م رو گرفته و هیچ کاری ازم بر نمیاد و نمی تونه بهم اعتماد کنه
شما هم پیش مشاور برید که ان شاءالله که حل بشه وگرنه اگر نمی گفتین هم باز معلوم نبود بعدااتفاقی می فهمید اون موقع وضع بدتر میشد حس اینکه بهش کلک هم زدید بهش دست میداد...
بعضی کارها اثرات نامطلوبی در اینده داره یکی اش هم موضوع روابط پنهتنی و دوستی پنهانی...
شوهرتوبایدازین صداقتت توروتحسین کنه.شوهرمن میگه اگه من نبودم وتواین کارومیکردی اصلامهم نبودولی باوجودمن تواین کاروکردی منم میدونم ک اشتباه بزرگی کردم ولی خب منم گناه دارم یسال ونیم تاوان دادم.
شوهرتوبایدازین صداقتت توروتحسین کنه.شوهرمن میگه اگه من نبودم وتواین کارومیکردی اصلامهم نبودولی باوجودمن تواین کاروکردی منم میدونم ک اشتباه بزرگی کردم ولی خب منم گناه دارم یسال ونیم تاوان دادم.
شاید لازم باشه تا زندگی مشترکتون رو زیر یک سقف شروع نکردید در این مورد تصمیم گیری کنید
چون اعتماد و شکی که ایشون به شما داره در آینده هم مشکلساز خواهدشد
چون ایشون نمیتونه بین این رفتارها تمایزی قایل بشه و این شرایط ادامه خواهد داشت
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید دفتر قیطریه: ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه دفتر سعادت آباد: ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه دفتر شریعتی: ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه
خـــــدانـگهــــــدار
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟
